پاسخ چیستان (شماره1):
1- جمله مبارک و مقدّس (( اللهم صل علی محمد و آل محمد )) می باشد.
2- نمازهایی است که در حال مسافرت قضا شده باشد، و بر همان صورتی که قضا شده ، باید خوانده شود.
3- امام کاظم (ع) فرمود: هرکس برای نماز مغرب وضو بگیرد، کفاره گناهان همان روز خواهد بود مگر گناهان کبیره، و نیز وضو برای نماز صبح موجب کفارة گناهان شب است.
بوستان، چیستان و کیستان(شماره1)
1- چیست آن دعا و تحیتی که بدون نقطه می باشد و بهتر است در اول هر دعایی خوانده شود؟
2- آن چه نمازی است که در وطن و در محل اقامت باید شکسته خوانده شود؟
3- چیست آن طهارتی که سبب کفاره گناهان می باشد؟
( پاسخ در آینده نزدیک)
وظیفه پدران
رب اجعلنی مقیم الصلاه و من ذریتی ربنا و تقبل دعاء :
پروردگارا مرا برپا کننده نماز قرار ده و از فرزندانم (نیز چنین فرما) پروردگارا دعای مرا بپذیرا سوره ابراهیم- آیه 40
ابراهیم (ع) قهرمان توحید به فرمان خدا هاجر و فرزندش اسماعیل را به سرزمین بی آب و علف مکه منتقل میکند . او هدف اصلی خود از این کار را امکان پرستش خدا و اقامه نماز بیان می کند . او با ورود به سرزمین مکه، 7 درخواست از خدا دارد که هر یک در جای خود بسیار مهم است: امنیت مکه، دور ماندن از بت پرستی، توجه قلوب و افکار مومنان به فرزندان و مکتب او ، بهره مندی فرزندانش از میوه ها و امکانات، توفیق برپا داشتن نماز، قبولی دعاها، آمرزش پدر و مادر و اهل ایمان.
نکته جالب توجه آن است که ابراهیم (ع) به عنوان رهبر توحیدی، در مجموع همه خیرات دنیا و آخرت را برای خود، فرزندان و پیروانش طلب می کند.
او یک پدر است و افزون بر این که میخواهد فرزندانش از امکانات زندگی دنیوی بهره ببرند از تربیت دینی آنها نیز غافل نمیشود. ابراهیم (ع) همان گونه که برای دین خود دغدغه دارد، فرزندانش را هم فراموش نمیکند.
روایت شده است که روزی پیامبر اکرم(ص) به برخی از کودکان نگاه کرده و فرمودند: ((وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان!)) به ایشان گفتند : از پدران مشرکشان؟ حضرت فرمودند: ((نه از پدران با ایمانشان که واجبات دین را به آنها نمی آموزند و هرگاه خود به فراگیری بپردازند آنها را منع میکنند و تنها به بهره زندگی دنیا برایشان راضی می شوند. من از آنها دورم و آنها نیز از من دورند.))
عدد پیامبران الهی (علیهم السلام)
یکی ازمطالبی که آگاهی ازآن سودمند است عدد انبیای الهی ،ونیزعدد رسولان الهی و اولوالعزم از آنان می باشد.
عن الرضاعن آبائه علیهم السلام ،قال النبی (ص): خلق الله عزوجل مائه الف نبی واربعه و عشرین الف نبی (1)
از امام رضا (ع) است که گفت: پیامبر (ص)فرمود :خداوند عزوجل یکصدوبیست وچهارهزارپیغمبرخلق کرده است.
