این یک نکته که صد نکته بلکه هزاران هزار نکته تا بی نهایت حضرت رب است:
انکه خود را نشناخت چگونه دیگری را میشناسد؟!
علامه حسن حسن زاده آملی
کاروانسرا
ابراهیم اَدهم ازعرفای قرن دوم هجری روزی که پادشاه بلخ بود،بارعام
داده ،همه را نزدخود می پذیرفت.همه بزرگان کشوری ولشکری نزد اوایستاده وغلامان صف کشیده بودند.
ناگاه مردی باهیبت ازدر درآمدوهیچکس راجرأت ویارای آن نبودکه گوید:
« توکیستی؟ و به چه کاری می آیی؟»آن مرد،همچنان آمدوآمدتاپیش تخت ابراهیم
رسید.ابراهیم بر سر او فریاد کشید وگفت: این جا به چه کار آمده ای؟ مرد گفت:
«این جا کاروانسرا است ومن مسافر. کاروانسرا،جای مسافران است ومن این جا
فرودآمده ام تا لختی بیاسایم.»
ابراهیم به خشم آمدوگفت:«این جاکاروانسرا نیست، قصرمن است.»
مردگفت:« این سراپیش ازتو،خانه که بود؟ » ابراهیم گفت : « فلان کس » گفت :
«پیش ازاو،خانه کدام شخص بود.» گفت :«خانه پدرفلان کس ».
گفت:آن هاکه روزی صاحبان این خانه بودند،اکنون کجا هستند؟ گفت:«همه آن ها مردندواین جا به ما رسید.»
مردگفت:«خانه ای که هرروز،سرای کس است وپیش ازتو،کسان دیگردرآن بودند ،وپس ازتوکسان دیگری این جا خواهند زیست،به حقیقت کاروانسرااست، زیرا هرروز وهر ساعت ،خانه کسی است.»
ابراهیم، ازاین سخن ، دراندیشه فرورفت ودانست که خداوند ،اورابرای این جا ویا هرخانه دیگری نیافریده است. باید که دراندیشه سرای آخرت بود، که آن جاآرامگاه
ابدی است ودر آن جا،هماره خواهیم بودوماند.
پیش صاحب نظران ، ملک سلیمان باد است
بلکه آن است سلیمان که زملک آزاداست
اعجاز خوراکیها
عدس
عدس یا دانژه و یا دانچه دانه های خوراکی گیاهی از خانواده حبوبات و از تیره پروانه آسا legume in osae است که نام علمی آنlens Esculenta می باشد
عدس حاوی پروتئین (تر پیتوفان – تره نونین – ایزولوسین – لوسین – لنیرین – تیونین – سیستین – قیل آلانین – تیروزین – و الین) ، آهن ، کلسیم، فسفر و ویتامینهای (A,B,C ) است. عدس با طبیعت سرو، علاوه بر مصرف غذایی، دارای خاصیت درمانی به این شرح می باشد.
تقویت عمومی:
عدس سرشار از پروتئین، املاج معدنی و ویتامینها است، بدین لحاظ کلیه اندامهای بدن را در انجام اعمال حیاتی، یاری داده و خون ساز و تقویت کننده اعصاب مغزی و نخاعی است. عدس رنگ چهره را باز و شاداب می سازد.
دستگاه تنفسی:
آب عدس چخته، ضد عفونی کننده حفره دهان و درمان کننده سینه درد، سرفه های حاد و مزمن، تنگی نفس و دیگر اختلالات تنفس است.
اختلالات پوستی :
ضماد عدس پخته مخلوط با عسل، جوشها و زخمهای خارش دار وکهیر را التیام می بخشد. عدس سبز شده، برطرف کننده زگیل و ضماد عدس پخته شده در سرکه، گشاینده آبسه ها و درمان کننده عفونتهای جلدی است.
دستگاه تناسلی ادراری:
خلاصه آنکه عدس ، غذایی مقوی و دارویی موثر در درمان اختلالات عصبی، ریوی، پوستی و دستگاه تناسلی ادراری و کم خونی است.
عدس قابض، نفّاخ و کاهش دهنده میل جنسی است . باید دانست که زیاده روی در مصرف عدس، سبب ضعف قوای بینایی، یبوست، بروز ناراحتیهای رحمی و احیاناً بروز بیماری سرطان می شود.
