& زن در قرآن کریم
?قران کتاب آسمانی مامسلمانان 114 سوره دارد. 4 سوره نام زنان رابه خوداختصاص داده است .
1- سوره نساء : دراین سوره زنان مورد خطاب الهی هستند.
2- سوره مریم : مریم تنها زنی است که قرآن به نام وی »مریم» تصریح می کند ودر 12سوره وبیشتراز 100 آیه به شرح حال اومی پردازد . نام مبارک حضرت مریم در34 آیه به صراحت ذکرشده است.
3- سوره مجادله : وصفی است برای خوله دختر ثعلبه که ازشوهرش «اوس بن صامت» به پیامبر شکایت نمود ودرموردیک قضیه اجتماعی باپیامبرمجادله نموده وبهمین جهت نام سوره را به این وصف اختصاص داد.
4- سوره ممتحنه : وصفی است برای زنانی که ایمان آنها مورد آزمایش قرار می گرفت که درایمان خویش راستین بودند.
تذکر : «کوثر» نام سوره ای است که به حضرت زهرا سلام اله علیها دخت گرامی رسول اکرم (ص) تفسیرشده است .
قران مجیداززنان زیادی ذکر میکندولی به جز مورد مریم هیچ گاه ازآنها به صراحت نام نمی برد. بلکه معمولاً بصورت انتسابی مطرح می شوند.
ـ مادرموسی (ع): به نام یوکا به می باشدکه درچهارمورد باعنوان مادرموسی یادشده است.
ـ زن فرعون : آسیه همسرفرعون مصربه نام « رامسیس» می باشدکه بادیدن معجزات حضرت موسی(ع) ایمان آوردوپس ازتحمل شکنجه های سنگین به شهادت رسیدوقرآن دومورد به اواشاره می کند.
ـ زن ابولهب : درقرآن مجیدازبرخی زنان به بدی یادشده است که سرسلسله آنان ، ام جمیل دختر حرب بن امیه بن عبدشمس همسرابولهب عموی پیغمبراسلام است. نام اصلی او«عورا» وکنیه اش ام جمیل است.
ـزن حضرت ایوب (ع) : که همسرباوفایی برای ایوب بودوبه مدت طولانی درپرستاری شوهرش کوشید.
ـ زن عمران بن ماتان: مادرحضرت مریم(ع)حنه می باشدکه باعمران بن ماتان پدرحضرت مریم ازدواج نمود.
ـ زن زکریا(ع): »حنه» و«اشیاع» دوخواهربودندکه اولی باعمران ودومی باحضرت ذکریاازدواج کرد ودرسن پیری به طرزمعجزه آسایی حضرت یحیی ازوی متولدشد.
ـ زن ابراهیم(ع) : ساره اززنان بسیاربافضیلت می باشدکه خداونددرآیات قران ازوی یادمی کند.
ـهمسرحضرت لوط (ع) : «والهه » همسرلوط که بعلت همکاری باگناهکاران به عذاب الهی دچارگردید.
ـهمسرحضرت نوح : «واهله»یا «واغله»
ـهمسر زید: غلام حضرت خدیجه
ـهمسرعزیزمصر : زلیخا همسرعزیزمصرکه مراوده اوباحضرت یوسف(ع) داستان قرآنی رابخود اختصاص داده است . نام اصلی زلیخا به نقل تاریخ »راعیل » یا «طیموس» است.
ـخواهر حضرت موسی (ع) : بنام کلثم
ـدختران حضرت شعیب پیغمبر(ع) : که یکی ازآنها زن حضرت موسی(ع) بود.
ـبلقیس :ملکه سبا که قرآن درسوره نخل به اومی پردازد.
ـخوله: دخترثعلبه که درسوره مجادله جریان اومطرح شد.
ـام شریک : اززنان باایمان ودارای کرامت که باپیامبر اکرم(ص) ازدواج نمود ودرسوره احزاب آیه 5 به اواشاره شده است.
&داستان کشیش &
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است :
« کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم . بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم .
بعد ها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم .
در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم .
اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!!! »
عذاب و تعجب فرشته
خداوند (دو ملک ) را ماءمور کرد تا شهرى را سرنگون کنند. چون به آنجا رسیدند مردى را دیدند که خدا را مى خواند و تضرع مى کند. یکى از آن دو فرشته به دیگرى گفت : این دعا کننده را نمى بینى ؟ گفت : چرا، ولکن امر خداست باید اجراء شود.
اولى گفت : نه ، از خدا سؤ ال کنم ، و از حق مساءلت کرد که : در این شهر بنده اى ترا مى خواند و تضرع مى کند آیا عذاب را نازل کنیم ؟
فرمود: امرى که دادم انجام دهید، آن مرد هیچگاه براى امر من رنگش تغییر نکرده و از کارهاى ناشایست مردم خشمگین نشده است .( 1)
*******
پاورقی:1- جامع السعادات 2/231.
احسان
قال الله الحکیم : (ان الله مع الذین اتقوا و ا لذین هم محسنون
همانا خدا یار و یاور نیکوکاران است ) (1)
قال على علیه السلام : عاتب اخاک بالاحسان ا لیه
برادر دینى خود را بجاى سرزنش ، احسان و نیکى کن ) (2)
شرح کوتاه :
نیکى و نیکوکارى از صفاتى است که خداوند صاحب این صفت را دوست دارد. همانطورى که خداوند به ما احسان کرده است ، لازم است ما هم در برابر خوبى هاى مردم نیکى بیشترى نمایم .
اگر کسى با ما بدى هم کرد براى تاءدیب او، با احسان برخورد کنیم ، نه اینکه بدى را با بدى جواب دهیم که موجب ازدیاد کینه و دشمنى شود.
شیوه مردان الهى این بود، که اگر کسى به آنها سلام مى کردند، جواب سلام را بهتر کاملتر مى دادند؛ و اگر دستى براى نیکى بسوى آنها دراز مى شد افزون تر پاداش مى دادند.
دلهاى آدمیان دوستدار نیکى کنندگان است ؛ و شیطان از این عمل آدمیان صورتش مجروح و دلش جریحه دار مى شود؛ و در این راستاى محسن از منت گذاشتن ، احسان خود را خدشه دار نمى کند.
*******
پاورقی:1- (سوره نحل ، آیه ، 128).
2- (نهج البلاغه فیض ، ص 1165).
یاعلی ابن موسی الرضا(ع)
دوبــــاره آمده ام، تــــا دوبــــاره در بزنـــم
کبوترانــــه در ایــــن آســـتانه پـــر بزنـــم
بــه ناامیــدی از ایــن در نــمی روم هــرگز
اگر جـــــواب نیایـــــد ، دوبــــاره در بزنـــم
خـــدا مرا بـــه حقیقــت ولــی شــناس کنــد
که حلقـــه بـــر در ایــن خانــه بیشــتر بزنـم
ســـوادِ نــامه من رنــگ صــبح خواهــد شــد
اگر که ســــاغری از چشـــمة ســـحر بزنــم
بــه یــاد غربــت گل ،عهــد کرده ام با خود
که لالـــه باشـــم و صــد داغ بــر جـگر بزنـم
خــدای را ، کمی ای زائران درنــگ کنیــد
که خــاک پــای شـما را بـه چشـم تـر بزنـم
بـه من هرآنچـه عطـا کرده انـد توفیق است
مبـــــاد آنـــــکه دم از دولــــت هنـــر بزنـــم
اگر چــه خــارم و نســبت بـه گل ندارم ، باز
خوشـــم که گاه گداری بــه بـاغ سـر بزنـم
اگر شــمیمی از ایــن بوســتان بـه من برسد
روا بـــود بـــه خــدا ، تــاج گل بـه سـربزنم
من آشــــنای همیــــن درگهـــم خـــدا نکنــد
که رو بــــــه غیربیــــــارم دری دگر بزنــــم
صـــــفای تربیــــت باغبـــان حـــرامم بـــاد
که در مجـــــاورت گل دم از ســـــفر بزنــــم
(محمد جوادغفورزاده-شفق)
? محاسبه ثواب صلوات
رسول خدا (ص) فرمودند : در معراج ، ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد ( یعنی یک میلیون ) و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد . آن ملک گفت : من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می بارد. تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم ، ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم . رسول خدا (ص) فرمودند: چیست؟ عرض کرد: هرگاه جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند ، من از محاسبهثواب صلوات عاجزم.
