کربلا زیارتگاه انبیاء
امام صادق علیهالسلام فرمود: «هیچ پیامبری در آسمانها نیست جز آن که از خدای عزوجل درخواست میکند که به او اجازه داده شود تا به زیارت قبر امام حسین علیهالسلام رود. پس فوجی از آنها فرود آمده و جمع دیگری به بالا برمیگردند» [1] .
و فرمود: «در هر شب جمعه، فرشتگان و پیامبران و اوصیا علیهمالسلام و بهترین انبیا حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله، و برترین اوصیا که ما هستیم، به زیارت امام حسین علیهالسلام میرویم» [2] .
امام سجاد و امام صادق علیهماالسلام فرمودند: «هرکس دوست دارد صد و بیست و چهار هزار پیامبر علیهمالسلام با او مصافحه کنند، در نیمهی شعبان به زیارت قبر امام حسین علیهالسلام برود، زیرا ارواح پیامبران علیهمالسلام پس از رخصت از خداوند متعال به زیارت آن بزرگوار مشرّف میشوند. در میان آنان پیامبران اولوالعزم: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی علیهمالسلام و حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله نیز هستند» [3] .
کعب الأحبار از حضرت عیسی علیهالسلام نقل کرده که فرمودند: «هیچ پیامبری نبوده مگر اینکه به زیارت کربلا رفته و در آنجا ایستاده و فرموده: تو زمین پر خیر و برکتی هستی، که در تو ماه تابان به خاک سپرده خواهد شد» [4] .
خطیب خوارزمی از حضرت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل میکند که فرمودند: «حضرت موسی علیهالسلام برای زیارت قبر امام حسین علیهالسلام از خداوند اجازه میگیرد و با هفتاد هزار فرشته به زیارت آن حضرت میرود» [5] .
حسین نوهی دختری ابوحمزه ثمالی میگوید: در اواخر حکومت بنیمروان مخفیانه به قصد زیارت امام حسین علیهالسلام به راه افتادم. هنگامی که به کربلا رسیدم پنهان شدم تا شب از نیمه گذشت. سپس به طرف قبر مطهر رفتم و دیدم مردی به سوی من آمد و گفت: «خدا به تو اجر عنایت کند، برگرد که نمیتوانی به زیارت مشرف شوی». من با ترس برگشتم و نزدیک طلوع فجر دوباره به طرف قبر مطهر رفتم.باز همان شخص آمد و گفت: «تو نمیتوانی به زیارت بروی». گفتم: خدایت به سلامت بدارد، چرا نتوانم؟ من از کوفه به قصد زیارت آمدهام، مرا از زیارت محروم مکن، میترسم اگر تا صبح اینجا بمانم شامیان مرا دستگیر کرده و به قتل برسانند.
او در جواب گفت: کمی صبر کن. حضرت موسی بن عمران علیهالسلام از خدای تعالی اجازه گرفته که به زیارت امام حسین علیهالسلام مشرف شود، و پس از اجازه همراه با هفتاد هزار از فرشتگان به زمین فرود آمده است. از اول شب تا حال به زیارت آن حضرت مشغولند و منتظر طلوع فجر میباشند، و پس از آن باز به آسمان عروج خواهند کرد.
گفتم: تو کیستی؟ گفت: من یکی از فرشتگانی هستم که مأمور حفظ و حراست حرم امام حسین علیهالسلام و درخواست آمرزش برای زایرین آن حضرت هستند.
حسین گوید: از شنیدن این سخنان چنان متحیر شدم که نزدیک بود عقل خود را از دست بدهم، و بالاخره پس از طلوع فجر به زیارت آن حضرت مشرف شده و از ترس شامیان به سرعت برگشتم [6] .
مرحوم علامه مجلسی، در ضمن روایتی از سلیمان اعمش نقل میکند که گوید: همسایهای داشتم از اهل سنت که زیارت امام حسین علیهالسلام را بدعت و گمراهی میدانست و زایران آن حضرت را اهل جهنم میشمرد. در شب جمعهای رؤیای صادقهای دید و موجب توبه و بازگشت او شد. او در رؤیا دید که حضرت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین و امام حسن و حضرت زهرا و حضرت خدیجه (علیهالسلام) به زیارت آن حضرت آمده و امان نامههایی از آسمان پخش میشد که «هر کس شب جمعه به زیارت آن حضرت موفق شود، از آتش جهنم در امان خواهد بود» [7] .