والتین والزیتون ...
سوره تین درمکه نازل شده ودارای 8 آیه است . این سوره درحقیقت برمحورآفرینش زیبای انسان ومراحل تکامل وانحطاط او دورمی زند، واین مطلب باسوگندهای پرمعنایی درآغازسوره شروع شده وبعد از شمردن عوامل پیروزی ونجات انسان ، سرانجام باتاکید برمساله معاد و حاکمیت مطلقه خداوند پایان میگیرد.
درحدیثی ازپیامبر (ص) آمده است : « هرکس این سوره را بخواند خداوند دونعمت را مادامی که دردنیاست به او می بخشد: سلامت ویقین ، وهنگامی که ازدنیابرود به تعداد تمام کسانی که این سوره را خوانده اند ثواب یک روز روزه به عنوان پاداش به اومی بخشد»
درآغاز این سوره به چهار سوگند پرمعنی برخوردمی کنیم که مقدمه برای بیان معنی پراهمیتی است. می فرماید : قسم به انجیروزیتون {یاقسم به سرزمین شام وبیت المقدس} وسوگند به طور سینین وقسم به این شهرامن (شهرمکه)
دراین که آیا منظورسوگند به همین دومیوه معروف یاچیزدیگراست بعضی آن را اشاره به همان دومیوه معروف می دانند که خواص غذایی ودارویی فوق العاده زیادی دارد وبعضی دیگرمعتقدند که منظور ازآن ، دوکوهی است که شهر«دمشق» و«بیت المقدس» برآنها قرارگرفته ، چراکه این دوسرزمین ،محل قیام بسیاری از انبیاء وپیامبران بزرگ خداست .
وهرگاه این دوقسم (تین وزیتون) رابرمعنی ابتدایی آنها حمل کنیم یعنی انجیر وزیتون معروف بازسوگند پرمعنایی است زیرا: درخت انجیر که نام علمی آن فیکوس «ficus » می باشدازخانواده موارسه ودارای 800 گونه است ودرفرهنگ ملل مختلف آمده است که انجیرمیوه خدایان است ودرانجیل ودرکتاب تکوین آمده است که آدم وحوا بعداز خوردن میوه ممنوعه ازدرخت دانش خیروشر، خودرا بابرگهای انجیرپوشاندند . درتورات ازاین درخت نام برده شده واشعیای نبی یکی ازانبیای بنی اسرائیل خرقیا پادشاه آن زمان رادرحدود 700 سال قبل ازمیلاد با انجیرمداوا کرده است . البته انجیرانواع مختلفی دارد ازجمله انجیر آدریاتیک (Adriatic) که رنگ آن سبز کم رنگ مایل به زرد وبخش داخلی آن ،قرمزرنگ است . انجیرقهوه ای (brownturkey) که باطعم شیرین وپرآب است وانجیرکالی میرنا(calimyrna)که بزرگ وکم آب است وپوستش سبز وگوشتش سفیداست
ترکیبات شیمیایی انجیر:
انجیرمیوه مغذی وخوش طعمی است که دارای موادقندی ، موادازته ، چربی ، مواد معدنی ، آمینواسید، آنزیم های مختلف وکاروتن می باشد. شیره سفیدی که باشکستن شاخه های درخت انجیر ویاازمیوه نارس آن خارج می شود بسیارسمی است واگربروی پوست زده شود سلولها را ازبین برده ومیکشد. ودر 100گرم انجیررسیده وتازه موادزیر موجوداست :
انرژی 80 کالری ، موادقندی 4 گرم ، پروتئین 1/5 گرم
چربی 0/5 گرم ، کلسیم 20 گرم ، فسفر 55 میلی گرم
سدیم 35 میلی گرم ، پتاسیم 65 میلی گرم ، ویتامین آ 80 واحد
ویتامین ب1 0/2 میلی گرم، ویتامین ب3 7/0میلی گرم ، ویتامین ث 25میلی گرم
خواص دارویی :
انجیرتعرق بدن را زیادمی کند
ادرار آوراست
حرارت بدن را کاهش می دهد
چاق کننده است ویبوست رابرطرف میکند ویکی ازبهترین میوه ها برای تمیزکردن روده بزرگ ورفع یبوست است .