علامه طباطبایی درکتاب شیعه دراسلام فرموده:به حسب نقل ،درگذشته تاریخ پیامبران بسیاریآمده اند وقرآن کریم نیزکثرت ایشان راتائید فرموده وعده ای از ایشان را به نام ونشان یاد کردهولی عدد مشخص برای ایشان ذکر ننموده است.وازراه نقل قطعی شماره ایشان به دست نیامده،جز اینکه درروایت معروف که ازابی ذرغفاری ازپیغمبراکرم (ص)است که عدد ایشان صد وبیست وچهار هزارتعیین شده وازآیات شماره13سوره شوری و7سوره احزاب استفاده می شودپیامبران الواالعزم وصاحب شریعت پنج نفرند:نوح،ابراهیم،موسی،عیسی ورسول اسلام (ص).
بنابراین با توجه به روایات فوق وسخن بزرگانی مانند شیخ صدوق (ره) عدد انبیای الهی صد وبیست وچهار هزاربوده است ولی در عین حال روایات زیر هم در کتابها نقل شده و استفاده می شود که:
1-عدد انبیاء الهی صدوبیست و چهار هزارمی باشد،که اول آنها حضرت آدم وآخر آنها رسول
اکرم (ص) می باشد.
2-حدود سیصد نفرازانبیاء رسول هم هستند.ویکی از فرقهای نبی با رسول این است که رسول
فرشته را می بیند و مطالبی را تلقی میکند ،اما نبی درخواب مطا لب را می گیرد.
3-عدد پیامبرانی که کتاب بر آنها نازل شده به ده نفر نمی رسد واگرعدد کتابهای نازل شده صدوچند تاست به این خاطر که به برخی از انبیاء پنجاه یا بیست یا ده صحیفه نازل شده است.
4- پیامبران اولواالعزم که صاحب کتاب و شریعت هستند پنج نفرند.
5-ممکن است پیامبری صاحب کتاب باشد ولی صاحب شریعت واولواالعزم نباشد.
سئوال: باتوجه به تواریخ از هنگام هبوط حضرت آدم (ع) تا زمان حضرت رسول اکرم (ص)به ده هزار سال نمی رسد ،بنابراین آمدن صدوبیست وچهار هزارپیامبر درده هزار سال مثلاچگونه توجیه می شود؟
جواب: بفرموده علامه طباطبایی در المیزان تاریخ حضرت آدم تا حضرت رسول خاتم (ص)حدود شش الی هفت هزارسال بوده و اما چطوردراین مدت این تعداد پیامبر آمده به خاطر این است که دریک زمان دهها وصدها پیامبر وجودداشته است واکثرپیامبران ، پیامبران موضعی خاص و مردمی خاص بوده اند و شیخ طبرسی در مجمع البیان ازابی عبیده جراح ازرسول اکرم(ص) روایت می کند که بنی اسرائیل در یک صبحگاه چهل وسه نفر از پیامبران خود را کشتند.
(1)بحارالانوار11/30 نقلاعن الخصال والامالی شیخ صدوق
آیاکسانی درعالم طول عمرطبیعی بیش از1000سال داشته اند؟
براساس متون تاریخی افرادزیردرجهان بیش از 1000سال عمرکرده اند:
1-کیومرث (1000) سال عمر کرد و ساختمان استخردماوند به او منسوب است .
2-یوشالفرس بن کالب بن قینان،درمیان بنی اسرائیل (1000)سال عمرکرده و اودرخوش اندامی و زیبایی مانند حضرت یوسف بوده بطوریکه مردم دلباخته او می شدند و او از دلباختگی مردم ترسیده وازخدا درخواست تغییرحسن وجمال خود را می کند وپس ازآن
آبله صورت می شود.
3-ضحاک، (1000) سال عمرکرده ودرطبری و حبیب السیرذکرشده است ودرکتاب غیبت
طوسی آورده که عمر او(1200) سال بوده است.
4-صاحب مهرگان ، (1500) سال عمر کرده بنا بر آنچه درکتاب غیبت طوسی آمده است.
5-بخت النصر،(1507) سال و50روزبراساس آنچه در اخبار الدول آمده ،عمر کرده است.
