اى غریبى که ز جدّ و پدر خویش جدائى
خفته در خاک خراسان ، تو غریب الغربائى
چه ثنا گویمت ، اى داور هفتاد و دو ملّت
که ثنا خوانده خدایت ، تو چه محتاج ثنائى
این رواق تو و صحن و حَرَمَت ، همچو بهشت است
روضه ات ، جنّت فردوس و مسمّى به رضائى
آه ، از آن دم که ز سوز جگر و حال پریشان
ناله ات گشت بلند، آه تقى جان به کجائى
اى شه یثرب و بطحا، تو غریبى به خراسان
سرور جمله غریبان و معین الضّعفائ
اغنیا مکّه روند و فقرا سوى تو آیند
جان به قربان تو اى شاه که حجّ فقرائى
هشتمین اختر امامت
آن حضرت روزپنج شنبه یا جمعه ، 11 ذى القعدة ، سال 148 هجرى قمرى، یک سال پس از شهادت امام جعفر صادق علیه السلامدر شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائىبخشید.
نام : علىّ، صلوات اللّه و سلامه علیه.
کنیه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و... .
اءلقاب : رضا، صابر، زکىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن ، غریب ، نورالهدى ، سراجاللّه ، غیظ المحدّثین ، غیاث المستغیثین و... .
پدر: امام موسى کاظم ، بابالحوائج إ لى اللّه علیه السلام .
مادر: شقراء، معروف به خیزران ، امّ البنین ،و بعضى گفته اند: نجمه بوده است .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقشهر کدام به ترتیب عبارتند از:
((حَسْبىَ اللّهُ))، ((ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ))، ((وَلییّاللّهُ)) .
دربان : مورّخین ، دو نفر را بهنام محمّد بن فرات و محمّد بن راشد به عنوان دربان حضرت گفته اند.
مدّت امامت : بنابر مشهور، روز جمعه ، 25 رجب ، سال 183 هجرى قمرى ، پس از شهادت پدر مظلومشبلافاصله مسئولیّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت ، که تا سال 203 یا206به طول انجامید.
و در سال 200 هجرى قمرى حضرت توسّط ماءمون به خراسان احضارگردید.
مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بین 49 تا 57 سال بین مورّخین اختلاف است .
و بر همین مبنا در مقدار و مدّت هم زیستى با پدر بزرگوارش ؛ و نیز در مدّتحیات پس از پدرش اختلاف مى باشد، گرچه برخى گفته اند که آن حضرت 29 سال و دو ماه درزمان حیات پدر بزرگوارش زندگى نموده است .
در علّت آمدن امام رضا علیه السلام بهخراسان ، نیز بین مورّخین اختلاف است ؛ ولى مى توان از مجموع گفته ها، این گونهاستفاده نمود:
چون هارون الرّشید به هلاکت رسید، بغداد و حوالى آن در اختیارفرزندش امین ، و خراسان با حوالى آن تحت حکومت دیگر فرزندش ماءمون قرار گرفت .
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، بین دو این برادر اختلاف و جنگ ، رونق گرفت و امینکشته شد.
در این بین ، ماءمون نیز جهت استحکام قدرت خود چنان ابراز داشت که ازعلاقه مندان خاندان علىّ بن ابى طالب و سادات بنى الزّهراء مى باشد.
بنابر این ،در سال 200 هجرى نامه اى به استاندار خود در شهر مدینه منوّره فرستاد، تا حضرت علىّبن موسى الرّضا علیهما السلام را از راه بصره اهواز، (به گونه اى که از غیر مسیرشهر قم باشد) به خراسان منتقل گردانند.
هنگامى که امام رضا علیه السلام به شهرمَرْوْ رسید، ماءمون عبّاسى به حضرتش پیشنهاد بیعت و خلافت را داد.
ولى حضرت چونکاملاً نسبت به افکار و دسیسه هاى ماءمون و دیگر خلفاء بنى العبّاس آگاه و آشنابود، پیشنهاد خلافت را از طرف ماءمون نپذیرفت .
و ماءمون دو ماه به طور مرتّب ،با نیرنگ ها و شیوه هاى گوناگونى اصرار مى ورزید که شاید امام علیه السلام بپذیرد؛ولى چون از طریقى در رسیدن به هدف خویش موفّق نگردید، در نهایت ، حضرت را تهدید بهقتل کرد.