جوشانده غلیظ انجیر خشک برای رفع سرماخوردگی بسیارمفیداست
شیره درخت انجیررااگربمدت چندروز روی زگیل ویامیخچه پا بگذارید آنرا ازبین می برد.
درحدیثی ازامام رضا(ع) آمده است : «انجیربوی دهان رامی برد ، لثه ها واستخوانها رامحکم می کند ، مورا می رویاند ودرد را برطرف می سازد وباوجودآن نیاز به دارو نیست . ونیز فرمود : انجیر شبیه ترین اشیاء به میوه بهشتی است
&داستان دوستان &
? مردی به حضور رسول خدا (ص) آمد وگفت : ای رسول خدا به من دانش بیاموز، پیامبر (ص)فرمود:
برتو باد به قطع امید از آنچه در دست مردم است.
فَاِنَّهُ الغِنَی الحاضِر : (( زیرا بی نیازی نقد، همین است))
او عرض کرد: زِدنی یا رَسولَ الله : (( ای رسول خدا بر علم آموزی خود بیفزا))
پیامبر (ص) فرمود : از طمع بپرهیز، فَاِنَّهُ الفَقرُ الحاضَرُ : (( زیرا طمع، فقر نقد است ))
او عرض کرد : ای رسول خدا باز بیفزا.
پیامبر (ص) فرمود:
اذا هَمَمتَ بِاَمرٍ فَنَدَ بَّر عاقِبَتَهُ ، فَاِنَّ بَکُ خَیراً و رُشداً فَاتَّبِعهُ، و اِن بَکُ غَیّاً فَدَعهُ
((هنگامی که به امری تصمیم گرفتی در مورد عاقبت آن بیندیش، هرگاه عاقبت آن خیر و مایه رشد باشد، از آن پیروی کن، و اگر عاقبت آن گمراهی باشد، از آن بگذر و دوری کن))
اعجاز خوراکیها
پونه Mentha Arvensis
پونه یا پودنه یا فودنج گیاهی دارویی از تیره نعناع Labiatae است که نام علمی آن Mentha Pulegium می باشد.
پونه از تافن، رزین، پکینک، قند، اسانس و ویتامینهای (A,B,C ) ترکیب یافته و اسانس آن دارای مواد پوله ژون، مانتول، استات دومانتیل، لیمونن و دیپانتن است. برگهای پونه نیز حاوی هسیریدین است.
اختلالات عصبی:
دم کرده پونه، اعصاب را تقویت نموده و یک داروی ضد تشنج و ضد عصبانیت محسوب می شود و دارویی آرام بخش نیز می باشد.پونه، سردردهای عصبی را تسکین میدهد.
دستگاه گوارش:
دم کرده یا جوشانده پونه، مقوی معده و درمان کننده نفخ معده، سکسکه، اسهال، استفراغ، دل درد و دل پیچیده ، ترشی معده و درد معده است. پونه اشتهاد آور بوده ، هضم کننده غذا صفرا بر نیز میباشد.
اختلالات تنفسی:
جوشانده یا دم کرده پونه، اختلالات تنفسی ناشی از سرفه های خشک، سرفه های مزمن، گریپ و التهاب برونشها را برطرف می سازد.
ناراحتیهای پوستی :
ضماد پونه ، مسکن خارش آلرژیها و درمان کننده لکه های پوستی می باشد.
ضدعفونی دهان:
مالش دندانها با گرد سوخته پونه ، دندانها را سفید، لثه ها را محکم دهان را ضد عفونی و خوشبو می نماید.
اختلالات رحمی :
جوشانده پونه، اختلالات قاعدگی را برطرف ساخته و قاعدگی را منظم می سازد شست و شوی اندامهای تناسلی با عصاره پونه ، سبب تسکین و درمان خارش اندامهای مذکور می گردد.
خلاصه آنکه پونه با طبیعت گرم، دارویی موثر در تقویت دستگاه گوارش و دستگاه عصبی بوده و اختلالات گوارشی ، تنفسی، عصبی، پوستی، کلیوی و رحمی را درمان می نماید.
باید دانست که در مصارف دارویی برگ و گل پونه مورد استفاده قرار میگیرد.