6-بیوراسف بن ارونداسف( 1000)سال عمرکردچنانچه درجلد کامل ص131ذکرگردیده.
7-حضرت نوح پیغمبر(ع) بنا بر مشهور (2500)سال عمر نمودوگفته شده (2450)سال
عمر کرده است .
8-عناق دختر حضرت آدم (ع) ، (3000) سال عمر کرده است .
9- عوج بن عناق ، (3600) سال عمر کرده و تازمان حضرت موسی (ع) باقی بوده است.
10-لقمان حکیم ، (4000) سال عمرکرده و گفته شده (1000) سال او درپند و اندرز حکیمانه بوده است.
11-لقمان بن عماد ملقب به صاحب نسور ، (3500) سال عمر کرده بنا بر خبری که در اخبار الدول آمده است .
سئوال: آیا تاکنون سن حضرت ولیعصر ( روحی وارواح العالمین له الفدا و عجل الله تعالی فرجه الشریف) رامحاسبه کرده اید؟حضرت درحال حاضر چندسال دارند؟
«وذکر فان الذکری تنفع المؤمنین»-سوره ذاریات آیه55
حکیمی گفته است:ده صفت را خدا از ده کس خوش ندارد:
1- بخل ازتوانگر2- تکبر از فقیر 3- طمع از عالم 4- بی حیایی از زن 5- دنیا پرستی ازپیر 6- تنبلی از جوان 7- تند خویی از پادشاه 8- ترس از جنگجو 9- خودپسندی از زاهد 10- ریاکاری ازعابد.
زاهدی گفته است : بیهوده ترین چیزها ده چیز است :
1-عالمی که از او استفاده نکنند 2-علمی که به کارنبندند 3-رای صحیحی که نپذیرند 4- حربه که به کار نرود 5-مسجدیکه تعطیل باشد 6-قرآنیکه نخوانند 7-مالیکه انفاق نکنند 8-اسبی که سوار نشوند
9-علمی که درسینه دنیادوست باشد 10-عمر درازی که توشه سفر آخرت درآن بر نگیرند.
مولای رومی به یکی از اصحابش گفت: به تووصیت می کنم که :
1- درسروعلن از خدا بترس 2-کم بخور 3-کم بخواب 4- درگفتارزیاده روی مکن
5- گردشهوت مگرد 6- مواظب روزه باش 7- نمازراهیچگاه ازدست مده8-باجور وجفای مردم بساز 9- ازمردم بی عقل وعامی بگریز10- با افراد صالح وبزرگوار رفاقت کن
گوینددر بنی اسرائیل عابدی بود،فرشته ای از خداوند اجازه گرفت وبه ملاقات وی آمد و به عابد گفت مرا موعظه کن، گفت : به تو ده وصیت می کنم فراگیر:
1و2- عالم و جاهل باش 7و8-سخاوتمند و بخیل باش
3و4- دوست و دشمن باش 9و10- شجاع و ناتوان باش
5و6- علاقه مند و بی علاقه باش
فرشته توضیح خواست ، عابد گفت :
1و2- خدا را بشناس و دیگران را نشناس
3و4- دوستان خدا را دوست دار و دشمنانش را دشمن
5و6- بدنیا بی علاقه باش و به آخرت علاقه مند
7و8- در متاع دنیا سخاوتمند باش و درامر آخرت بخیل
9و10- در اطاعت حق شجاع باش و در گناه ناتوان
کارازنظر اسلام
دراسلام بیکاری مردودومطروداست وکاربه عنوان یک امرمقدس شناخته شده است. درزبان دین وقتی می خواهندتقدس چیزی رابیان کنند،به این صورت بیان می کنندکه خداوندفلان چیزرادوست دارد. مثلاً درحدیث وارد شده است «اٍن الـ ... یٌحب المٌوِمن المُحترِف » .خداوند مومنی را که دارای یک حرفه است وبدان اشتغال دارد،دوست دارد.یااینکه گفته اند: «مَلعونٌ مَن القَی کَلّه عَلَی النّاس» هرکس که بیکاربگردد وسنگینی «اقتصادی» خودرا بردوش مردم بیاندازد ملعون است ولعنت خداشامل اوست...