بر همین اساس امام علیه السلام مجبور گردید که ولایتعهدى را تحت شرائطىبپذیرد، که روز پنج شنبه ، پنجم ماه مبارک رمضان ، در سال 201 بیعت انجام گرفت ،مشروط بر آن که حضرت در هیچ کارى از امور حکومت دخالت ننماید.
پس از آن کهمامون به هدف خود رسید و از هر جهت حکومت خود را ثابت و استوار یافت ، شخصا تصمیمقتل حضرت رضاعلیه السلام را گرفت و به وسیله انگور زهرآلود، آن امام مظلوم و غریبرا مسموم و شهید کرد.
خلفاء هم عصر آن حضرت : امامت حضرت ،هم زمان با حکومت هارون الرّشید، فرزندش امین ، عمویش ابراهیم ، دوّمین فرزندشمحمّد، سوّمین فرزندش عبداللّه ملقّب به ماءمون عبّاسى مصادف گردید.
تعدادفرزندان : عدّه اى گفته اند حضرت داراى پنج پسر و یک دختر به نام فاطمه بوده است ؛ولى اکثر مورّخین بر این عقیده اند که حضرت بیش از یک پسر به نام ابوجعفر، اماممحمّد جواد علیه السلام نداشته است .
×××××××
1-تاریخ ولادت و دیگر حالات حضرت برگرفته شده است از:
، اصول کافى : ج 1، کشف الغمّة : ج 2، فصول المهمّه ابن صبّاغ مالکى ، إ علام الورى طبرسى : ج 2، مجموعه نفیسه ، تاریخ اهل بیت علیهم السلام ، ینابیع المودّه ، تهذیب الا حکام : ج 6، جمال الا سبوع سیّد ابن طاووس ، دعوات راوندى ، دلائل الا مامه طبرى ، عیونالمعجزات و... .
دو سفارش علامه امینی ره |
مرحوم دکتر امینی فرزند علامه ی امینی می فرمودند : پس از گذشت چهار سال از فوتمرحوم پدر بزرگوارم آیة اللّه علاّمه امینی نجفی ، یعنی سال یک هزار و سیصد و نود وچهار هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم . او را شادابو خرسند یافتم . جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم : پدر جان ! در آنجا چهعلمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
گفتند: چه می گویی ؟ مجدّداً عرض کردم : آقاجان ! درآنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر... یا سایر تالیفات ... یا تاسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام ؟ پاسخ دادند: نمی دانم چهمی گویی . قدری واضح تر و روشن تر بگو! گفتم : آقاجان ! شما اکنون از میان ما رختبر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجاتشما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی ؟ مرحوم علاّمه امینی درنگ و تامّلی نمودند. سپس فرمودند: فقط زیارت ابی عبداللّهالحسین علیه السلام . عرض کردم : شما می دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره وتار است و راه کربلا بسته . چه کنم ؟ فرمود: هرجاکه چراغی به نام ابی عبداللهالحسین روشن است آنجا حرم امام حسین علیه السلام است . در آن مجالس شرکت کن ، ثوابزیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند. سپس فرمودند: پسرجان ! در گذشتهبارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت وبه هیچ عنوان ترک و فراموش نکن . مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفهبدان . این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندیدر دنیا و آخرت تو می باشد... و امید دعا دارم . آری ! علاّمه امینی با کثرت مشاغلو تالیف و مطالعه وتنظیم و رسیدگی به ساختمان کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام درنجف اشرف مواظبت کامل به خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا مینمودند و به این جهت خودم حدود سی سال است مداوم به زیارت عاشورا می باشم. شادی روح علامه امینی صلوات |
جوان لبنانی مشغول تمیز کردن یک پوستر بزرگ از رییس جمهوری ایران در
آستانه سفر هفته آینده احمدی نژاد به بیروت
عاقبت بدحجابی و بی غیرتی
شیطان درقرآن(مبحث هفتم) آیات قرآن دررابطه باشیطان(4) أَلَمْ تَرَأَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْأَزًّا فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُقَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّایَبْلَى لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِیالشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِقُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِفَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِعَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکِنَّ اللَّهَیُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِالشَّیَاطِینِ لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْجَاءَنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِالشَّیَاطِینُ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُالشَّیَاطِینُ !وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَیَّنَ لَکُم مِّن مَّسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُوْلَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ
آیا ندیدى که ما شیاطین را بسوى کافران فرستادیم تا آنان راشدیداً تحریک کنند؟!