نوع دیگر پونه، پونه کوهی Origanum Dictamuns است که به آن مشکطرا مشک، مشکطرا مشیع نیز می گویند.
این گیاه ، ناراحتیهای معده، بی اشتهایی، سوء هضم، اسهال و سایر اختلالات گوارشی، ناراحتی های کبدی، تنفسی ، سینه درد، نقرس ، رماتیسم و بیماریهای عصبی را درمان می نماید.
شباهت علم اخلاق به علم طب
همچنان که کسی فاقد صفات کمالی است.سعی درتحصیل آن وازاله ضدش براولازم است،همچنین صفات کمالی که از برای آدمی حاصل است،جهددرمحافظت وابقاء آن واجب است،مانندصحت بدن،چون اگرکسی رامرضی باشد سعی دردفع آن وتحصیل صحت باید کند،واگرصحیح وسالم باشد مراعات حفظ صحت رامی بایدنماید.
لذا فن طب دردو قسم است :1- حفظ صحت 2- دفع مرض وبهمین نحومراتب علم اخلاق عبارتست از:1- کسب فضائل 2- دفع رذائل وبه جهت مشابهت علم اخلاق را «طب روحانی» وطب متعارف را«طب جسمانی»نامند.وازاین نظراست که جالینوس طبیب درنامه ای که خدمت حضرت عیسی(ع)فرستاد نوشت که«من طبیب الابدان الی طبیب النفوس» یعنی این نامه ای است ازطبیب بدنهابه سوی طبیب روحها.
وبدان که : لازم است ازبرای طالب پاکی نفس ازاوصاف رذیله ،وآرایش آن به صفات جمیله،اجتناب از چندچیز: اول اجتناب ازمصاحبت بدان واشراروصاحبان اخلاق بد را لازم داند.وبانیکان وصاحبان اوصاف حسنه مجالست نماید، ومعاشرت ایشان رااختیار کند.
دوم آنکه :همیشه مواظب اعمالی باشد که ازآثارصفات حسنه است.
سوم آنکه:پیوسته مراقب احوال ومتوجه اعمال وافعال خود باشد،هرعملی که میخواهد انجام دهد،ابتدادرآن تأمل کند تاخلاف مقتضای حسن خلق ازاوسرنزند.
چهارم آنکه :احتراز کند ازآنچه باعث تحریک قوه شهویه یاغضبیه می شود.وچشم را محافظت نماید ازدیدن آنچه غضب یاشهوت رابه هیجان می آورد. وگوش رانگاه دارد ازشنیدن آنها.
پنجم آنکه :فریب نفس خودرا نخوردواعمال وافعال خودراحمل برصحت نکندودرطلب عیوب خود سعی نماید.
ومن ا ا... التوفیق
خاطره
شهید همت
غذاییی رامی خوردکه بسیجی هاخورده بودند
به نام خدا
حاجی یک روز برای دیدار ما به «قمشه» آمده بود. مادرش برای نهار، نان و کباب آماده کرد. من احساس کردم که نمی خواهد غذا بخورد. یکی، دو لقمه غذا خورد و کنار کشید. به او اصرار کردم که غذایش را بخورد. در جوابم گفت: «پدر! من چطور نان و کباب بخورم؛ در حالی که نمی دانم امروز بسیجیان لشگر در سنگرهایشان چه می خورند.»
---------------------------------------------------
یکی از روزهای عملیات والفجر چهار، در قرارگاه تاکتیکی لشگر، برای ناهار، غذای گرم آماده کرده بودند. معمولاً هنگام عملیات از کنسرو و غذاهای آماده استفاده می شد. حاج همّت نخستین لقمه را در دهان گذاشت و وقتی می خواست لقمه دوم را بردارد، یاد چیزی افتاد و دست از غذا خوردن کشید. او پرسید:« آیا بچّههایی که در خطّ مقدّم هستند هم از همین غذا می خورند؟»
مسوول تدارکات گفت: «امروز به همه نیروها غذای گرم دادهایم؛ حتی به بچّههای خطّ مقدّم.»
وقتی حاج همّت مطمئن شد که همه نیروها از همان غذا خورده اند، او هم مشغول خوردن غذا شد.
---------------------------------------------------
بعضی از خصوصیات اخلاقی حاج همّت، آدم را به یاد توصیه ها و فرمایشهای حضرت علی (علیه السلام) می انداخت. یک شب حدود ساعت یک و نیم بود که به پادگان دو کوهه رسیدیم و بنا شد تا صبح جلسه داشته باشیم. من و حاجی از غروب در راه بودیم و شام نخورده بودیم؛ ولی حاج همّت چیزی نمی گفت. پیش از شروع جلسه، به شهید حاج آقا عبادیان ( که آن موقع مسؤول تدارکات لشگر بود) گفتم: «ما هنوز شام نخوردیم!»
شهید عبادیان از حاج همّت اجازه گرفت و رفت و دو تا ظرف باقالی پلو، با دو تا کنسرو ماهی تُن آورد. من قاشقم را برداشتم و مشغول خوردن شدم. حاجی هم داشت صحبت می کرد و در همان حال، اوّلین لقمه را برداشت. بعد انگار چیزی یادش آمده باشد، لقمه غذا را پایین آورد و پرسید:«بسیجیان شام چی خوردند؟» شهید عبادیان گفت:«همین غذا را.» حاجی پرسید:«یعنی دقیقاً همین غذا را؟» شهید عبادیان گفت: «همین غذا بود.» حاجی پرسید: «تن ماهی هم بود؟»
شهید عبادیان گفت:« همین پلو را خورده اند. تُن ماهی هم فردا می دهیم.»
حاجی قاشق غذا را زمین گذاشت. شهید عبادیان گفت:« به خدا قسم فردا ظهر به همه کنسرو ماهی می دهیم!»
حاجی گفت:« به خدا قسم من هم فردا ظهر می خورم؛ ولی الان نمی خورم!»
در این موقع بود که من هم ناراحت شدم. حاجی فرمانده لشگر بود؛ ولی حاضر نمی شد حتی یک کنسرو بیشتر از بسیجیان بخورد؛ یعنی تا این حد مراقب بود که لباس و غذایش یا بدتر از بسیجیان یا حداکثر، در همان اندازه آنان باشد.
*****
پسر بزرگ حاجی ـ مهدی ـ یکماهه بود که همراه با مادرش و من و مادر حاجی به اندیمشک رفتیم تا او را ببینیم. وقتی به آنجا رسیدیم، حاجی به قرارگاه رفته بود و صبح فردا به دیدن ما آمد. چند ساعتی با هم بودیم. بعد، حاجی از همه عذرخواهی کرد و گفت که در پادگان دوکوهه کار دارد. من هم با او به پادگان رفتم. در پادگان، متوجّه پوتین نامناسب حاجی شدم. به او گفتم:« این کفشها به پایت بزرگ است. هوا هم گرم است. چرا به جای اینهاـ مثل بقیه ـ کتانی نمیپوشی؟»
او گفت:« کتانیها برای بسیجیان است. من نمی توانم از آنها استفاده کنم!»
من به انبار تدارکات رفتم و به مسؤول آنجا گفتم:« شما نمی توانید یک جفت کتانی به حاجی بدهید؟ کفشهایش خوب نیست!»
مسؤول تدارکات گفت: «همه چیزهایی که ما در انبار داریم، تحت اختیار حاجی است. هر چند جفت که می خواهید، بردارید و ببرید.»
من چند جفت کفش برداشتم و پیش حاجی بردم. حاجی با رعایت احترام و ادب گفت:« پدرجان! گفتم که این کتانیها برای بسیجیان است نه برای ما! اگر شما می خواهی من کفش راحت بپوشم، از شهر برایم تهیه کنید!»
من به شهر رفتم و یک جفت کفش مناسب خریدم و آوردم. بعد از ظهر آن روز، حاجی گفت باید بسرعت به طرف
قرارگاه برویم.
گفتم:« آخر تو که میهمان داری. لااقل یک شب در کنار آنان بمان.»
حاجی گفت:« باید حتماً بروم. فرصت برای دیدن خانواده زیاد است!»
