کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف ازین بساط که برچیده میشود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آنکسی ست که بخشیده میشود
عید فطر یکى از دوعید بزرگ در سنت اسلامى است که درباره آن، احادیث و روایات بی شمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن وآشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگرامتناع ورزیده اند، اکنون پس ازگذشت ماه رمضان درنخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مىطلبند، اجر و پاداشى که خود خداوند به آنان وعده داده است.
امیرالمؤمنین على علیه السلام دریکى ازاعیاد فطر خطبهاى خواندهاند و درآن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم دادهاند.
اى مردم! این روز، روزى است که نیکوکاران درآن پاداش مىگیرند و زیانکاران و تبهکاران درآن مایوس و نا امید مىگردند واین شباهتى زیاد به روزقیامتتان دارد، پس با خارج شدن ازمنازل و رهسپار جایگاه نمازعید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن درجایگاه نماز، به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را. و با بازگشت به سوى منازل خود، متذکر شوید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت برین. اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه دار داده مىشود این است که فرشتهاى درآخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مىدهد و مىگوید:
«هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.» 1
عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است: «عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها برگزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا دراین روز نزد حضرت او گرد آیند و برخوان کرم او بنشینند وادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند واز خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند ونیزآنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، برآورد و بیش ازآنچه چشم دارند به آنان ببخشند و ازمهربانى و بنده نوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمىبرند.» (2)
***************
احکام فطریه
- واجب است که هر کس برای خود و هر کدام از عایلهاش، تقریباً به قدر سه کیلو از قوت غالب ادا کند. قوت غالب یعنی آن چیزی که مردم غالباً از آن برای تغذیه استفاده می کنند، مثلاً گندم.
از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم 6/2/69
شب عید فطر
- فطریه از غروب روز آخر ماه – یعنی شب عید فطر – به عهدهی مکلف می آید و احتیاط این است که آن را قبل از ادای نماز عید فطر برای کسی که در نماز عید فطر شرکت خواهد کرد و آن را به جا خواهد آورد تأدیه کند. بنابراین اگر شما امشب حساب کنید که چقدر به عهده شماست و پولش را کنار بگذارید و فردا صبح قبل از آن که به نماز عید بروید، آن را ادا کنید، بهترین وجه است. البته اگر در آن موقع ادا نکردید، بعد از نماز عید فطر هم ادا کنید، ایرادی ندارد.
از بیانات مقام معظم رهبری دیدار با مردم 6/2/69
نماز بافضیلت عید فطر
- نماز بسیار بافضیلتی است. در این نماز، دعا، تضرع، گریه و توجه به خداست. نماز عید فطر، خوب نمازی است.... تمام عبادات برای این است که تربیت بشویم و پیش برویم.
از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم 6/2/69
عید فطر
- ماه رمضان با همه عظمت و کرامت و فضای انباشته از رحمتش سپری شد و مردم مسلمان در سراسر عالم در این ماه به برکت روز? روزها و توسل و دعا و ذکر و تلاوت قرآن، دلها و جانهای خود را نورانی تر و به خدا نزدیک تر کردند.
عید فطر روز پاداش گرفتن و رویت رحمت الهی بعد از ماه رمضان
- عید فطر روز پاداش گرفتن و رؤیت رحمت الهی بعد از ماه رمضان است، بحمدالله ماه رمضان را که ماه صبر صلات بود، با عافیت گذراندید و خدای متعال، با دعا و ذکر و مناجات شما را به ادای فریضه روزه و توسل و خشوع در مقابل حضرت حق موفق کرد. امروز روزی است که انشاءالله خدای متعال پاداش شما را عنایت خواهد کرد. شاید یکی از بزرگترین پاداشهای الهی این باشد که خدا همه ما را موفق کند تا بتوانیم وسیله رحمت الهی را تا ماه رمضان آینده برای خودمان باقی بداریم.... درس ماه رمضان را برای دوره سال فرابگیریم، این میشود یکی از بزرگترین پاداشهای خداوند که توفیق این چنینی را به ما بدهد. رحمت و رضا و قبول و عفو و عافیت را از خدای متعال طلب کنیم این در حقیقت عید واقعی خواهد شد.