ولى شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آیامىخواهى تو را به درخت زندگى جاوید، و ملکى بىزوال راهنمایى کنم؟!»
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّاإِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَایُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌحَکِیمٌ
هیچ پیامبرى را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزومىکرد (و طرحى براى پیشبرد اهداف الهى خود مىریخت)، شیطان القائاتى در آن مىکرد؛امّا خداوند القائات شیطان را از میان مىبرد، سپس آیات خود را استحکام مىبخشید؛ وخداوند علیم و حکیم است.
هدف اینبود که خداوند القاى شیطان را آزمونى قرار دهد براى آنها که در دلهایشان بیمارىاست، و آنها که سنگدلند؛ و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرارگرفتهاند!
اى کسانى که ایمانآوردهاید! از گامهاى شیطان پیروى نکنید! هر کس پیرو شیطان شود (گمراهش مىسازد،زیرا) او به فحشا و منکر فرمان مىدهد! و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگزاحدى از شما پاک نمىشد؛ ولى خداوند هر که را بخواهد تزکیه مىکند، و خدا شنوا وداناست!
و بگو: «پروردگارا! از وسوسههاى شیاطین به تو پناهمىبرم!
او مرا ازیادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشهخوارکنند* انسان بوده است!
شیاطین و جنیّان (هرگز) این آیات را نازلنکردند!
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسى نازلمىشوند؟
ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان براى شما آشکار است؛ شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى که بینا بودند.
البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید؛ او فقط حزبش را به این دعوت مىکند که اهل آتش سوزان (جهنّم) باشند!
آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟!
و هرگاه وسوسههایى از شیطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست!
و هر کس از یاد خدا روىگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست!
وَلَا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
و شیطان شما را (از راه خدا) باز ندارد، که او دشمن آشکار شماست!
إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
نجوا تنها از سوى شیطان است؛ مىخواهد با آن مؤمنان غمگین شوند؛ ولى نمى تواند هیچ گونه ضررى به آنها برساند جز بفرمان خدا؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توکّل کنند!
شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده؛ آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند!
کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: «کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم)!» امّا هنگامى که کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، من از خداوندى که پروردگار عالمیان است بیم دارم!»
شیطان درقرآن(مبحث هفتم)
آیات قرآن دررابطه باشیطان(3)
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَمِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ
و برآنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولى (سرانجام) خود را ازآن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!
وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْبِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و هرگاه وسوسهاى از شیطان به تورسد، به خدا پناه بر؛ که او شنونده و داناست!
وَإِذْزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَمِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَّکُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَىعَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ إِنِّی أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّیَأَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ
و (به یاد آور) هنگامى را که شیطان، اعمال آنها [= مشرکان] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروزهیچ کس از مردم بر شما پیروز نمىگردد! و من، همسایه (و پناهدهنده) شما هستم!» امّا هنگامى که دو گروه (کافران، و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگرقرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزىمىبینم که شما نمىبینید؛ من از خدا مىترسم، خداوند شدیدالعقاباست!»
قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَىإِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّمُّبِینٌ
گفت: «فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن، کهبراى تو نقشه (خطرناکى) مىکشند؛ چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است!
وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنِی عِندَرَبِّکَ فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَسِنِینَ
و به آن یکى از آن دو نفر، که مىدانست رهایى مىیابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآورى کن!» ولى شیطان یادآورى او را نزد صاحبش ازخاطر وى برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقى ماند.
وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًاوَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّیحَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَالْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّرَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ
و پدرو مادر خود را بر تخت نشاند؛ و همگى بخاطر او به سجده افتادند؛ و گفت: «پدر! اینتعبیر خوابى است که قبلاً دیدم؛ پروردگارم آن را حقّ قرار داد! و او به من نیکى کردهنگامى که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد بعد ازآنکه شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد.پروردگارم نسبت به آنچه مىخواهد (وشایسته مىداند،) صاحب لطف است؛ چرا که او دانا و حکیم است!
تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَزَیَّنَلَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌأَلِیمٌ
به خدا سوگند، به سوى امتهاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم؛امّا شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست؛ و امروز او ولىّ و سرپرستشان است؛ ومجازات دردناکى براى آنهاست!
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَفَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
هنگامى که قرآنمىخوانى، از شرّ شیطان مطرود، به خدا پناه بر!
إِنَّالْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِکَفُورًا
چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند؛ و شیطان در برابرپروردگارش، بسیار ناسپاس بود!
وَقُل لِّعِبَادِییَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّالشَّیْطَانَ کَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا
به بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین باشد! چرا که (شیطان بوسیله سخنان ناموزون)، میان آنها فتنه و فساد مىکند؛ همیشه شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا
هر کدام از آنها را مىتوانى با صدایت تحریک کن! و لشکر سواره و پیادهات را بر آنها گسیل دار! و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوى! و آنان را با وعدهها سرگرم کن! -ولى شیطان، جز فریب و دروغ، وعدهاى به آنها نمىدهد-
قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا
گفت: «به خاطر دارى هنگامى که ما (براى استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم، من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهى را بازگو کنم -و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهى بطرز شگفتآورى راه خود را در دریا پیش گرفت!»
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا
اى پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بود!
شیطان درقرآن(مبحث هفتم)
آیات قرآن دررابطه باشیطان(2)
وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْبِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْلَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِعَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّقَلِیلاً
و هنگامى که خبرى از پیروزى یا شکست به آنها برسد، (بدونتحقیق،) آن را شایع مىسازند؛ در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرتتشخیص کافى دارند- بازگردانند، از ریشههاى مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمتخدا بر شما نبود، جز عدّه کمى، همگى از شیطان پیروى مىکردید (و گمراهمىشدید(
إِن یَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًاوَإِن یَدْعُونَ إِلاَّ شَیْطَانًا مَّرِیدًا
آنچه غیر از خدا مىخوانند، فقط بتهایى است (بىروح)، که هیچ اثرى ندارد؛ و (یا) شیطان سرکش و ویرانگر است.
وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا
و آنها را گمراه مىکنم! و به آرزوها سرگرم مىسازم! و به آنان دستور مىدهم که (اعمال خرافى انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینشِ پاک خدایى را تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولّىِ خود برگزیند، زیانِ آشکارى کرده است.
شیطان درقرآن(مبحث هفتم) آیات قرآن دررابطه باشیطان(1) وَإِذْ قُلْنَالِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَىوَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (ادامه دارد)
و (یاد کن) هنگامى را که بهفرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باززد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافرانشد.
َأَزَلَّهُمَاالشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْبَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىحِینٍ
پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آنبودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگى (به زمین) فرود آیید! درحالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه ووسیله بهره بردارى خواهد بود.»
ى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست
َا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
اى کسانى که ایمان آوردهاید همگى در صلح و آشتى درآیید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستى مىدهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر مىکند؛ ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مىدهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعدههاى خود، وفا مىکند.)
إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ
کسانى که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت؛ و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است.
إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بىاساس،) مىترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!
وَالَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَن یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاء قِرِینًا
و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشاندادن به مردم انفاق مىکنند، و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند؛ (چرا که شیطان، رفیق و همنشین آنهاست؛) و کسى که شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینى است.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیدًا
آیا ندیدى کسانى را که گمان مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان مىخواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهههاى دور دستى بیفکند.
الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا
کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مىکنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت [= بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است.
شیطان درقرآن(مبحث ششم)
بیوگرافی شیطان
شیطان، نخستینکسى بود که بعضى کارها را مرتکب شد و پیش از اوکسى آنها را انجام نداده بود. وآنها از این قرارند:
-
- اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خودعمل نکرد.(2)
- اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با اومخالفت نمود.(3)
- اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چوندرخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مىشود.(4)
- اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم.(5)
- اولین کسى است که صورت هاى مجسمه و بت را ساخت
- اولین کسى کهنماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.(6)
- اولین کسى که که غنا وآواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد.(7)
- اولینکسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آننوحه و گریه کرد.
- اولین کسى که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوطآمد.(8)
- اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلامرا با آن در آتش اندازند.