در راه، کنار یک ایستگاه صلواتی ایستادیم و چای خوردیم. وقتی آماده حرکت شدیم، یک بسیجی را دیدیم که
کنار جاده منتظر ماشین ایستاده است. حاجی از راننده خواست تا او را هم سوار کند. پس از سوار شدن
بسیجی، حاجی از او پرسید:« برای چه به اینجا آمده بودی؟»
بسیجی گفت:« کفشهایم خوب نیست. آمده بودم شاید کفش مناسبی تهیه کنم؛ ولی نتوانستم.»
حاجی کفشهایش را که برایش خریده بودم، برداشت و به او داد و گفت: «ببین اینها اندازهات میشود!»
بسیجی با خوشحالی کفشها را گرفت و پایش کرد و گفت: «بله برادر؛ اندازه اندازه است!»
حاجی کفشها را به آن بسیجی بخشید. وقتی او را پیاده کردیم، به حاجی گفتم: «تو که خودت بیشتر از آن
بسیجی به آن کفشها نیازمند بودی، چرا آنها را بخشیدی؟»
حاجی گفت: «پدر! من یک فرمانده هستم؛ بسیجیان از من انتظار دیگری دارند. من نمی توانم کفش نو بپوشم،
در حالی که بعضی بچّهها ـ مثل همین رزمنده ـ کفش مناسب ندارند.»
عمریست که در خلوت شیدایی چشمت
مستیم از آن مشرب رویایی چشمت
هرچند که پیغمبر چشمان تو بودیم
ماندیم در اعجاز مسیحایی چشمت
از بس که مفاهیم نگاه تو بلند است
دوریم، از اشراق تماشایی چشمت
این پنجره ها عادت تکراری صبح است
در نافله ی صبح دل آرایی چشمت
صحرایی و شبگرد و پر از زخم و سکوتند
این خلوتیان شب یلدایی چشمت
«ما زاده عشقیم و پسرخوانده جامیم»
مستیم و خمار از می زیبایی چشمت
? داستانی از صلوات بر محمد (ص) و آل محمد(ص):
مبالغه در صلوات
.... می گوید! یکی از دوستان یک کتاب حدیثی نوشته بود، و برایم فرستاد. وقتی گه کتاب حدیث را مشاهده کردم دیدم هر جا که به نام مبارک حضرت رسول ا... (ص) رسیده بود ، نوشته بود : صلی الله علیه و آله و سلم، کثیراً، کثیراً، کثیراً ، تعجبکردم که این مبالغه چیست؟
یک روز که او را دیدم، از او پرسیدم، علت مبالغه در کتاب چه بوده است؟ گفت : من در اوائل هر وقت جدیث می نوشتم، و به نام مبارک حضرت رسول (ص) می رسیدم، در نوشتن ((صلی الله علیه و آله و سلم)) سستی و تنبلی می کردم و نمی نوشتم. یک شب خوابیده بودم و در عالم خواب محضر مقدس حضرت رسول (صلی الله و علیه و سلم) مشرف شدم ، جلو رفتم و سلام کردم، حضرت روی مبارکشان را از من برگردانندند تا سه دفعه سلام کردم. حضرت روی مبارکشان را از من برگردانیدند، مرتبه چهارم گفتم : یا رسول الله، چرا روی خود را از من بر می گردانی؟ حضرت فرمود:
به خاطر اینکه هر وقت به اسم من می رسی صلوات نمی فرستی و صلـــــــوات نمی نویسی. از آن شب تا به حال هر وقت به نام مبارک حضرت که می رسم همینطور می نویسم (( صلی الله علیه و آله و سلم، کثیراً، کثیراً، کثیراً ))
دائم صلوات بر محمد(ص) بر نسل علی و آل احمد (ص)
و از حسن و جمال پاک احمد(ص) دائم صلوات بر محمد(ص)
یارب بگشا ره حقیقت هم باز نما دری ز رحمت
یامقلب القلوب والابصار
عید نوروز
واژه عید رابرخی گفته اندازفعل عاد(عود)است وبه«خوی گرفتن» وهرساله شادی نوینی بازآوردن معنی کرده اند وبرخی نیزواژه عید را از
عادت می دانندوگردآمدن اقوام وفامیل رادرآن روزدورهم بعنوان عادت تلقی کرده اند . ودرفرهنگ معین دراین باره آمده است : عید روزمبارکی
است که درآن مردم جشن می گیرندوشادی می کنندودراین روزبه همدیگرعیدی می دهند.