از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران 25/9/80
عید واقعی
- ... حدیثی از امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام برای شما عزیزان بخوانم. نقل شده است از ایشان (انّما هو عید) امروز عید واقعی است؛ (لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه) برای آن کسی که خدا روزه و نماز و عبادت او را در ماه رمضان قبول کرده باشد (و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو عید) هر روز خدا که در آن معصیت نشود آن روز عید است. عزیزان من با مرتکب نشدن معصیت الهی و اجتناب از محارم الهی، امروز را عید کنید، فردا را عید کنید، همه دوره سال را برای خود عید کنید.
پىنوشتها:
1- محمدى رى شهرى، میزان الحکمة،ج 7،صص131 -132.
2- میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، المراقبات فى اعمال السنه، تبریز، ص 167.
شیطان درقرآن(مبحث چهارم)
هدف خداوند از خلقت شیطان
خلقت شیطان از آغاز، خلقت پاک و بی عیب بود و موجودی از مخلوقات خداوند بوده است. به همین دلیل سالیان دراز در صف مقربان درگاه خداوند و فرشتگان بزرگ جای گرفته بود. اگر چه از نظر آفرینش همانند آنها نبود ولی با سوء استفاده از آزادی خود طغیان نموده و تکبر ورزیده و نسبت به خداوند تبارک و تعالی عصیان کرد، و پس از آن از درگاه خداوند رانده شده است.
خداوند نام کسی را شیطان ننهاده است. امام رضا ـ علیه السّلام ـ در مورد نام اصلی شیطان میفرماید: «نام ابلیس "حرث یا حارث" بوده چون از رحمت خدا مأیوس شده است؛ ابلیس نامیده شد»1
با توجه به این، شیطان در خلقت اولیه همانند جنیان و انسان برای عبادت و رسیدن به رحمت الهی خلق شده است. اما بعد از دور شدن از رحمت الهی، مظهر گمراهی و ضلالت برای انسانها شده است.
انسان بین خیر و شر، سعادت و شقاوت واقع شده است که اگر این اجزاء متضاد در جهان عمل و در عالم فکر و احساس و درک متصور نباشد، هیچ وقت شقاوت و سعادت مفهوم و معنا و مصداق واقعی و حقیقی خود را نخواهد یافت و در نتیجه مشخص نمیشود چه کسانی سعادتمند و به کمال رسیدهاند و چه کسانی نرسیدهاند، انسان اگر بخواهد به معنای واقعی و کامل وجود داشته باشد باید در اطراف او عوامل شقاوت و سعادت پراکنده باشند تا بدین وسیله با اختیار و انتخاب، راه سعادت، سعادتمندی خود را پیدا و در نظام احسن، وجود کامل خود را بروز و ظهور دهد و همین طور با اختیار خود راه شقاوت و بدی را بپیماید. پس در عالم تشریع (قانونگذاری)برای رسیدگی به مقامات عالیه و داشتن ارواح طیبه، وجود ملائکه و خلقت این طایفه از مخلوقات الهیّه، بی ضرر و مناسب است، همین طور خلقت شیطان و ابلیس که عاملی موثر در داشتن پلیدی و داشتن صفات خبیثه در انسانهاست، زیرا بنا به قاعده «تعرف الاشیاء بأضدادها» یعنی اشیاء با اضدادشان شناخته میشوند "تا علم به بدی و پلیدی در جهان نباشد و زشتیها در اوصاف انسان ظهوری نداشته باشد؛ تحقق اوصاف حسنه، جایگاه خود را نخواهد یافت و انسان ارزش و قدر زیباییهای روحی و معنوی را ندانسته و به آن دسترسی پیدا نخواهد کرد.
بنابراین در خلقت شیطان و ابلیس، شرایط و مقدمات سیر الی اللّه و صعود و کمال و مقام و منزلت بهشتی، موجود است. البته معلوم است که شیطان انسان را در باطن وسوسه میکند و از راه قوه خیال در او تصرف مینماید و یک منظرههای زیبا و دلفریب را جلوه میدهد و یک سلسله تخیلات را به یاد انسان میآورد تا آن که انسان از محبت لقای خدا، منصرف شود و از درجات ومقامات عالیه و رضوان خدا غفلت ورزد، با وسوسه ی شیطان، خداوند انسان پاک را از افراد آلوده جدا می کند. و ایمان ثابت را از ایمان بیپایه جدا می نماید و در این صورت انسان پاک و طیّب به سوی پروردگار بالا رود. شیطان هایی را که خدا آفریده، محک هایی هستند برای جدا نمودن انسان های آلوده از پاک. بنابراین شیاطین عبث خلق نشدهاند و پروردگار روی مصلحت آنها را آفریده است.
