مناره !
وهیچکس چیزی نیندوزد مگر برای خود وهیچ نفسی بار دیگری را بردوش نگیرد و بازگشت همه شما بسوی خداست.....(سوره ا نعام ، آیه164)
وحضرت علی علیه السلام می فرمایند:
الیوم ، یوم عمل ولاحساب وغداً عنه یوم الحساب ولاعمل
امروز(زندگی دردنیا) روزعمل است وکسی مورد حساب واقع نمی شود وفردا (زندگی درعالم برزخ وقیامت) روز حساب است وازکسی عمل خواسته نمی شود.
گویند: روزی شخص ساده لوحی واردشهرشد وچون چشم او به هیئت مناره شهر افتاد متحیرشدکه آیا این چه چیزاست؟ گاهی باخود می گفت،البته این چاهی است که ازنو کنده اندوبه جهت خشکانیدن آن را به آسمان وارونه کرده اند. درآن حال که سرگردان بود رندی را گذر براو افتاد، شخص سرگردان از او سئوال کرد این چه چیز است ؟ آن رند پاسخ داد این نردبان آسمان است. روزی اهل شهر از این به زیر می آید وراحت می شوند وعبادات وطاعات نیز ازاین بالامیرود.آن بیچاره گفت ای کاش ما درمحل یک نردبان آسمانی داشتیم تاطاعات وعبادات ما ازآن بالامی رفت و روزی ما به زیرمی آمد.
آن رند فرصت را غنیمت شمرد وپس ازاینکه مبلغی رااز اوگرفت گفت: این تخم رابگیر وببردرمحلتان بکار تا بلند شود.
آن مردخوشنود شد و به محل خویش رفت وآن تخم رادرمکان خوبی کشت کرد. چون مدتی گذشت دید نمو ورویشی ندارد ، روزی آمد و بیلی آوردو پای آن رابکند دید شکل منار است لکن به زمین فرو رفته است. سپس دو دست خود را برسرزد وگفت : صدحیف که تخم را وارونه کاشته ام ، تقصیربا خود من است .
ای دریغا تخم وارون کاشتیم * حاصل وارون از آن برداشتیم
«فاعتبروایا اولی الابصار»
برلب جوی نشین و گذرعمرببین * کاین اشارت ز جهان گذرامارابس
ای جان برادرگاهی برخاک دوستان گذشته گذری کن وبرلوح مزارشان نگاه اعتباری نمای.
ساعتی بگورشان رووتفکرکن که درزیرقدمت بدو زرع راه چه خبر وچه صحبت است ودر شکافهای زهره شکاف قبر، ولوله ووحشت همجنسان خودراببین که با خاک تیره یکسان گشته ودوستان وآشنایان رانگر که ناله حسرتشان ازفلک گذشته.
ببین که درآنجارفیقانندترک دوستی گفته، دوستانند روی ازمانهفته، پدران مایند مهرپدری بریده، مادرانند دامن ازاطفال کشیده ، طفلان مانیزدردامن دایه مرگ خوابیده وفرزندان ما نیزسربر خشت لحدنهاده ، برادرانند یاد برادری فراموش کرده ، تاجدارانند نیم خشتی برزیرسرنهاده ، لشکرکشانند تنها وبیکس مانده ، یوسف جمالانند ازپی هم به چاه گورسرنگون،عالمانند اجزای کتاب وجودشان ازهم پاشیده ، تاجرانند بی سودوسرمایه درحجره قبرافتاده ، زارعا نند مزرع عمرشان خشک شده ، پس باخود این ترانه رازمزمه کن :
چرادل براین کاروا نگه نهیم * که یاران برفتند و مابررهیم
تفرج کنان برهوی و هوس * گذشتیم برخاک بسیار کس
دریغا که روز جوانی گذشت * به لهوولعب زندگانی گذشت
کسانی که ازمابه غیب ا ندرند* بیایند و برخاک ما بگذرند
بسی تیرودی ماه واردیبهشت * بیایدکه ماخاک باشیم وخشت
وبعدازاین دراحوال خودتأمل کن که تونیز مثل ایشانی ومانندایشان وهرلحظه ممکن است که منادی پروردگار ندای کوچ الرحیل دردهدوعلامت مرگ ازهر طرف ظاهرگردد.
پس جا دارد که از خواب غفلت به درآمده ودرایام ماه رجب ، ماه شعبان وماه مبارک رمضان بویژه درشبهای قدرسعی درتوبه واستغفارنمایی که یکی از بهترین کارها دراین ایام توبه است.
توبه مراحل ومنازلی دارد که اولین قدم آن پشیمانی وحسرت وتأسف وسوزدرونی وناراحتی برآنچه گذشته است ودومین قدم تصمیم جدی برعدم تکرارعمل ناشایست است.
توبه دو شرط جهت قبولی دارد که اولین آن برگرداندن حق الناس به صاحبانش ودومین ادای حقوق الهی از قبیل قضای نماز ، روزه وپرداخت خمس و...است.
وبدان که نه تنها خداتوبه کنندگان رادوست دارد،بلکه صدای ناله افراد گنهکارپیش خدادوست داشتنی تراز تسبیح وذکرتسبیح کنندگان است. همانطورکه درحدیث قدسی آمده است:
«انین المذنبین احبّ الیّ من تسبیح المسبّحین»
بلکه بالاتر آنکه به جای آن گناهان ، ثواب وعمل شایسته قرار می دهد و خداوند رحمان ورحیم درقرآن کریم این چنین فرموده است :
«آن کسانی که توبه کنند وبا ایمان به خداعمل صالح به جای آورند ، پس خداگناهان آنها رابدل به حسنات گرداند که خداوند آمرزنده ومهربان است.» (سوره فرقان آیه70و71)
«تمسخروسرزنش درآیات»
« ای کسانی که ایمان آورده اید همدیگررامسخره نکنید ، شایدآنراکه مسخره واستهزاء می کنید بهترازشماباشند.» سوره حجرات آیه11
« بزودی خبرآنان که همه چیزرا به سخریه می گرفتند ومسخره می کردند ، به شماخواهد رسید که چه روزگارسختی خواهند داشت.» سوره انعام آیه
همه حمال عیب خویشتنند * طعنه برعیب دیگران مزنید(سعدی)
توپنداری که بدگورفت وجان برد * حسابش با کرام الکاتبین است(حافظ)
صبرحضرت ایوب وشماتت مردم
زندگی حضرت ایوب (ع) که چگونه به انواع بلاها گرفتار شد وهمه راباصبر وشکیبایی تحمل نمود ، برهمگان روشن است ، بطوری که به عنوان یک ضرب المثل درنزدخاص وعام به صبرایوب مشهورومعروف می باشد.درکوران بلایا ومصیبتهای شدید،وآنهمه امتحان وآزمایش سخت الهی- که حضرت ایوب باصبروتوکل به حق تعالی ازمیان آنهمه بلاسربلند وسرافراز بیرون آمد-درشرائطی خاص بیش ازمواقع دیگر، برایوب(ع) سخت گذشت وباعث رنجش خاطرآن حضرت شد،وآن هنگامی بود که دوست ودشمن با نیش زبان اورا به سبب آن رنج وبلاها ،سرزنش وملامت می نمودند.
چنانچه نقل شده است: پس ازآنکه حضرت ایوب(ع)ازآن همه آزمایش الهی سرافرازبیرون آمد وازجانب خداوند عافیت کامل یافته ، وتمام نعمتهایی راکه ازاوگرفته بود،دوباره به دست آورد.
یک روز یاران ونزدیکانش ازآن حضرت پرسیدند:آنچه درآن شرائط برتوگذشت کدام سخت تربود؟
حضرت درپاسخ ایشان فرمود: شماته الاعداء.« سرزنش وشماتت دشمنان»
هرکه راجامه پارسابینی * پارسادان ونیک مردانگار
ور ندانی که درنهانش چیست * محتسب * را،درون خانه چکار
-------------------------
*محتسب:داروغه،نگهبان،کدخدا
یا ایها العزیز
یَا اَیها العَزیز مَسنا وَ اَهلَنا الضُّر... فَاَوف لَنا الکَیل (سوره یوسف، آیه 88 )
پر کن دوباره کِیْل مرا ایها العزیز
آخر کجا روم به کجا ایها العزیز
رو از من شکسته مگردان که سالهاست
رو کردهام به سوی شما ایها العزیز
جان را گرفتهام به سردست و آمدم
از کوره راههای بلا ایها العزیز
وادی به وادی آمدهام از درت مران
وا کن دری به روی گدا ایها العزیز
چیزی که از بزرگی تو کم نمیشود
این کاسه را ... فاوف لنا... ایها العزیز
خالیتر از دو چشم من این جان نیمه جان
محتاج یک نگاه تو یا ایها العزیز
- ما- جان و مال باختگان را رها مکن
بگذار بگذرد شب ما ایها العزیز
دستم تهی است... راه بیابان گرفتهام
دست من و نگاه شما ایها العزیز
مریم سقلاطونی
درسی برای تنبل ها
جوانی را دیدم که از لحاظ بدنی نحیف، از نظر درسی ضعیف، و از حیث اخلاقی بد اخلاق و از نظر بهداشتی کثیف و شدیداً دچار اوهام و خیال از نظر کار و عبادت، بی حال و بی اراده و در امور خیر کاهل، در انجام به موقع نماز بی تفاوت و در وقت نماز ، خود را مشغول کار دیگری می کرد.اما یک حدیث از پنجمین اختر تابناک ولایت حضرت امام محمدباقر(ع) او را نورانی کرد. قلبش را روشن کرد. دید کاهش را وسعت داد و اراده اش را همچون کوه استوار و محکم کرد. آن سخن زیبا و حکیمانه ی امام بزرگوارمان این است که فرمودند:
کلید هر شری دو چیز است: یکی تنبلی ، دیگری کم حوصلگی، چرا که آدم تنبل هیچ حقی را نمی پذیرد و انسان کم حوصله، بر هیچ حقی ثابت نمی ماند.( تحف العقول ص295)
مردان خدا
حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا ابطحی اصفهانی از قول آقای جلالی نقل کرده اند: حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه الله علیه(معروف به نخودکی)یک برادری داشت که به او« ملاحسین »می گفتند. ایشان در« زمره اصفهان» چوب،قند،نفت وچای واینها می فروخت ودرقدیم یکی ازکاسب های متدین بود.
آقای جلالی گفت:یک روزبچه بودم ،تقریباً 13-10ساله بودم،یک مرتبه دیدم سروصدامی آید،ومی گفتند : که مار«ملاحسین» را زده است ومی خواهد فوت کند.
پدرم چون کدخدای معروف محل بود ،دوید آمد،دید یک ماراززیرچوبهای انباری مغازه بیرون آمده وپای برادر آقاشیخ حسنعلی رازده است.پدرم به یکی از کارگرها گفت : برویدیک گوسفند بکشید وغذادرست کنید ،حالا که دفنش می کنیم مردم برمیگردند ،غذابخورند.
یک عده رفتندبرای« ملاحسین » قبر بکنند،ماهم نگاه میکردیم که این چطورفوت می کند،یک مرتبه شنیدیم که گفتند : حاج شیخ آمد. مردم خیلی خوشحال شدند.حاج شیخ تا رسیدند،پرسیدند که برادرم درچه حالی است؟ گفتند: آقا برادر شما درحال جان دادن است.بالای سربرادرش آمدوفرمود: چی شده؟ گفت: مارمرازده. فرمودند: کجای پایت را. اونشان داد. باقلم تراش که توی جیبش بود،یک خشی روی پایش زد وبعد پشت قلم تراش را گذاشت پشت رگ گردنش و فشاردادوهمین طور دست کشید تابه آن زخم رسید، یک قدری آب زرد ازاین پابیرون زد.وبا آب دهانش ترکرد وبه ماهیچه پایی که مارزده بود مالید، وفرمود : بلندشو خوب شدی.
بعد فرمود: من اصفهان بودم دیدم که مار ترا زد(ازاصفهان تا آنجا 15فرسخ فاصله است ) من گفتم : صله رحم باید بکنم وتو هم هنوزعمرت به دنیا هست واین مارترازد ناراحت شدم ، آمدم که تورانجات دهم.
برادر حاج شیخ خیلی خوشحال شدوبلندشدنشست. آقافرمودند: مارکجابود؟ گفت: که ازاین انباری آمد.به مردم فرمودند: چوبها رابریزیداین طرف، چوبهاراریختندکنار،یک سوراخ مار پیداشد.فرمودند: این سوراخ ماراست،بعد عصایش رازد به سوراخ وفرمود: بیابیرون ، ماهم ایستاده بودیم ونگاه میکردیم ،دیدیم سر ماربیرون آمد.
فرمودند : کارت ندارم بیابیرون، این مارتاوسط مغازه آمد،آقابه دم مارزدندوفرمودند: چرا این رازدی برواینجادیگه پیدایت نشود.مارمی خواست بروداماترسیده بود،چون مردم ایستاده بودند.
فرمودند : برویدکنار،مردم کناررفتند ، مارشروع کردهمین طورپرت شدن وخودش راحرکت دادن.
می گفت : مادنبال مارتاقبرستان آمدیم این زبان بسته توی قبرستان درسوراخی رفت وآنجاناپدیدشد.
پدرم به آقا اصرارکردکه برویم منزل ماناهار، چون گوسفندی کشتیم وناهاری درست کردیم که اگربرادرتان فوت بکند مردم غذابخورند.
آقافرمودند:نه من بایدبروم.الان مردم درمشهد منتظرمن هستندوبایدبروم ،یک چای خورد ویک ساعتی نشست وباماصحبت کرد ومن بچه بودم روی زانویش نشستم.ودست آقارابوسیدم ویک وقت دیدم آمد توی بیابان وناگهان ناپدیدشد.
زبان در آیات و روایات
« هیچ سخنی بر لب آورده نمی شود مگر آنکه نزد آن مراقب و نگهبانی آماده است که می نویسد آنها را درنامه عمل شما ». « سوره ق آیه 18»
«شما سخنانی رااززبان یکدیگرفرامی گیرید ومی شنوید،وحرفی رابرزبان آورده ومی گوئید ، درحالی که بدان علم ندارید واین کارراسهل وکوچک می پندارید ،درصورتی که نزد خداوند گناهی بسیاربزرگ است.» (سوره نور آیه 15)
حضرت رسول اکرم(ص)فرمود: «هیچ کس ازخطر گناهان سالم نمی ماند، مگراینکه زبانش راحفظ کند.» (میزان الحکمه جلد 8ص495)
حضرت علی(ع)فرمود:«زخم زبان،اززخم سرنیزه شدیدتروسوزناکتراست»(میزان الحکمه جلد 8ص497)
دوگوش، دوچشم، یک زبان
برحسب معمول بزرگان، علما ودانشمندان طبق مثل معروف ،«کم گوی وگزیده گوی» همیشه درمحافل و مجالس کمترسخن می گویند،ازجمله درباره سقراط حکیم نقل شده است که ایشان درمحافل ومجالس کمترسخن می گفت،به همین علت براو عیب گرفته به اوگفتند: چراکم حرف می زنی؟ سقراط در پاسخ گفت : «خداوند ، به من دو گوش و یک زبان داده است ، تا دوبرابر آنچه به زبان می گویم با گوش های خود سخن بشنوم ،اما برعکس ، شمابیشتر از آنچه با گوش خود می شنوید بازبان سخن می گوئید.»
نظیر این سخن نقل شده است که یکی از حکیمان می گفت:«خداوند تعالی انسان رابا یک زبانودوگوش و دوچشم آفریده است تا شنیدن و دیدنش(با گوش جان و چشم بصیرت)بیشتر باشد از سخن گفتن (بویژه هرزه گویی و گفتار باطل وسخن بیهوده).»
آن عالم شیرازی سعدی رحمه الله گفت:
نگهدار زبان تا به دوزخت نبرند*که از زبان بدتر درجهان زیانی نیست
*****
تا نیک ندانی که سخن عین صواب است*باید که به گفتن دهن از هم نگشایی
صائب تبریزی رحمه الله می گوید :
هرکه راتیغ زبان نیست به فرمان«صائب»*عاقبت کشته شمشیرزبان میگردد
? اعجاز خوراکیها ?
ترب RADISH
ترب ریشه متورم و غـــــدهای شکل گیاهی از تیره شبو Cruciferae است که نام علمی آن Rhaphanus Sativus میباشد و در زبان عربی به آن (مُجل) میگویند. ترب در انواع سیاه و سفید و انواع پرورش یافته تربچه وجود دارد.