شایان ذکر است که طبق نقل حاج علی بغدادی، امام زمان علیهالسلام حکم به صحت این روایت کردهاند [8] .
××××××
1- کامل الزیارات،ص111وبحارالانوار،ج1،ص59
2- کامل الزیارات،ص113وبحارالانوار،ج1،ص60
3- کامل الزیارات،ص180وبحارالانوار،ج11،ص32و58
4- کامل الزیارات،ص67وبحار،ج44،ص391
5- مقتل خوارزمی،ج2،ص169(فصل چهاردهم)
6- کامل الزیارات،ص111-112- بحارالانوار،ج1،ص59
7- بحارالانوار،ج45،ص401- نجم الثاقب،ص324-325
8- مفاتیح الجنان،حکایت حاج علی بغدادی
محتشم سرآمد عاشورا سرایان
«مولانا کمال الدین محتشم کاشانی» از جمله بازاریانی بود که به شاعری روی آورد او در بازار کاشان به بزازی مشغول بود.
محتشم از کسانی بود که به سفارش شاه طهماسب صفوی به اشعار دینی رویآورد. در ادب فارسی کم نیستند شاعران عارفی که لطف خداوندی شامل آنان گشته از گرداب مدح و ستایش به تعالی عرفان رسیدهاند «سنایی غزنوی» شاعر و عارف قرنششم که چهل سال از عمرش به بطالت گذشت و سرانجام به عرفان روی آورد و از شاعران عارف معروف گشت. او اولین شاعری است که عرفان در شعر او جلوه گری میکند. «ناصر خسرو قبادیانی» که به قول خودش با دیدن خوابی از خواب چهل سالهبیدار میشود و عطار نیشابوری یکباره وابستگیهای دنیا را رها میکند. «محتشم» نیزیکی از شاعرانی است که لطف خداوندی شامل او گشت او که ابتدا شاعری قصیده پرداز و مدیحه سرا بود با سرودن ترکیب بند معروف عاشورایی خویش خورشید درخشان آسمان مرثیه سرایی گردید تا جایی که شاعران صاحب ذوقی چون «صباحی بیدگلی»، «وصالشیرازی» و «میرزا محمود فدایی مازندرانی» که طولانیترین ترکیب بند عاشورایی ادبفارسی را در بیش از چهار هزار بیت سروده است از سبک او پیروی کردهاند.
او در مرثیه سرایی بهترین قالب را برگزید و با سرودن دوازده بند معروف عاشورایی والاترین مرثیه سرای شعر پارسی گشت که هر چه دارد. همه از دولت اقبال حسین (ع)دارد و بس.
«محتشم» در این شعر واقعه کربلا را به قیامتی مانند کرده است که بدون آنکه اصرافیل در صور بدمد قیامتی به پا میشود او چون بر احادیث اسلامی احاطه کامل دارد حالتهای پدیدار شدن قیامت را شرح میدهد «آفتاب از مشرق طلوع میکند و در تمام عالم شور قیامت پدید میآید و زلزله بزرگی در زمین رخ میدهد».
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا عجیب نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
و در قسمتی دیگر:
عرش آنزمان بلرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
وانگه زکوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
او شاعری است که هر واژه را در جای مناسب خویش بکار برده است کمتر شاعری مانند او اینگونه از واژهها در نهایت سلاست و صلابت استفاده میکند و از آن بهرهمند میگردد.
بر خوان غم چون آدمیان را صلا زدنداول صلا به سلسله انبیا زدند اصلیترین معنی واژه «صلا زدن» دعوت کردن برای غذا است، لذا، او در ابتدا خوان را گسترده سپس آدمیان را صلا زده است:
در بیتی دیگر:
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
در این بیت واژه «عیوق» را آورده است. عیوق ستارهای است سرخ و آتشین که در سمت راست دورترین قسمت آسمان است با تشنگی و سوزندگی ارتباط خاصی دارد راهنمای تشنگان در بیابانهاست، لذا فریاد العطش کودکان به عیوق میرسد.
و یا:
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
واژه «خس» را بالاترین بار معنایی به کاربرده است.
در بیت:
ای زاده زیاد نکرده است هیچگاه
نمرود این علم که تو شداد کردهای
واژه «زاده» در کنار «زیاد» و «نمرود» و «شداد» در نهایت سلاست در اوج معنا به کار برده است.