?شرکت ملائکه ها در مجالس صلوات
حضرت محمد (ص) فرمودند : کاروانی از فرشتگان به امر پروردگار درجهان حرکت می کنند و هنگامی که به جلسه ذکر و صلوات می رسند ، به یکدیگر می گویند : فرود آییم . زمانی که پیاده می شوند ، اهل جلسه را هنگام دعا با ذکر آمین ، یاریکرده و نیز اهل جلسه را هنگام صلوات کمک و همراهی می کنند و در پایان به یکدیگر میگویند : خوشا به حال افراد این جلسه که خدا آنان را آمرزید
منبع : آثار و برکات صلوات – ص 30ص 37
?میزان صلوات در قیامت
حضرت محمد (ص) فرمودند : روز قیامت ، من پیش میزان اعمال هستم ،یعنی که هر کس کفه سیئاتش (گناهانش) سنگین تر از کفه حسناتش (ثواب هایش) باشد ، منصلوات هایی را که برایم فرستاده می آورم و در کفه حسناتش می گذارم تا آن که کفهحسناتش سنگین تر گردد.
منبع : ثواب الاعمال و عقاب الاعمال باب ثواب الصلاه النبی ،داستان های صلوات – ص 13
?خشنودی پیامبر (ص) از صلوات های زیاد
شخصی بسیار زاهد و عابد که گوشه گیر بود و در مجالس و محافل حاضرنمی شد ، روزی در مجلس سخنرانی شرکت کرد و موجب تعجب همه شد . علت حضورش را پرسیدند، گفت : رسول خدا (ص) را در خواب دیدم و به من فرمود: برو به مجلس سخنرانی فلانواعظ که زیاد بر من صلوات می فرستد و من از او خشنودم.
منبع : شرح فضایل صلوات ص92 – آثار و برکات صلوات ص 87
گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ! رسول خدا صلى الله علیه و آله شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکى مشغول دعا و گریه زارى شد. امّ سلمه که جاى رسول خدا صلى الله علیه و آله را در رختخوابش خالى دید، حرکت کرد تا ایشان را بیابد. متوجه شد رسول اکرم صلى الله علیه و آله در گوشه خانه ، جاى تاریکى ایستاده و دست به سوى آسمان بلند کرده اند. در حال گریه مى فرمود: خدایا! آن نعمت هایى که به من مرحمت نموده اى از من نگیر! مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان ! خدایا! مرا به سوى آن بدیها و مکروههایى که از آنها نجاتم داده اى برنگردان ! خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنى به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتى نگهدار! در این هنگام ، امّ سلمه در حالى که به شدت مى گریست به جاى خود برگشت . پیامبر صلى الله علیه و آله که صداى گریه ایشان را شنیدند به طرف وى رفتند و علت گریه را جویا شدند. امّ سلمه گفت : - یا رسول الله ! گریه شما مرا گریان نموده است ، چرا مى گریید؟ وقتى شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا مى ترسید و از خدا مى خواهید لحظه اى حتى به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس واى بر احوال ما! رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: - چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم ، در حالى که حضرت یونس علیه السلام را(1) خداوند لحظه اى به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمى بایست !(2) ×××××× پاورقی:1- حضرت یونس به رسالت مبعوث شد و در شهر نینوا به تبلیغ قوم خویش پرداخت مردم حقیقت را از او نپذیرفتند. یونس گمان کرد وظیفه اش به پایان رسیده ، پیش از آنکه فرمان الهى برسد، خشمگین شهرش را ترک نمود و از میان قومش بیرون رفت همچنان راه مى پیمود تا به کنار دریا رسید و در دریا گرفتار شکم ماهى شد یکدفعه به خود آمد که باید صبر و تحمل مى کرد و بدون فرمان خداوند از میان قومش بیرون نمى آمد شاید گوش شنوا و دلى حقیقت پذیرى در میان ایشان پدید مى آمد از این جهت در میان ظلمت ها به مناجات پرداخت و نجاتش را از خداوند منان خواست ، خداوند نیز دعاى یونس را پذیرفت و او را نجات داد. 2- بحار، ج 16، ص 217.