وجود شیطان و فرزندان آنها با اینکه کارشان جز گمراهی و ضلالت انسانها چیز دیگری نیست، لکن این خود از الطاف و نعمتهای الهی است چون بدین وسیله انسانهای خوب از بد جدا و شناسایی میشوند و اگر این میزان و معیار وجود نداشت، چگونه میتوانستیم بین انسانهای خوب و با ایمان و صالح که با همه این سختیها و مشکلات راه سعادت و خیر را پیمودند و از گناهان و بدیها دوری گزیدند از انسانهای بی ایمان و گمراه فرق بگذاریم. لذا خداوند انسان را به سبب وسوسه و حیلههای شیطان آزمایش میکند.2
چرا که در غیر این صورت همه مردم یکسان و برابر بودند و در آن صورت دیگر ارسال پیامبران و انزال کتب آسمانی و وحی الهی برای هدایت انسانها، بی مورد و بیهوده و لغو بود و اساساً هدف از آفرینش انسانها لغو و عبث بود و دیگر انسان کامل و سعادتمندی و با ایمانی معنا نداشت که در نهایت بهشت ونعمتهای بهشتی نصیبش شود. به هر حال با وجود این ابلیس و شیطانها و وسوسهها است که انسان در امتحانهای سخت آبدیده شده و قابلیت سعادت و تکامل را پیدا میکند.3
بنابراین با دیده ی دقیق، آفرینش شیطان، خود دارای فایده های زیادی می باشد و خود از جمله ظهورات الهی است و توسط شیاطین انسان ها در معرض امتحان قرار می گیرند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج 1، ص191.
2- جن و شیطان، علی رضا رجائی تهرانی، ص 24.
3- جن و شیطان، زین العابدین دست داده، ص 46.
********
پاورقی: 1- قمی، عباس، سفینة البحار، ج2، ص 99.
2- حج/53
3- ر.ک، مطهری، مرتضی، انسان کامل، انتشارات صدرا؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، تهران، کتابخانه امیرالمؤمنین، ج7
(ادامه دارد)
شیطان درقرآن(مبحث سوم)
مشخصات شیطان در قرآن مجید
در قرآن کریم براى شیطان که همان ابلیس است اوصافى ذکر شده که به خوبى این موجود وسوسه گرو مکار را معرفى مى کند ما اینک با توجه به آیاتى که در این زمینه وجود دارد بعضى از مشخصات شیطان را ذکر مى کنیم و براى هر کدام شاهدى از قرآن مى آوریم:
1- شیطان دشمن آدم و فرزندان اوست:
انَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(یوسف /5)
همانا شیطان براى انسان دشمنى آشکار است.
2- شیطان اغواگر و گمراه کننده است:
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (ص /82)
شیطان گفت: به عزت تو قسم که همه آنها را اغوا خواهم کرد.
3- شیطان دعوت به غرور می کند.
یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا (نساء /120)
به آنها وعده مى دهد و آنها را به آرزو وادار مى کند و شیطان به آنها جز غرور وعده نمى دهد.
4- شیطان کارهاى زشت را در نظر انسان خوب جلوه مى دهد:
وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ(نمل /24)
و شیطان اعمال آنها را در نظرشان زینت داد پس آنها را از راه حق باز داشت.
5- شیطان امر به فحشاء و گناه مى کند:
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء(بقره /268)
شیطان به شما وعده فقر مى دهد و شما را به فحشاء امر مى کند.
6- هر چند که شیطان حیله گر و مکار است ولى کید او ضعیف است:
إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا(نساء /76)
همانا کید و حیله شیطان ضعیف است.
7- شیطان باعث فراموشى مى شود:
فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ (کهف/63)
من ماهى را فراموش کردم و آن را از یاد من نبرد مگر شیطان.
فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ(یوسف / 42)
شیطان ذکر خدا را از یاد او برد.
8- شیطان ذریه دارد و زاد و ولد مى کند:
أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاء مِن دُونِی(کهف /50)
آیا او (شیطان) و ذریّه او را اولیاء خود قرار مى دهید در حالى که آنها براى شما دشمن هستند.