واژه عید دراسلام
الف- قرآن:واژه عیددرقرآن فقط یکباردرسوره مائده آیه114آمده(خدایابرای ما مائده ای ازآسمان نازل کن که برای اولین وآخرین ازماعیدباشدونشانه ای ازتو)ودرتفسیرآن گفته اندبه روزهایی که مشکلات ازاقوام وجمعیتی برطرف می شودوبازگشت به پیروزیها و راحتی های نخستین می کنند،عیدگفته می شودوازآنجاکه روزنزول مائده،
روزبازگشت به پیروزی وپاکی وایمان بخدابوده است،حضرت مسیح(ع)
آن روزرا«عید»نامیده است.<1>
ب-درروایات:
رسول خدا(ص)فرموده است:آن که سنتی نیک راپایه گذاری کندوبدان عمل شود،پاداش عمل خودش به اندازه پاداش دیگرعاملان،به وی داده میشود،بدون آن که ازپاداش عاملان کم شودوآن که سنتی بدراپایه گذاردو بدان عمل شودگناه عمل خودش ودیگران برعهده اوست،بدون اینکه ازوزروبال دیگران کاسته شود.<2>
حضرت علی(ع)به مالک اشترفرمود:آئین پسندیده ای رابرهم مریزکه بزرگان این امت بدان رفتارنموده اندوبه وسیله آن،مردم به هم پیوسته اند ورعیت بایکدیگرسازش کرده اند...<3>
لازم به ذکراست که پیامبراکرم(ص)برخی ازسنت های پیش ازاسلام(جاهلی)راموردتائیدقرارداده وبرخی راباتغییراتی امضاء نمودند ازقبیل پرداخت دیه درجاهلیت،بجای آوردن حج،ممنوع بودن شرکت زنان حائض دراعیادمذهبی ومراسم قربانی و...
ج-روزعیدازمنظرائمه اطهار(ع)
1-حضرت علی(ع)می فرماید«کل یوم لایعصی ا..تعالی فیه فهویوم عید»
هرروزی که درآن روز،معصیت خدانشودوگناهی انجام نگیرد،آن روزرا عیدمی گویند<4>
2-درخبراست:چیزی به رسم هدیه نوروزی خدمت حضرت علی(ع)تقدیم شد،حضرت پرسید:این چیست؟عرض کردند:یاامیرالمومنین،امروزنوروز است.حضرت فرمود:هرروزرابرای ما نوروزسازید.<5>
3-امام صادق(ع)به یکی ازاصحابش به نام معلی بن خنس درباره عید نوروزفرمود:نوروز،روزی است که پیامبراکرم(ص)درغدیرخم برای ولایت امیرالمومنین(ع)ازمردم بیعت گرفت وروزی است که آن حضرت برخوارج نهروان پیروزشد<6>
د-اعمال عیدنوروز
امام صادق(ع)به معلی بن خنس فرموده که چون روزنوروزشودغسل کن
وپاکیزه ترین جامه های خودرابپوش وبه بهترین بوهای خوش خودرا خوشبوگردان ودرآن روزروزه بداروبسیاربگویاذوالجلال والاکرام .<7>
ه-عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)
بادنوروز وزیده است به کوه وصحرا
جامه عید بپوشید ، چه شاه وچه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
صوفی وعارف ازاین بادیه دورافتادند
جام می گیرزمطرب،که روی سوی صفا
همه درعید به صحرا و گلستان بروند
من سرمست زمیخانه کنم رو به خدا
عید نوروزمبارک به غنی و درویش
یار دلدار! ز بتخانه دری را بگشا
گرمرا ره به د رپیر خرابات دهی
به سروجان به سویش راه نوردم نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار، رسیدم ،نکنم باز خطا<8>
1-تفسیر نمونه،ج5،ص131
2-کنزل العمال،ج15،ص78
3-نهج البلاغه،صبحی صالح،ص43
4-تفسیرنمونه،ج5،ص131
5-وسائل الشیعه،ج12،ص214
6-بحارالانوار،ج56،ص119
7-مفاتیح الجنان
8-دیوان شعرحضرت امام خمینی(ره)