از جهت تصویر اگر چه اغلب شاعران تصویر سازی را فقط به خاطر زیبایی در شعر آوردهاند محتشم کوشش کرده است تصویر را وسیلهای برای القاء حالتها و نمایش جوانب گوناگون قرار دهد لحظه لحظه این حماسه را احساس کرده است. گویی او در متن واقعه بوده و آنچه تصور میکند نه تنها با چشم دیده است بلکه ضربههای سلاحها و سوز و گداز تشنگی را چشیده است و این همان هم دردی با مظلومان دشت کربلاست:
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پازده در خون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
و یا:
هر چند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای ضربه تیر و سنان فتاد
یکی از ویژگیهای بارز «محتشم» هوشیاری عجیب او در شناخت نقشهای مختلف واژه هاست او جای آریهها را میداند هیچگاه به طرف افراط و تفریط نمیرود همه را در حد اعتدال به کار میبندد تشبیهها و استعارهای بیتهای زیر بیان گر این مطلب است:
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
این خیمه بلند ستون بی ستون شدی
و:
این نخلتر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون دون شدی
واژه «نخل» را به تنهایی به کار نبرده است بلکه صفت «تر» را در کنار آن قرار داده تا با تشنگی مناسبت داشته باشد.
و «خشک لب» در کنار فرات قرار گرفته شده است:
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
پرنده خیال او تا مرز حیرت پرواز میکند او میتواند از رهگذر تصویرهای استعاره و تشبیهبگذارد و به نهایت صور خیال برسد.
در ترکیب بند «محتشم» وسیعترین صور خیال اغراق شاعرانه است. اغراق در شعر او ویژگیهایی دارد که از نظر برتری با اشعار شاعران قابل قیاس نیست اغراقهای او شامل رمز و رازهایی است که جلوه گر حقیقت هاست «فردوسی» در بیت:
شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب به غیر از شکوه و عظمت افراسیاب هدفی دیگر ندارد اما محتشم از اغراق نه تنها برای بیان عظمت فاجعه کربلا بلکه هدفی فراتر از آن دارد:
باز این چه رستخیز عظیم است در زمینبی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است اگر «فردوسی» در محسوسات قدم میگذارد و میگوید:
چو فردا برآید بلند آفتاب
من و گرز و میدان و افراسیاب
چنانش بکوبم به گرز گران
که فولاد کوبند آهنگران
او از این مرحله پا فراتر مینهد و در نامحدود کرانه جای میگیرد او در اغراقها نیز آنچه فقه شیعی به او آموخته مدد میجوید «قیامت، بارگاه قدس، ملک...»
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
و یا:
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
و یا:
چون خون زحلق تشنه او بر زمین رسید
جوشید از زمین و به عرش برین رسید
و یا:
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
«محتشم» در این ترکیب بند به غیر از مرثیه و ندبه هدف دیگری دارد او بیان کننده حقیقتها و واقعیت هاست یکی از اهداف یزیدیان و خاندان بنی امیه گمنام نگه داشتن این نهضت بود تا جایی که کاروان اُسرا را خارجی لقب دادند، «محتشم» در این مرثیه بیان گر آن است که امام حسین کیست و چه مقامی دارد؟ لذا فریاد بر میآورد:
آن سر که بود که بر سرودش نبی مدام
اکنون بیا بر سر این نیزهها ببین
آن تن که بود که پرورشش در کنار
تو غلطان به خون به معرکه کربلا ببین
که بیان گر: «حسین منی و انا من حسین» است
بی اختیار نعره هذا حسین اوسرزد چنان که آتش از او در جهان زدند و نا گاه خواننده خود را در شام و کوفه خطبه کوبنده زینب را به یاد میآورد که:
خورشید و آسمان و زمین نور مشرقینپرورده کنار رسول خدا حسین او در بیت دیگر مقام و عزت امام حسین (ع) را چنین بیان میکند:
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
و باز کینه این قوم را به گذشته بر میگرداند که با مادرش حضرت زهرا (س) چهکردند:
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
این حدث معروف «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» را «محتشم» در اینترکیب دو بار بیان کرده است:
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
بر خاک و خون تپیده به میدان کربلا
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
او بیان کننده آن است که یزید کیست و از چه خاندانی است، لذا، بهترین تعبیر را که برگفته از قرآن است انتخاب کرده:
بهر خسی که بار درخت شقاوت است در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای «درخت شقاوت» این همان تفسیر آیه «مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار»که تفسیر نویسان نقل کردهاند منظور از شجره خبیثه که به قول محتشم، همان درخت شقاوت میباشد بنی امیه است.