رباعی زیراز دیوان منسوب به حضرت امیرالمونین علی(ع) است که می فرماید:
لَنقلُ الصَّخرِ مِن قُلَلِ الجِبــــالِ اَحَبٌّ اِلَیَّ مِن مِنَنِ الرِّجـالِ
یَقُولُ الناس لی فی الکَسبِ عارٌ فَاِنَّ العارَ فی ذُلِّ السَّئوالِ
«برای من سنگ کشی ازقله های کوه گواراتر وآسانتر است ازاین که منت دیگران رابدوش بکشم».« به من می گویند: درکاروکسب ننگ است ،ومن می گویم: ننگ این است که انسان نداشته باشدوازدیگران بخواهد».
وازطرفی بامروری به زندگی پیامبر گرامی اسلام(ص) می بینیم که حضرت ازکودکی به کارجدی وسخت عادت کرده بودوتاپایان زندگانی نیز لحظه ای ازجِدوجهد،کار وکوشش بازنماند.
معروف است که قبل ازبعثت ،آن حضرت به کارشبانی اشتغال داشته ودرامرتجارت وخرید وفروش نیز بوده اندوهمچنین پیامبران پیشین نیز ازاین قانون مستثنی نبوده واز چوپانی گرفته تاخیاطی وزره بافی ،نجاری ،بازرگانی وکشاورزی می کرده اندوائمه وپیشوایان بعدازپیامبر اکرم(ص) نیزهمانند مولای متقیان علی(ع) به امرشبانی ، حفر چاه وقنات ،کشاورزی وپرورش نخل وایجاد نخلستان همت نموده و ازطریق همین گونه فعالیتهای اقتصادی بودکه حضرت علی(ع)تعداد بسیارزیادی بنده وبرده راآزاد کرد.
حکایت: شنیده ایدکه بوعلی سینا مدت زیادی ازعمرش رابه سیاست ووزارت گذراند و وزارت چندپادشاه راداشته است. یک وقتی بوعلی باهمان کبکبه ودبدبه ودستگاه وزارتی وغلامها ونوکرها داشت ازجایی عبورمیکرد، به یک کنّاسی برخوردکردکه داشت کنّاسی می کردومستراحی راخالی می نمود. بوعلی هم معروف است که سامعه خیلی قوی داشته وحتی مطالب افسانه واری دراین مورد می گویند. کنّاس باخودش شعری رازمزمه می کرد،صدا به گوش بوعلی رسید.
گرامی داشتم ای نفس از آنت که آسان بگذرد بردل جها نت
بوعلی خنده اش گرفت که این مردداردکنّاسی می کندومنت هم برنفسش می گذارد که من تورا محترم داشتم برای اینکه زندگی توآسان بگذرد. دهنه اسب را کشیدوآمد جلووگفت : انصاف این است که خیلی نفست راگرامی داشته ای ! از این بهتر دیگرنمی شد که چنین شغل شریفی انتخاب کرده ای . مرد کناس از هیکل واوضاع واحوال شناخت که این آقاوزیر است، گفت : «نان از شغل خسیس خوردن به که بارمنت رئیس بردن» وگفت:همین کارمن ازکارتوبهتراست.بوعلی ازخجالت عرق کردورفت.
درپایان باذکر چندجمله مختصر ازبیانات حضرت امام خمینی(ره)دررابطه باکاروکارگر مطلب رابه اتمام می رسانیم.
«کارگران ازارزشمندترین طبقه وسودمندترین گروه درجامعه ها هستند.چرخ عظیم جوامع بشری بادست توانای کارگران درحرکت وچرخش است. حیات یک ملت، مرهون کار وکارگراست. کار خلاصه نمی شودبه جنبش مخصوص وکارگر خلاصه نمی شود به گروهی خاص.