9- گاهى شیطان با تیرهاى آسمانى (شهابها) هدف قرار مى گیرد:
وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّیَاطِینِ (ملک/5 )
همانا آسمان نزدیک را به وسیله چراغها زینت دادیم و آنها را تیرهایى براى شیاطین کردیم.
آنچه بر شمردیم تنها نمونه هایى بود از مشخصات و ویژگیهاى شیطان که در قرآن کریم به آنها اشاره شده است.
(ادامه دارد)
عکسهای دیدنی
حمل دهها صندلی روی یک چرخ دستی در شانگهای
دو بز در مونتانای آمریکا به مدت دو روز زیر پل یک ترن هوایی گیر افتاده بودند که در نهایت با تلاش امدادگران نجات یافتند ![]() کوچکترین قرآن دست نویس جهان، اثر یک هنرمند لبنانی که ابعاد آن 24 میلیمتر در 19 میلیمتر است ![]() بدون شرح! ![]() |
شیطان درقرآن(مبحث دوم)
اسامی شیطان(2)
6- حارث ؛ در حدیث طولانى از امیر المومنین علیه السلام نقل شده که : از آن حضرت سؤال شد: اسم ابلیس در میان ملائکه آسمان چه بوده ؟ آن حضرت فرمود: حارث . و نیز در حدیث صافى از امام رضا علیه السلام نقل شده : نام او حارث بوده ولى ابلیس نامیده شد، زیرا از رحمت خدا ماءیوس گردید.7-صاغر؛ یکى از صفات شیطان است . به معناى پست و ذلیل ، ذلیل بودن به واسطه رفتن عزت و حکومت و استقلال ، از بین رفتن حیثیت و مقام و حقیر و زبون بودن و.....
بعد از آن که شیطان انسان را سجده نکرد و در مقابل خدا تکبر نمود، خداوند خطاب به او کرد و فرمود:
فاخرج انک من الصاغرین .
(از بهشت خارج شو؛ زیرا تو از افراد ذلیل و زبون و درمانده و پستی.)
به خاطر سجده نکردن از مقام عزت و بلندى به زیر افتادى و سرنگون شدى ، نه این که سود نبردى ، بلکه ضرر و زیان هم کردى .
8-9- مذئوم و مدموره ؛..یعنى ذلیلا نه و با خوارى رانده شده ؛ راندن به قهر و غلبه ؛ طرد کردن از رحمت ، معیوب شده ، ننگ عار و تمام این ها درباره شیطان صادق است ، چون او را با خفت و خوارى و با قهر و غلبه از بهشت بیرون کردند.
10- مذموم ؛ سرزنش شده ؛ زیرا خداوند بعد از آن که شیطان سجده نکرد او را سرزنش کرده و خطاب نمود: چرا سجده نکردى ؟ آیا کافر شدى یا از بلند مرتبه گان بودى ؟
11- عتقاد نادرست و فاسد سرچشمه گرفته و جهل و نادانى که ناشى از غفلت باشد؛ از مقصد بازماندن و به مقصد نرسیدن .
چون شیطان در آغاز خودش گمراه شد و بعدا حضرت آدم علیه السلام و اولاد او را گمراه نمود، و آن اعتقاد فاسد و نادرست خود را ظاهر کرد، از مقصد خودش باز ماند و از رحمت خدا ناامید شد.
12- عفریت ؛ یعنى قوى ، پرزور، زیرک ، گردش کش ، و خبیث ؛ اگر جن خبیث باشد همان را شیطان مى گویند و یا اگر با داشتن خباثت و شرارت نیروى زیادى هم داشته باشد عفریت نامیده مى شود. همان طور که در داستان حضرت سلیمان علیه السلام آمده ، وقتى که حضرت فرمود: چه کسى تخت بلقیس را براى من مى آورد؟
عفریتى از جن گفت : من مى آورم ،.... معلوم مى شود که به اسم اعظم واقف بوده است ؛ زیرا مى خواست در یک مدت کمى تخت را که صدها کیلومتر از آن جا دور بود بیاورد.
13-14- مارد و مرید؛ که معنى هر دو تقریبا یکى است و به معنى شیطان سرکش و متمرد؛ ظالم و عصیان گر، بى شخصیت اعم از انسان و جن و شیطان ؛ عارى از خیر و نیکى و برکت و فایده و (شیطان مارد و شیطانا مریدا) در قرآن به همین معنى آمده است .
16- ابومره 17- ابوخلاف ، 18- ابولبین ، 19- ابیض ؛ که او مردم را به خشم مى آورد.
20- وهار؛ به خواب مؤمنان مى آید و آنان را اذیت مى کند
21- ابولبینى ؛ یکى از دختران ابلیس (لبینى ) است و لقبى براى ابلیس است .
22و23- نائل ، و ابوالجان است .
******************
برگرفته از کتاب شیطان در کمین گاه
(ادامه دارد)
شیطان درقرآن(مبحث دوم)
اسامی شیطان(1)
براى شیطان اسامى و صفات متعددى ذکر شده و آنها از این قرارند:
1- ابلیس ؛ این کلمه اى است مفرد و داراى دو جمع (ابالیس و بالسه ) از ماده بلى و ابلاس گرفته شده . معناى آن ناامیدى ، ماءیوس شدن از رحمت خدا؛ تحیر و سرگردانى ، حزنى که از شدت یاس پیدا مى شود؛ اندوه گین و سر در گریبان کردن ، آمده است.
ابلیس ، کلمه عربى و اسم خاص است و معروف شده براى همان کسى که آدم را فریب داد و باعث بیرون شدن او و همسرش از بهشت گردید. و الان با تمام قدرت ، خود و لشگریانش در کمین انسان هاى بى ایمان و سست عنصر، بلکه در کمین همه انسان ها بوده مگر بندگان مخلص ، که از آنان ماءیوس است .
ابلیس ، موجودى است حقیقى و زنده ، با شعور، مکلف ، نامرئى و فریب کار؛ همان که از امر خدا سرپیچى نمود و هم اکنون هم مردم را اغوا مى کند و بر انجام گناه و خلاف تشویق مى نماید.
چهره ابلیس ، چهره تکبر و عصیان ، نخوت و تمرد، خودخواهى و خود محورى و مظهر غرور و خود برتر بینى است .
لفظ ابلیس ، به صورت مفرد، یازده بار در قرآن آمده که جز دو مورد بقیه مربوط به خلقت آدم علیه السلام است .
از جمله :همانا شما آدمیان را بیافریدیم و سپس شکل دادیم و پس از آن به فرشتگان امر کردیم تا بر آدم سجده کنند، همه سجده کردند، جز ابلیس ، که از سجده کنندگان نبود.
فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنند، همه سجده کردند، جز ابلیس ، که سرپیچى و تکبر نمود و از کافران گردید.
چون فرمان سجده بر آدم رسید، همگى اطاعت کردند جز ابلیس ، که از سجده بر آدم امتناع ورزید.
خداوند فرمود:اى ابلیس ! چه شد تو را که با دیگران بر آدم سجده نکردى .
ابلیس گمان باطل خود را به صورت صدق و حقیقت ، در نظر مردم جلوه داد تا جز گروه اندکى از اهل ایمان ، همه او را تصدیق کردند و پیرو او شدند
کافران و معبودان آنها همگى به رو، در آتش جهنم در آیند و با تمام سپاه و لشگریان ابلیس به دوزخ وارد گردند زیرا آنان پیروان او هستند.
و نیز در نهج البلاغه یازده مرتبه کلمه ابلیس آمده است ..
2- وسواس ؛ به معناى چیز وسوسه گر، وسوسه کننده ، کلامى که در باطن انسان مى گذرد از درون خود انسان بجوشد یا شیطان و یا از کس دیگرى - که از بیرون عامل آن شود وسواس گویند. وسواس در اصل صداى آهسته است که از به هم خوردن زینت آلات بر مى خیزد و به هر صداى آهسته اى هم گفته مى شود. معناى دیگر آن افکار بد و نامطلوب و مضرى است که به ذهن انسان خطور مى کند. یا با صداى آهسته به سوى چیزى دعوت کردن و مخفیانه در قلى کسى نفوذ نمودن هم وسوسه نام دارد. کلمه و ماده وسواس در قرآن پنج بار استعمال شده :
(من شر الوسواس الخناس ، الذى یوسوس فى صدور الناس (
)فوسوس لهما الشیطان(
)فوسوس الیه الشیطان (
)و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما یوسوس به نفسه(
3- خناس ؛ به معناى کنار رفتن ، عقب گردکردن و پنهان شدن است ؛ چون هنگامى که انسان به یاد خدا بیفتد و نام او را ببرد، شیطان عقب گرد مى کند. پنهان و مخفى مى شود. این واژه نیز به چند اعتبار معناى خاصى پیدا مى کند؛ مثلا رجوع کردن و برگشتن به این اعتبار که انسان وقتى از خدا غافل شد و او را فراموش کرد، شیطان براى وسوسه و اغوا نمودن بر مى گردد. پنهان کارى ، از این رو که انسان وجود وسوسه را کمتر حس مى کند، و همه جا هست ، با ظاهرى مى آید و خود را در لعابى از حق ، در پوسته اى از راست در لباس عبادت و گمراهى در پوشش هدایت ، جلوه گر مى شود.
4- رجیم ؛ به معناى سنگسار کردن ، سنگ زدن ؛ سنگ زده شده ؛ از روى گمان سخن گفتن ؛ رانده شده از خیرات و رحمت خدا و جمع فرشتگان آسمان ؛ زده شده با سنگ هاى شهابى است و وقتى مى خواهد به آسمان عروج کند ملائکه او را با سنگ هاى شهابى مى زنند و بر مى گردانند.
حضرت عبدالعظیم فرمود: از امام هادى علیه السلام شنیدم که مى فرمود: (رجیم ) یعنى رانده شده از مواضع خیر، هیچ مؤمنى را به یاد نمى آورد مگر آن که بر او لعن نماید. در علم خدا گذشته است : هنگامى که حضرت مهدى (عج ) قیام کند مؤمنى نیست مگر آن که شیطان را سنگ مى زند.
از امام صادق علیه السلام مى پرسند: چرا شیطان (رجیم ) نامیده شده ؟ حضرت فرمود: براى آن که او رجم و سنگسار مى شود. عرض کردند: آیا به سبب رجم و سنگسار، او از بین مى رود و یا اعضا و جوارحش شکسته و قطع مى شود؟ آن حضرت فرمودند: خیر، بلکه از بین نمى رود؛ زیرا در علم خدا گذشته که شیطان در زمان قیام حضرت قائم رجم و سنگسار مى شود.
5- عزازیل ؛ این کلمه لغت )عبرى ) است و به معنى عزیز شده ؛ کسى که در میان ملائکه عزیز و با احترام بوده ، کسى که عزت و توانایى ظاهرى داشته باشد. شیطان را از این دو عزازیل گفته اند که در میان ملائکه عزیز و با احترام و در عبادت خدا کوشا و سخت مقاوم بوده و نیز عزازیل ، نام بزى است که کفاره گناهان را بر او مى گذارند و در وادى بایر و بى آب و علف رها مى کنند تا کفاره گناهان قوم را به جایى نامعلوم ببرد.
(ادامه دارد)
شیطان درقرآن(مبحث اول)
مقدمه
خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفریده :
یک نوع در آسمان ها هستند که همان فرشتگان اند و از نور به وجود آمده اند که شهوت جنسى و خور و خواب و شهوات دیگر ندارند؛ گناه از آنان سر نمى زند، تسلیم محض پروردگار مى باشند و یک لحظه نافرمانى او را نمى کنند، خلقت آنها جلوتر از جن و انس بوده
.
نوع دیگر؛ انسان است که خداوند متعال او را با دو دست قدرت خود پدید آورد و ملائکه بر او سجده کردند و استاد آنان شد، هم عقل و هم شهوت در وجودش گذاشت ، و از خاک و آب به وجود آمده است.
نوع سوم ؛ نژاد جن است که خداوند ایشان را از آتش بى دود(و باد) پدید آورد، و مثل انسان عقل و شهوت به آنها داده شده است . خلقت جن قبل از خلقت آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده است . خداوند درباره خلقت آنان چنین فرموده :
والجان خلقناه من قبل من نار السموم
(ما طایفه جن را قبل از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفریدیم ).
همان طور که خداوند، نخست آدم علیه السلام را خلق نمود و همسرش (حوا) را بعد از او از جنس خودش آفرید، پدر جن ها هم که (مارج ) نام داشت از آتش و سپس همسرش (مارجه ) را نیز از او خلق نمود. (مارج و مارجه ) با هم ازدواج کردند (جان ) متولد شد و فرزندان (جان ) دو طایفه شدند، یک طایفه ، همان جن ها که در میان آنان ، هم مؤمن پیدا مى شود و هم کافر؛ طایفه دوم ؛ شیاطین شدند که پدر بزرگشان (ابلیس ) مى باشد. ابلیس یکى از فرزندان جان است.
(ادامه دارد)
شهادت در پی توست
امام علیعلیه السلام: چون خدای سبحان این آیه را نازل کرد:
«الم - أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ؛ [1]
الم - آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رها میشوند
وآزمایش نمیشوند؟»، دانستم که تا پیامبر خدا میان ماست، فتنه
و آزمونی بر ما نازل نمیشود.
گفتم:ای پیامبرخدا!این فتنهای که خداوندْتو راازآن آگاهانیده چیست؟
فرمود: «ای علی! امّت من پس از من امتحان میشوند».
گفتم:ای پیامبر خدا!مگر روز اُحد که برخی از مسلمانان به شهادت
رسیدند و شهادت نصیب من نشد و این بر من دشوار بود، به من
نفرمودی که: مژده باد بر تو، که شهادت از پی توست»؟
به من فرمود:«آری،چنین است،و آن گاه صبرتو چگونه خواهد بود؟».
گفتم: ای پیامبر خدا! این از جاهای صبر نیست، بلکه از موارد مژده
و سپاس است. [2] .
اُسد الغابة - به نقل از ابن عبّاس -: علیعلیه السلام به پیامبرصلی
الله علیه وآله گفت: روز اُحد که شهادت من به تأخیر افتاد و شهیدان
به شهادت رسیدند، به من فرمودی که: «شهادت از پی توست، پس
آن گاه که این از خون آن (اشاره به سر و محاسن خویش) رنگین شود،
شکیباییات چگونه خواهد بود؟».
علیعلیه السلام گفت: ای پیامبر خدا! اگر آنچه را که برایم فرمودی،
محقَّق شود، این از موارد صبر نیست، بلکه از موارد بشارت و کرامت
است. [3] .
امام علیعلیه السلام: روزی پیامبر خدا [ در آستانه ماه رمضان]
برای ما خطبه خواند... سپس گریست. گفتم: ای پیامبر خدا! چه
چیزی تو را میگریانَد؟
فرمود: «ای علی! برای آن میگریم که در این ماه، حرمت تو را
میشکنند. گویا میبینم که تو در حال نماز خواندن برای پروردگار
خویشی که شقیترینِ اوّلین و آخرین، همزاد پی کننده ناقه قوم
ثمود، بر میخیزد و بر فرق سرت ضربتی میزند که مَحاسن تو با
آن رنگین میگردد».
گفتم: ای پیامبر خدا! آیا این حادثه، در حالت سلامتِ دین من است؟
فرمود: «در سلامتِ دین توست».
سپس فرمود: «ای علی! هرکس تو را بکشد، مرا کشته است.
هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. هر که تو را
دشنام دهد، مرا دشنام داده است؛ چرا که تو همچون جان من برای
منی. روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است. خداوند
متعالْ من و تو را آفرید، و من و تو را برگزید؛ مرا برای نبوّت برگزید
و تورابرای امامت.هرکس امامت تو راانکارکند،نبوّت مراانکارکرده است.
ای علی! تو وصیّ من، پدر فرزندان من، همسر دختر من و جانشین
من بر امّت منی، در حیاتم و پس از مرگم. فرمان تو فرمان من است و
نهی تو نهی من. به خدایی که مرا به نبوّت برانگیخت و مرا بهترینِ
آفریدهها قرار داد، سوگند میخورم که تو حجّت خدا بر آفریدگان و
امین او بر رازش و جانشین او بر بندگان اویی». [4] .
*******
پاورقی:1- عنکبوت،آیه1و2----2- نهج البلاغه،خطبه156،نهج السعاده،ج1،ص381
3- اسدالغابه،ج4،ص110---4- الامالی صدوق،ص84-86
حدیث روز
روزه آزمون اخلاص
قال امیرالمومنین علیه السلام:
فرض الله ... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
********
نهج البلاغه، حکمت 252