هنگامی که دختر امام حسین (ع) با سر بریده پدر رو به رو شد اولین سخنش این بود که ای پدر! چادر از سر ما برداشته و عمهام زینب را کتک زدند حضرت زینب (س) درخطبه معروفش به یزید فرمود: «شما کنیزکان خود را پنهان نگاه داشتهاید و خاندان پیامبر را به هر سو میبرید و چشمها آنها را مینگرند» محتشم از این سوگ با دلی پر دردمیگوید:
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی عماری و محمل شتر سوار
و سپس او با مهارتی تمام قیامتی را که در ابتداری این ترکیب نبد پدید آورده بود نابود میسازد زیرا حادثه عظیمتری رخ میدهد:
شد وحشتی که شور قیامت زیاد رفتچون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد او به خاطر اوج این فاجعه جمله معروف حضرت زینب «انت اخی» را بیان میکند:
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
ایـن خشـک لـب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
ایـن ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
و سرانجام:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
حدیث روز
سرزمین نجات
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): یقبر ابنی بأرض یقال لها کربلا هی البقعة التی کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التی علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فی الطوفان.
پیامبر خدا (ص) فرمود:
پسرم حسین در سرزمینی به خاک سپرده میشود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازی که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.
××××××××
کامل الزیارات، ص،269، باب 88، ح 8.
تربت سرخ
امام باقر علیهالسلام میفرماید: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه امّسلمه بود. سفارش کرد: کسی نزد من نیاید. طولی نکشید که حسین علیهالسلام در حالی که کودک بود، وارد شد و سراغ پیامبر را گرفت و بلافاصله خودش را به پیامبر رساند.
امّسلمه میگوید: به دنبالش دویدم (شاید مانع شوم). وقتی به او رسیدم، دیدم حسین صلی الله علیه و آله و سلم روی سینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته است و پیغمبر گریه میکند و چیزی در دست دارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: امّسلمه! این جبرئیل است که به من خبر میدهد حسینم کشته خواهد شد. این هم خاک سرزمینی است که حسین در آنجا شهید میشود. آن را نزد خود نگهدار. هر وقت به خون تبدیل شد، حسینم کشته گردیده است.
امّسلمه عرض کرد: یا رسول اللّه! از خدا بخواه از او دفع کند.
فرمود: خواستم و خدا وحی کرد: این درجهای است که هیچ کس بدان نرسد (جز حسین علیهالسلام). حسین، هر یک از پیروان خود را که شفاعت کند، پذیرفته میشود. حضرت مهدی علیهالسلام فرزند او است. خوشا به حال کسی که از دوستان و پیروان حسین باشد! به خدا قسم آنها در روز قیامت رستگارند. [1] .
×××××
1- نفس المهموم،ص16
سه عامل مهم نهضت امام حسین
عامل اول:
گاه گفته میشود که یزید فرمان داده بود تا از امام حسین (ع) بیعت بگیرند، یعنی امام حسین (ع) رسماً حکومت یزید را بپذیرد و تسلیم حکومت او گردد و از آن حمایت کند، و چون امام حسین (ع) یزید را فردی نالایق، فاسق و ستمگر میدانست با او بیعت نکرد و همین موجب مخالفت دستگاه یزید با امام حسین (ع) و سرانجام قیام امامحسین (ع) بر ضد آن دستگاه گردید. بنابراین عامل و انگیزه اصلی قیام عظیم امام حسین بیعت نکردن با یزید بود تا در هر زمان حسینیان و پیروان حق، حکومت طاغوت را نپذیرند و تسلیم چنان حکومتی نشوند، بلکه بر ضد آن قیام کنند.
عامل دوم:
بعضی دیگر میگویند: هدف امام حسین (ع) از حرکت به سوی عراق، گردآوری نیروها و تشکیل حکومت اسلامی، و تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلام در پرتو حکومت اسلامی، و امکانات آن بود چنانکه جد بزرگوارش رسول خدا (ص) از مکه به سوی مدینه هجرت کرد و در مدینه به تشکیل حکومت پرداخت و در پرتو آن اسلام وبرنامههای آن را به طور گسترده و عمیق در سطح جهان عرضه نمود.
عامل سوم:
محققان اسلامی عامل سومی را ذکر کردهاند و آن را عامل اصلی و مهم انگیزه قیام امام حسین میدانند و آن عامل امر به معروف و نهی از منکر بود. امام حسین (ع) وقتی میدید یزید آشکارا میگساری و قمار بازی میکند و از ارتکاب گناهان بزرگ باکیندارد و مقدسات اسلام را زیر پای گذاشته، موجب ترویج باطل و فساد و نابودی ارزشهای والای اسلام شده است، قیام کرد.