حب الدنیارأس کل خطیئه
قال رسول الله(ص):حب الدنیا رأس کل خطیئه
فرمودرسول خدا(ص)گریه نکردن چشم ،ازسختی دل است.وسختی دل ازبسیاری گناه است. وبسیاری گناه ازبسیاری آرزوست . وبسیاری آرزو ازفراموشی مرگ است. وفراموشی مرگ ازمحبت به مال دنیاست .
«پس محبت دنیا،سر تمام خطاهاست»
آورده اند:حاتم اصم،عارف وزاهد مشهورخراسان درقرن سوم هجری بوده ودر زهد وحکمت، سخنان دل انگیزی داشته،ومردم رابه قرائت قرآن، بسیارتشویق می کرده وخواندن قرآن و حکایات پارسایان را درتزکیه نفس بسیارمؤثر می دانسته است.
نقل است که چون به بغداد آمد ،خلیفه را خبر کردند که زاهد خراسان آمده است.
اوراطلب کرد وچون حاتم از در درآمد ،خلیفه را گفت «ای زاهد!».خلیفه گفت :
من، زاهد نیستم که همه دنیا ، زیرفرمان من است. «زاهد تویی که به اندک قناعت می کنی وچیزی از دنیا برای خود جمع نکرده ای.»
حاتم گفت:« نه، زاهد تویی که به کمترین چیزوبی ارزشترین متاع که دنیا باشد ، قناعت کرده ای . »
مگر قرآن نفرموده است : قل متاع الدنیا قلیل. « متاع دنیا اندک است. 1» وتو بیش از این <اندک>برای خود گرد نیاورده ای.
نصیب من از نعمتهای خدا،بسی بیش ازآن است که تو داری .پس« زاهد تویی؟»
برنداردهیچ بردارنده ای...
«ولاتزرُوازرة وزرَ اُخری» برنداردهیچ گنهکاری باردگری را
آیه بالا که درصدرمقال قرارگرفته است در 5سوره ازسوره های قرآن کریم به شرح زیرآمده است.
سوره انعام، آیه156- سوره اسراء ، آیه 17- سوره فاطر، آیه19- سوره زمر، آیه10-سوره نجم آیه40- که خلاصه معنای آن واژه این است:«گناه کسی را بر دیگری نمی نویسند» . البته توضیح داده شود که این واژه مانع امربه معروف ونهی از منکر نیست ونهی ازمنکرات باید به جای خودش وموقع مناسب به وسیله افرادآگاه وخبره انجام گیرد وهمچنین این توهم وگمان پیش نیاید که این واژه جامعیت مطلق دارد و شامل همه افراد است . چه بسا ممکن است فرد یا افرادی خود رأساً در انجام عمل گناه و معصیت شرکت نداشته باشند ، ولی در فراهم آوردن زمینه و مقدمات آن گناه نقش داشته باشند که در این صورت قسمتی از گناه این متخلفین و گناهکاران را به حساب بانی و مؤسس می گذارند . همانطور که در مقابل افرادی هستند که بانی و موجد کارهای نیک مانند بنیان گذاری مساجد ، مدارس و ....می شوند واز حسنات انجام کارهای خیر درآنجا بهره مند می گردند.
نقل است:
حجاج بن یوسف ثقفی لعنه اله علیه دستور داد تا شخصی بنام قطربن الفجاه را دستگیر نموده ونزد او بیاورند، همینکه حاضرش کردند به اوگفت: حتماَ َتورا می کشم. قطر گفت: برای چه؟ حجاج درجواب اظهار داشت به جهت آنکه برادرت بر من خروج کرده است.