ترب دارای آب، چربی، قند، پروتئین، اسید فسفریک، مادهای بنام سندول، کلوکزید، اسانس، مادهای بنام رافونول آنتیبیوتیک (سینالین – ساقیدین – رافاندین)، گوگرد، کلسیم، آهـــــن و ویتامینهای (PP-B2-B-A ) است. تربچه نیز حاوی آب، پروتئین، چــــــــربی، قند، کلسیم، آهن و ویتامینهای (PP-B2-B-A ) میباشد.
خاصیت درمانی ترب به این شرح میباشد:
دستگاه گوارش
ترب اشتهاآور بوده و دستگاه گوارش را تقویت مینماید. ترب سبب تسریع در هضم غذا و خروج گاز معده می گردد و به مزاج لینت میدهد.
اختلالات کلیوی
ترب کلیه را فعال کرده و بر حجم ادرار میافزاید. آب ساقههای ترب دفع کننده سنگ مثانه میباشد. جوشانده تخم ترب، مدر بوده و درد و ورم کلیه را درمان مینماید.
اختلالات صفراوی:
آب ترب درمان کننده یرقان، سنگ صفرا، و اختلالات ترشح بیش از حد صفرا میباشد. جوشانده تخم ترب در درمان بیماریهای کبدی بسیار مؤثر است. ضمناً جوشانده تخم ترب، درد و ورم طهال را درمان میکند.
اختلالات تنفسی:
خیسانده ترب در سرکه ( پرورده شده) درمان کننده برونشیت، تنگی نفس، و سرفههای خلطدار مزمن میباشد.
جوشانده ترب نیز سرفههای مزمن را درمان مینماید.
درد مفاصل:
ضماد تخم ترب مخلوط با عسل، دردهای مفصلی را تسکین داده و سبب التیام ورم مفاصل میگردد.
اختلالات رحمی:
جوشانده ترب، اختلالات رحمی را برطرف نموده و قاعدگی زنان را منظم میسازد، ضمناً جوشانده تخم ترب، شیر زنان شیرده را میافزاید.
اختلالات پوستی:
ترب پوست را تقویت نموده و موجب روئیده شدن مجدد موهای ریخته شده میگردد.
ضماد و تخم ترب، سبب برطرف شدن کک و مک، لکههای سیاه پوست و درمان سرمازدگی میگردد. ماساژ عضو سرمازده با جوشانده ترب، سبب التیام التهابات سرمازدگی میگردد. در تسکین دردها و جراحات پوستی، ضماد تخم ترب، داروی مؤثری است.
خلاصه آنکه ترب، گیاهی مغذی و درمان کننده اختلالات گوارشی و صفراوی، کلیوی، تنفسی، پوستی، رحمی است و دردهای مفصلی را تسکین میدهد ترب سیاه نیز، بیخوابی، یرقان، اسکوربوت، سل، روماتیسم، سنگ کلیه و مثانه و انسداد مجاری ادرار را درمان مینماید.
ترب سیاه لثهها را نیز تقویت نموده و عفونت دندانها را برطرف میسازد.
«کشف راز»
لقمان حکیم ،مدتی غلام و برده بود . مولایش ثروت و باغ وملک فراوان داشت و دارای غلامان متعدد بود.درمیان غلامان او، لقمان قیافه ای سیاه و تیره داشت، ولی درسیرت و معرفت ، سرآمد همه بود :
بود لقمان درغلامان چون طفیل * پر معانی،تیره صورت همچونیل
ازآنجا که مولایش،ظاهربین بود،غلامان دیگر را برلقمان ترجیح می داد . مثلاَ ، آنها را برای میوه چیدن ومیوه آوردن به باغ می فرستاد، ولی لقمان را برکارهای پست ( مانند جارو کردن)
می گماشت وهمین روش او باعث می شد که غلامان نیزبه لقمان به نظرکوچکی می نگریستند
و گاهی اورا آزار می دادند.
دریکی از موارد ، مالک غلامان ، آنها رابرای آوردن میوه به باغ فرستاد. آنها به باغ رفتند و میوه های مختلف چیدند وآوردند، ولی در غیاب ما لک ،آن میوه هارا خوردند.بعدکه مالک آمد
وتقاضای میوه تازه کرد ،غلامان به دروغ گفتند :« میوه ها را لقمان خورد ». مالک ، بانظر خشم آلود به لقمان نگریست وبا اوبدرفتاری کرد.
لقمان به فراست دریافت که راز ناسازگاری مالک با اوچیست. نزد مالک رفت وچنین پیشنهاد کرد:«ای صاحب من!مارا امتحان کن! این گونه که به همه ما مقداری فراوان،آب داغ بخوران
و بعد سوار بر اسب بشو و به سوی بیابان بتاز وفرمان بده تا ما پیاده به دنبال تو بدویم و با این روش ، راز را کشف کن.»
مالک همین امتحان راکرد . غلامان همه به دنبال اسب می دویدند . آنها که میوه ها را خورده بودند، براثردویدن،حالشان متغییر شد و میوه ها راقی کردند،ولی از دهان لقمان جزآب صاف،
چیزی درنیامد. به این ترتیب راز کشف شد وبرای مالک ، معلوم شد که میوه ها را غلامان خورده اند نه لقمان . غلامان شرمسار شدند و لقمان ، روسفید گشت . وقتی که حکمت لقمان ، رازها را فاش کند ،پس حکمت خدا چیست ؟
پس غافل مباش که روز قیامت نیز خائنان ازپاکان این گونه مشخص می گردند و رازها فاش می شوند . با اینکه مجرمان به فاش شدن آنها بی میل هستند:
حکمت لقمان چوتانداین نمود ؟!* پس چه باشدحکمت رب الوجود
یوم تبلی السرائر کلها * بان منکم کامن لا یشتهی
به این ترتیب زمستان رفت و روسیاهی بر این ذغال ماند.
نار از آن آمد عذاب کافران * که حجر را نار باشد امتحان
آری زرگر بوسیله آتش ، طلا را از مس ، مشخص می نماید واین آتش است که روسیاهی غیر طلا را نشان می دهد.
فرقه هایی که درقرآن مطرح شده اند
در قرآن مجید برخی از امت ها و صاحبان ادیان و فرقه ها به شرح زیر یاد شده اند:
1- یهودیها : واژه « الیهود » در قرآن در هشت مورد آمده است وعنوان « الذین هادوا » در قرآن مجید درده مورد آمده است و عنوان « بنی اسرائیل » حدود چهل مورد در قرآن کریم
آمده است .
2- مسیحی ها :عناوین«نصرانیاَ- نصاری-اهل الانجیل» درقرآن مجید درچهارده جاآمده است.
3-مجوسی ها :عنوانهای«اهل الکتاب- اتوالکتاب- واتونصیباَ من الکتاب» شامل یهودونصاری
ویاشامل یهود ونصاری و مجوس است. وحدود سی مورد عنوان « یا اهل الکتاب» وهجده جا
«اتو الکتاب»وسه مورد«اتونصیباَ من الکتاب»درقرآن کریم آمده است وبه گفته برخی مفسران
چون مقداری از کتاب از بین رفته و به عبارت دیگر کتاب آسمانی آنها تحریف شده ، دراین سه آیه تعبیر به « اتوا نصیباَمن الکتاب » شده است.
4- صائبین (ستاره پرستان): در سه مورد واژه صائبین وصائبون درقرآن آمده است.
5- مشرکین : دربرخی آیات شریفه قرآن مشرکین درمقابل اهل کتاب قرار گرفته وظاهراَ غیر ازاهل کتاب هستند وواژه مشرکین حدود چهل مورد درقرآن آمده است که باید با بررسی موارد آن معلوم کرد کجا اعم از اهل کتاب و کجا در مقابل اهل کتاب به کار رفته است.
6-بت پرستها :که درقرآن باعناوین «اوثانا» «الهه» «اللات- العزی-مناه» «جبت و طاغوت »
«صناماَ»و...ذکر شده است.
7- دهری ها: که درسوره جاثیه آیه24عنوان گردیده است.
بنابراین فرقه هایی که در قرآن مجید یاد شده اند هفت فرقه اند:
1- یهود 2- نصاری3- مجوس 4- صائبین 5- مشرکین ( که اعم ازیهود ونصاری وصائبین وبت پرستها هستند، یعنی ممکن است کسی از پنج فرقه یاد شده نباشد ولی مشرک باشد مانند ستاره پرستها و خورشید پرستها . البته این در صورتی است که ما بت پرستها راشامل مثلاََ خورشید پرستها ندانیم و بگوئیم منظور از بت چیزهایی از قبیل سنگ و چوب و مجسمه وآدم است) 6- بت پرستها 7- دهری ها.