از سوی دیگر دو فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» با توجه به اهمیت آن در اسلام و مراتب آن، او را الزام میکند که قفل سکوت را بشکند و فریاد بزند و اسلام عزیز و حیثیت مسلمانان را از خطر انحرافات یزید و یزیدیان نگهدارد. گرچه فریادشان در کوتاه مدت خاموش شد و موجب شهادتش گردید ولی در دراز مدت موجب نابودی ظلم و ظالم و احیای حق و حقیقت خواهد گردید.
هلال ماه محرم
هلال ماه محرم دوباره گشت پدید
ز دیدنش دل آزادگان خاک تپید
تپید، نی دل آزادگان خاک ز غم
که از رسیدن آن قلب قدسیان لرزید
خمیده گشت نه تنها ز غصه پشت هلال
که آسمان هم از این غم ،هلالوار خمید
تو ای هلال از آن لاغری و زرد و نزار
که دیدهای توان دید آن چه گوش کس نشنید
تو دیدهای که از اطفال تشنه لب، هر دم
صدای العطش از فرش تا به عرش رسید
تو دیدهای که ز زخم سنان و نیزه و تیر
نهال قد جوانان به خاک و خون غلتید
تو دیدهای که ز خاک مزار پاکتنان
به جای لاله و گل، چشمههای خون جوشید
تو دیدهای که ز خون شد خضاب، اجسادی
که زردروی شد از شرم رویشان خورشید
تو دیدهای که به پاهای نرمتر از گل
ز چور و فتنهی دونان چه خارها که خلید
تو دیدهای که به لبهای همچو غنچهی گل
بداد بوسه ز چوب ستم، یزید پلید
من از تو در عجبم ای هلال سنگین دل
که دیدگان تو این حادثات را، چون دید؟
اگر به جای تو بودم، برای تشنهلبان
ز آب دیده نمودم هزار سیل پدید
اگر به جای تو بودم حجاب میگشتم
که بر برهنهتنان، سایه افکند خورشید
×××××
یکتا اصفهانی
سنگ غول پیکر آتشفشانی به وزن هزار تن در ایسلند
ابتکار تله کابین نمک آبرود برای معضل " آدامس
حسب اخباری که از ناسا انتشار یافته ، تصاویری از ماه وجود دارد که حاکی از وجود یک رشته صخره های تغییر شکل یافته در سطح ماه می باشد که تا عمق آن امتداد یافته و از نیمه دیگر آن برآمده و این دلیلی بر شکافته شدن ماه و پیوند دوباره آن در دورانی از حیات آن می باشد.
کفار مکه که در حال مشاهده این واقعه بودند گفتند که محمد (ص) ما را سحر کرده است، سپس گفتند ، اگر او ما را سحر کرده باشد نمی تواند همه مردم را سحر کند، ابوجهل گفت صبر کنید تا یکی از اهل بادیه بیاید و از او سئوال کنیم که آیا انشقاق ماه را دیده است یا نه، اگر تایید کرد ایمان می آوریم و اگر نه معلوم می شود که محمد (ص) چشمان مارا سحر کرده است.
بالاخره یکی از اهالی بادیه به مکه آمد و این خبر را تصدیق کرد و آنگاه ابو جهل و مشرکان گفتند " این سحر مستمر است" و آنگاه این آیات مبارک نازل شد... "اقتربت الساعة وانشق القمر ..." باری این موضوع پایان یافت و مشرکان ایمان نیاوردند.