وصایای امام حسن مجتبی (علیه السلام) به جناده
جنادة بن ابیامیه گوید: در آن بیماری که امام حسن (ع) به دنبال آن از دنیا رحلت فرمود: به دیدار آن حضرت رفتم و در پیش روی آن حضرت طشتی بود پر از خون که در اثر زهر معاویه لعنة الله آن خونها در طشت ریخته بود. من که آن حضرت را به آن حال مشاهده کردم عرض کردم: ای مولای من چرا معالجه نمیکنید؟
در پاسخ فرمود:
«یا عبدالله بماذا اعالج الموت»؟
(ای بندهی خدا مرگ را به چه چیز درمان کنم؟)
من که این سخن را شنیدم گفتم:
«انا لله و انا الیه راجعون»
در این وقت آن بزرگوار به من رو کرده، فرمود:
«والله لقد عهد الینا رسول الله صلی الله علیه و آله ان هذا الامر یملکه اثناعشر اماما من ولد علی و فاطمة، ما منا الا مسموم او مقتول، ثم رفعت الطست و بکی صلوات الله علیه و آله»
(به خدا سوگند رسول خدا (ص) به ما سفارش فرموده که این امر خلافت را دوازده نفر امام از فرزندان علی و فاطمه مالک گردند، و هیچ یک از ما نیست جز آنکه یا مسموم گردد و یا کشته شود، آنگاه طشت را برداشتند و آن حضرت گریست.)
جناده گوید: من عرض کردم: ای فرزند رسول خدا مرا موعظه کن!
فرمود: آری.
«استعد لسفرک، و حصل زادک قبل حلول أجلک …… ».
(خود را برای سفری که در پیش داری آماده کن و توشهی خود را تهیه کن پیش از آنکه اجل تو فرارسد، و بدانکه تو دنیا را میطلبی و مرگ نیز تو را طلب میکند، و اندوه آن روزت را که نرسیده بر آن روزی که در آن هستی بار مکن، و بدان که تو چیزی از مال را که بیش از روزی توست به دست نمیآوری جز آنکه نسبت به آن خزینه دار دیگری هستی.
و بدانکه در حلال مال دنیا حساب است و در حرام آن کیفر و عقاب، و در شبهه ناکهای آن نیز عتاب و سرزنش، پس دنیا را به منزلهی گوشت مرداری قرار ده (که فقط در مورد اضطرار و ناچاری از آن برگیری) و از آن به مقداری که تو را کفایت کند برگیر، پس اگر آن مقدار حلال بود که تو در آن زهد ورزیدهای، و اگر حرام بود که وزر و گناهی در آن مقدار بر تو نیست، چون همانند آن است (که در وقت اضطرار) از مردار گرفتهای، و اگر عتابی هم باشد اندک است.
و برای دنیای خود به گونهای کار کن که گویا همیشه زندگی میکنی، و برای آخرتت به گونهای کار کن که گویا فردا خواهی مرد، و اگر عزتی خواهی بدون وسیلهی فامیل و بزرگی، و هیبتی خواهی بیآنکه از طریق سلطنت باشد، پس خود را از خواری و ذلت نافرمانی و معصیت خداوند به عزت و بزرگی اطاعت پروردگار عزوجل درآور.
و اگر حاجت و نیازی تو را به مصاحبت مردان مجبور کرد (و ناچار شدی تا دوستی و مصاحبی برای خود بگیری) پس با کسی مصاحبت کن که چون مصاحب او گشتی (مصاحبت او) تو را بیاراید (نه آنکه سبب شرمساری تو گردد) و هر گاه خدمت او را کردی تو را بپوشاند، واگر از او کمکی درخواست کردی کمک کند، و اگر سخنی گفتی گفتارت را تصدیق کند، و اگر حمله افکندی پشتت را محکم کند، و اگر دست کمک به سویش دراز کردی تو را مدد کند، واگر شکستی در کار تو پیدا شد آن را برطرف سازد، و اگر کار نیکی از تو دید آن را فراموش نکند و به حساب آرد، و اگر از او درخواستی کردی به تو بدهد، و اگر به زبان نیاوردی او آغاز کند، و اگر مصیبت دردناکی به او روآورد، تو را ناراحت کند.
کسیکه از ناحیهی او به تو گزندی نرسد، و راهها از سوی او بر تو پراکنده نشود، و در برابر مشکلات زندگی دست از یاری تو بر ندارد، و اگر بر سر تقسیم چیزی با هم به نزاع برخاستید، تو را بر خویشتن مقدم دارد.)
جنادة گوید: در این وقت نفس امام (ع) به شماره افتاد و رنگ مبارکش زرد شد به طوری که من ترسیدم، و بر آن بزرگوار بیمناک گشتم، که دیدم حسین (ع) و اسود بن اسد داخل شدند و حسین (ع) خود را بر روی بستر آن حضرت انداخت و سر و صورت او را بوسید، و شروع کردند آهسته با یکدیگر گفتند.
ابوالاسود گفت: «انا لله...» حسن (ع) خبر از مرگ خود میدهد![1] .
××××××
پاورقی:1- بحارالانوار،ج44،ص138-140— الانصاف ،ص121
اربعین
در مورد اربعین و بازگشت خاندان پیامبر به کربلا در میان مورخان اختلاف وجود دارد. بسیاری از آنها در کتابهای خود هیچگونه اشارهای به آمدن بازماندگان کاروان حسین به کربلا نداشتهاند که از جمله آنها میتوان به ابن اثیر، طبرسی، بلاذری، نویری، ابن حجر، ابن اعثم کوفی اشاره کرد و گروهی نیز به عزاداری اهل بیت در کربلا اشاره کرده و یا پرداختهاند، مانند: ابی مخنف، ابن نماحلی، جعفر النقدی، محسنالامین، سید بن طاووس.
در مجموع در مورد اربعین چهار احتمال وجود دارد:
1. در سال 61 پس از مراجعت از شام، اهل بیت امام حسین (ع) در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند و به سوگواری پرداختند.
2. اهل بیت پیامبر در روز بیستم ماه صفر سال 61، قبل از رفتن به شام از کربلا عبور کردند و بر مزار شهدا به عزاداری پرداختند. [1] این احتمال بسیار ضعیف به نظر میرسد.
3. اهل بیت رسول خدا در سال 62 یک سال بعد از واقعهی کربلا در بیستم ماه صفر به کربلا آمده باشند.
4. اهل بیت پیامبر بعد از بازگشت به مدینه به کربلا رفته باشند که در این صورت تعیین روز اربعین به عنوان روز رسیدن آنها به کربلا منتفی است، اما آنچه مسلم است خاندان رسالت به زیارت قبور شهدای بزرگ کربلا رفتند وتا سه روز به عزاداری پرداختند وبه قول سیدبن طاووس ماتمهای جگر خراش بر پا داشتند. [2] هنوز هم میتوان صدای سکینه را از کنار قبر پدر شنید که میگفت:
الا یا کربلا نودعک جسما
بلا کفن و لاغسل دفینا
الا یا کربلا نودعک روحا
لا حمد و الوصی مع الامینا
«ای کربلا، بدنی را در تو به ودیعه گذاشتهایم که بدون غسل و کفن مدفون شد.
ای کربلا، کسی را به یادگار در تو قرار دادیم که روح احمد (ص) و وصی اوست.»
همچنین آمده است چون کاروان به کربلا رسید جابربن عبدالله انصاری . را دیدند که با تعدادی از بنیهاشم برای زیارت شهدا به کربلا آمده است. چون یکدیگر را ملاقات کردند بشدت گریستند و زنان روستاهای مجاور نیز به آنها پیوستند. [3] آنگاه زینب کبری در حالی که زنان اطرافش را گرفته بودند با صوتی حزین که جانها را میگداخت به امام سلام داد:
السلام علیک ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین و اناخت برحله اشهد انکم أقمتم الصلوة و آتیتم الزکوة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتی اتاکم الیقین
فرصت و کلام ما به پایان رسید و قصدمان این بود که به مهر و ارادتش بیاویزیم که حسین زندهی همهی روزگاران است و عاشورا انگیزهی بقا و حیات بندگان، و حزن بزرگ آل محمد (ص) از واقعهی جانسوز عاشورا، عزای بیپایان همهی آزادگان و حماسهی بیکران کربلا نیاز بشریت در همه جا و همیشهی آفرینش است. انسانیت، شرف، آزادگی، ایثار و جوانمردی بدون حسین هرگز به معنا نمینشیند که او نه تنها خون خداست که رکن راه و باعث مهر و گل سرسبد آفرینش پروردگار است.
اسلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنآئک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لاجعله الله اخر العهد منی لزیارتکم.السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
×××××
پاورقی:1- ناسخ التواریخ،احوالات امام حسین،ج3،ص86
2و3- لهوف،82
برلب جوی نشین ..
برلب جوی نشین و گذرعمرببین * کاین اشارت ز جهان گذرامارابس
ای جان برادرگاهی برخاک دوستان گذشته گذری کن وبرلوح مزارشان نگاه اعتباری نمای.
ساعتی بگورشان رووتفکرکن که درزیرقدمت بدو زرع راه چه خبر وچه صحبت است ودر شکافهای زهره شکاف قبر، ولوله ووحشت همجنسان خودراببین که با خاک تیره یکسان گشته ودوستان وآشنایان رانگر که ناله حسرتشان ازفلک گذشته.
ببین که درآنجارفیقانندترک دوستی گفته، دوستانند روی ازمانهفته، پدران مایند مهرپدری بریده، مادرانند دامن ازاطفال کشیده ، طفلان مانیزدردامن دایه مرگ خوابیده وفرزندان ما نیزسربر خشت لحدنهاده ، برادرانند یاد برادری فراموش کرده ، تاجدارانند نیم خشتی برزیرسرنهاده ، لشکرکشانند تنها وبیکس مانده ، یوسف جمالانند ازپی هم به چاه گورسرنگون،عالمانند اجزای کتاب وجودشان ازهم پاشیده ، تاجرانند بی سودوسرمایه درحجره قبرافتاده ، زارعا نند مزرع عمرشان خشک شده ، پس باخود این ترانه رازمزمه کن :
چرادل براین کاروا نگه نهیم * که یاران برفتند و مابررهیم
تفرج کنان برهوی و هوس * گذشتیم برخاک بسیار کس
دریغا که روز جوانی گذشت * به لهوولعب زندگانی گذشت
کسانی که ازمابه غیب ا ندرند* بیایند و برخاک ما بگذرند
بسی تیرودی ماه واردیبهشت * بیایدکه ماخاک باشیم وخشت
وبعدازاین دراحوال خودتأمل کن که تونیز مثل ایشانی ومانندایشان وهرلحظه ممکن است که منادی پروردگار ندای کوچ الرحیل دردهدوعلامت مرگ ازهر طرف ظاهرگردد.
پس جا دارد که از خواب غفلت به درآمده و سعی درتوبه واستغفارنمایی که یکی از بهترین کارها توبه است.
توبه مراحل ومنازلی دارد که اولین قدم آن پشیمانی وحسرت وتأسف وسوزدرونی وناراحتی برآنچه گذشته است ودومین قدم تصمیم جدی برعدم تکرارعمل ناشایست است.
توبه دو شرط جهت قبولی دارد که اولین آن برگرداندن حق الناس به صاحبانش ودومین ادای حقوق الهی از قبیل قضای نماز ، روزه وپرداخت خمس و...است.
وبدان که نه تنها خداتوبه کنندگان رادوست دارد،بلکه صدای ناله افراد گنهکارپیش خدادوست داشتنی تراز تسبیح وذکرتسبیح کنندگان است. همانطورکه درحدیث قدسی آمده است:
«انین المذنبین احبّ الیّ من تسبیح المسبّحین»
بلکه بالاتر آنکه به جای آن گناهان ، ثواب وعمل شایسته قرار می دهد و خداوند رحمان ورحیم درقرآن کریم این چنین فرموده است :
«آن کسانی که توبه کنند وبا ایمان به خداعمل صالح به جای آورند ، پس خداگناهان آنها رابدل به حسنات گرداند که خداوند آمرزنده ومهربان است.» (سوره فرقان آیه70و71)