- اولین کسى که دستور ساختن نوره را در زمان حضرتسلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از بینببرند.(8)
- اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلامآن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند.(9)
- اولین کسى که عبادت و بندگىاو، فرشتگان را به تعجب در آورد!
- اولین کسى که به خداى خود اعتراضکرد.(10)
- اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویقکرد.(11)
- اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یادداد.(12)
- اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت .(13)
-اولین کسى که شبیهشدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.
- اولین کسى که نقاشى کرد وچهره کشید.(14)اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلامبرتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتراست .(1)
- اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد.(15)
- اولین کسى که بهناحق مخاصمه و جدال کرد.
- اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود واو ازناراحتى فریاد کشید.(16)
- اولین کسى که به خدا کفر ورزید.(17)
- اولین کسىکه گریه دروغى نمود.(18)
- اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود.
- اولینکسى که صورت هاى مجسمه و بت را ساخت.(19)
*********
پی نوشت ها:
1اعراف(7) ، آیه 12.
2تفسیرقمى ، ص 32، بحار، ج 60، ص 274؛ المیزان ، ج 8، ص59
3حجر(15)، آیه31.
4طه (20)، آیه 20.
5اعراف (7)، آیه 21.
6نهج البلاغه ، خطبه قاصعه .
7تفسیر عیاشى ، ج 1، ص 4، بحار، ج 60، ص 199،21.
8علل الشرایع ، ج 2، ص 233، بحار، ج 93، ص 306.
-9بحار، ج 14.
- 10سوره نمل ، آیه 44.
11کتاب سلیم بن قیس .
12بقره آیه112
13کتاب ابلیس ، ص 164 و 165
، 14مکاسب شیخ انصارى ، مکاسب محرمه .
-در المنثور، ج 1، ص 51؛ خصال ، ج 1، ص 50؛ بحار، ج 60، ص 222 15
16ص (38)، آیه 78.
17ص (38)، آیه 74.
18- 18تفسیر عیاشى ، ج 1، ص 40؛ خصال ؛ ج 1، ص 50؛ بحار، ج 60؛ ص 199، 219.
19 مائده (5)، آیه89.
منبع:
صالحی حاجی آبادی، نعمت الله، شیطان در کمین گاه،
(ادامه دارد)
شیطان درقرآن(مبحث پنجم)
هشدارهای قرآن به انسان در مورد شیطان
قرآن در آیات متعددی از شیطان به عنوان دشمن آشکار انسان معرفی نموده و میفرماید:
ان الشیطان للانسان عدو مبین؛ «شیطان دشمن آشکار انسان است.» و در هشداری دیگر میفرماید:
بنی آدم شیطان شما را فریب ندهد آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد.
قرآن در هشدار دیگری میفرماید: «هر کس شیطان را به جای خداوند به عنوان ولی و سرپرست خود انتخاب کند زیان آشکاری کرده است.»
و درباره پیروان شیطان میفرماید: «هر آینه جهنم را از تو و بندگانی که از تو پیروی کنند پر خواهم کرد.»
در اینجا یک سؤال مطرح میشود و آن اینکه با توجه به این همه هشدارهای قرآنی و انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام و پیامدهایی که پیروی از شیطان دارد چرا انسانها به این هشدارها بی توجه هستند؟
در پاسخ باید بگوییم که چند عامل موجب این بیتوجهی شده است:
1- شیطان آنچنان مخفی و پنهان در انسان نفوذ میکند که انسان فکر میکند این خود اوست که چنین تصمیمی را گرفته است و دشمنی را احساس نمیکند.
2- راه شیطان راه آسان و همواری است. حضرت علی علیه السلام میفرماید: «بدانید که شیطان راه خود را آسان و هموار میسازد تا به راحتی و آسانی به دنبال او بروید و از او پیروی کنید.»
3- فوری نبودن نتایج پیروی از آن دشمن خطرناک. یعنی اغلب نتایج بنیان کن پیروی از نفس اماره و شیطان، چنان فوری نیست که انسان با چشیدن طعم تلخ آن در برابرش مقاومت ورزد.
4- لذت گرایی افراطی که قوای مقاومت را از انسان میگیرد.
5- تنوع و انعطاف پذیری شگفت انگیزی که در شیطان نیز یکی از عوامل تاثیرپذیر انسان از برنامههای شیطان است.
(ادامه دارد)