در یکی از نشستهای دکتر زغلول النجار در یکی از دانشگاههای انگلیس، وی در خصوص معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پیامبر (ص) به عنوان یکی از معجزات پیامبر (ص) که توط ناسا به اثبات رسیده است صحبت می کرد. در این میان یکی از حاضران که به اسلام خیلی توجه و اهتمام داشت به نام "داوود موسی بیتکوک " که در حال حاضر نیز رئیس حزب اسلامی بریتانیا است ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:
هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران کریم به زبان انگلیسی را به من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و اتفاقا سوره قمر آمد. سپس شروع به خواندن کردم ....و ماه شکافته شد...وقتی به این جمله رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را بسته و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم. و دیگر سراغ آن کتاب هم نرفتم. روزی در مقابل تلویزیون نشسته بودم و طبق معمول شبکه بی بی سی را مشاهده می کردم ، برنامه ای بود که در آن مجری با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم فضایی مصاحبه داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف میلیاردها دلار در این راه و اعتراض به این موضوع بود. مجری با بیان اینکه صدها میلیون نفر در سراسر جهان از گرسنگی رنج می برند دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با بیان مفید بودن این تحقیقات در مجالات کشاورزی و صنعت و غیره از این طرحها دفاع می کردند... مجری سپس سئوال دیگری را طرح می کند بااین مضمون که "شما در یکی از سفرهای خود به ماه حوالی 100 میلیارد دولار هزینه کردید و تنها خواسته اید که پرچم آمریکا را بر روی ماه نصب کنید...آیا این عاقلانه است"؟؟! در جواب این گوینده دانشمند آمریکایی لب به سخن گشوده و می گوید که در آن سفر ، هدف ما مطالعه ترکیب داخلی ماه بوده که بدانیم چه تشابهاتی با زمین دارد و در این زمینه به موضوع عجیبی برخورد کردیم که عبارت بود از یک کمر بندی از سنگها و صخره های تغییر شکل یافته که سطح کره ماه را به طرف عمق و به طرف سطح دیگر آن پوشانده بود و هنگامی که این اطلاعات را به زمین شناسان منتقل کردیم مایه شگفتی آنان شده و گفتند چنین چیزی امکان ندارد مگر آنکه ماه در مرحله ای از حیات خود به دو نیم تقسیم شده و سپس دوباره جمع شده باشد و به شکل اول بازگشته باشد.و این نوار از صخره های تغییر شکل یافته نتیجه برخورد دو نیمه ماه در لحظه جمع شدن و به هم پیوستن دو نیمه آن می باشد.
"داوود موسی بیتکوک " سپس می گوید: با شنیدن این مطلب از جای خود پریدم و گفتم این معجزه ای است که در 1400 سال قبل به دست پیامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده و از عجایب روزگار این است که آمریکایی ها باید میلیاردها دلار خرج کنند تا آن را برای مسلمانان اثبات نمایند! بی شک این دین حق و حقیقت است...
به این ترتیب سوره قمر سبب اسلام آوردن این شخص شد ، پس از آنکه عاملی برای دوری او از اسلام شده بود و این خود از دیگر معجزات اسلام است.
منبع: مجله الشریعه شماره 502 اکتبر 2007 چاپ اردن
به گزارش آخرین نیوز به نقل از دیپلماسی ایرانی، در ابتدا بایسته است به چند نکته اشاره کنیم: 1-عکس هایی که از درفش های ایران آورده شده است لزوماً در کل دوران مشخص شده جاری نبوده اند و شاید متعلق به یک دوره ی خاص از آن دوران باشند. 2- برخی از درفش ها از روی گفته ها و منابع تاریخی بازسازی شده اند و مطمئنا درفش ها به همین شکلی که در عکس ها تصویر شده اند ، وجود نداشتند(برای مثال درفش اشکانیان.) دوره اساطیری درفش کاویانی ، نمادی از کاوه آهنگر ، فریدون و جمشید
هخامنشیان درفش به جا مانده از کوروش بزرگ
دیگر درفش های هخامنشیان: فروهر آراسته شده به سه رنگ سبز ، سفید ، قرمز به جا مانده از دوران هخامنشیان
اشکانیان درفش اشکانیان با خورشید آراسته می شده است
ساسانیان درفش کاویانی در دوران ساسانی هم مطرح بوده است سیاه جامگان رنگ سیاه نماد پیروان ابومسلم خراسانی سرخ جامگان رنگ سرخ نماد پیروان بابک خرم دین غزنویان سلجوقیان
تیموریان
دوران صفویه مهم ترین و اصلی ترین پرچم دوران صفویه نشان شیر و خورشید برای اولین بار به طور رسمی از اینجا وارد پرچم ایران شده است پرچم شاه اسماعیل پرچم شاه تهماسب افشاریان پرچم های نادر شاه افشار
دوران زندیه
دوران قاجار پرچم دوره آقا محمد خان
پرچم دوره محمد شاه
پرچم ایران در دوران ناصرالدین شاه ، مشروطیت و پهلوی دوران پهلوی در برخی از درفش های دوره پهلوی تاج پهلوی دیده می شود جمهوری اسلامی |
بزرگترین سیب زمینی دنیا