قطرگفت: من نامه ای از عبدالملک دارم که نوشته است هیچ حق نداری که مرا به جرم برادرم مؤاخذه بنمایی . حجاج گفت : آن نامه را نشان بده تا تورا آزادت کنم.
قطرگفت : از آن نامه محکمتر و بالاتر دارم ، و آن آیه شریفه قرآن کریم است که می فرماید :
«ولاتزرُ وازره وزر اُخری» حجاج مات و حیرانگردید و نتوانست جوابی گوید و لذا قطر را آزاد کرد.ودر مثل است«کسی را در گور کسی نمی گذارند»وهمچنین هنگام بازخواست در محضر عدل الهی از عمل خود انسان سئوال می کنند نه اعمال دیگران و اینجاست که باید گفت:
بر ندارد هیچ بر دارنده ای
جرم ووزر«گناه»نفس دیگربندهای
و اماکاربرد این واژه مقدس:
گاهی از اوقات پدر،برادر،عمو،دایی ویا افراد دیگرشخص،مرتکب گناه و خلافی می شوند و راه خطا پیش می گیرند،ما به هیچ عنوان نباید اعمال اینگونه اشخاص را بحساب انسانهای پاک سرشت و نیک رفتار بگذاریم.
هر کسی بِکشد گناه خود بِدوش گرجُوی داری پسر ادراک و هوش
بر ندارد هیچ بر دارنده ا ی بار دیگر را ، بفهم ، ار زنده ای
و من الله التوفیق
حکایت
و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو ویعلم ما فی البروالبحر وماتسقط من ورقه الایعلمهاولاحبه فی ظلمات الارض ولارطب ولایابس الافی کتاب مبین .
(سوره انعام آیه 5 9)
ونزد اوست کلیدهای ناپیدا که نداند آنها را جزاوومیداندآنچه رادردشت ودریاست و نیفتد برگی جزآنکه بداندش و نیست دانه ای درتاریکیهای زمین و نه تری وخشکی مگر اینکه در کتاب مبین آشکار است.
عالم محضر خداست ،درمحضر خدامعصیت نکنید
ذوالنون مصری نقل کرده است: روزی به دلم افتاد کناررود نیل بروم . از خانه بیرون رفتم ناگاه عقربی را دیدم که به سرعت به طرف رودخانه می رفت با خودم فکرکردم او حتماً ماموریتی دارد بنابراین دنبالش رفتم تا ببینم چه کار می کند.
عقرب به کنار رودخانه رسید . درهمین موقع قورباغه ای آمد و کنارساحل ایستاد،
عقرب بر پشت قورباغه سوارشد و قورباغه با سرعت به طرف دیگرساحل به راه افتاد. من نیز سوار قایق شدم وآنها راتعقیب کردم درطرف دیگر ساحل عقرب پیاده شد ودرخشکی به راه افتاد. من اوراتعقیب کردم تا اینکه عقرب نزدیک درختی رسید که درزیرآن جوانی به خواب رفته بود و مار بزرگی هم روی سرش نشسته بود و می خواست دهان جوان را نیش بزند.
عقرب خودش را به گردن مار رسانید واورانیش زد. نیش عقرب کارگر افتاد ومار را ازکار انداخت . عقرب از همان راهی که آمده بود برگشت.
خودم رابه جوان رسانیدم وباپایی به پهلویش زدم واوراازخواب بیدار کردم.وقتی بیدار شد،فهمیدم که مست کرده واز شدت مستی بیهوش افتاده است.برایش جریان عقرب را بازگوکردم وگفتم ازمهربانی خداوند شرمنده نیستی؟
جوان به لاشه مار نگاه کرد وناگهان منقلب شد .خودش را روی خاک انداخت واز گناهی که کرده بود توبه کرد.
دردعای افتتاح می خوانیم: پروردگارا تو مرا می خوانی ولی من روبرمی گردانم، تو به من محبت می ورزی ولی من با تو دشمنی می کنم.
«اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا»