ابزارهاى تهاجم فرهنگى (مبحث دوم)
مطبوعات
مطبوعات را در واقع و به مفهوم وسیع خود مى توان آینه افکار جامعه به شمار آورد. در روزگار ما با پیشرفت ابزار چاپ و امکانات پخش ، همه روزه هزاران عنوان کتاب ، مجله ، روزنامه و بولتنهاى رنگارنگ جاده ها را پست سر گذارده و در کمترین زمان ممکن خود را در دستهاى مشتاقان مطالعه و تحقیق جاى مى دهند. نقش این پدیده در شکل گیرى و سازندگى افکار عمومى به اندازه اى است که والتریسین ، دانشمند امریکایى درباره آن مى گوید:
عقاید، ناشى از تصوراتى است که اشیاء و مسائل در ذهن ، ایجاد کرده اند و مطبوعات یومیه در قسمت اعظم این تجسم ، شرکت دارند. (1)
به دلیل ویژگى یاد شده ، استکبار جهانى از دیر باز مطبوعات را به عنوان ابزارى مطمئن براى دست یابى به اهداف خویش شناخته و در مسموم ساختن فضاى فرهنگى جوامع از آن سود برده است . رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى (قده ) در این باره مى فرماید:
مجله ها با مقاله ها و عکسهاى افتضاح بار و اسف انگیز و روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگى و ضد اسلامى خویش ، با افتخار، مردم - بویژه طبقه جوان و مؤ ثر - را به سوى غرب یا شرق هدایت مى کردند... (2)
×××××××
پاورقی:1- رضا علومى ، اصول علوم سیاسى ، ص 31.
2-صحیفه نور، ج 21، ص 195.
حدیث روز
نمازحضرت عیسی(ع)به امامت حضرت مهدی(عجل الله تعالی)
فقیه مشهور، یوسف بن فرغلی بغدادی ، معروف به : « سبط ابن جوزی » متولّد 581 ه" . و متوفّای 654 ه" . در کتاب ارزشمند « تذکرة الخواصّ » فصلی را به نام حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده ، و احادیثی را از رسول اکرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت کرده است، از جمله از سُدّی نقل می کند که گفت:
« یَجْتَمِعُ الْمَهْدِیُّ وَ عیسیَ بْنُ مَرْیَمَ، فَیَجیی ءُ وَقْتُ الصَّلاةِ ، فَیَقُولُ الْمَهْدِیُّ لِعیسی : تَقَدَّمْ، فَیَقُولُ عیسی : أَنْتَ أَوْلی بِالصَّلاةِ، فَیُصَلّی عیسی وَراءَهُ مَأْمُوماً »:
« حضرت مهدی علیه السّلام با حضرت عیسی علیه السّلام گرد می آیند ، هنگام نماز فرا می رسد، حضرت مهدی به حضرت عیسی می فرماید: بفرمائید جلو، حضرت عیسی می گوید: نه، شما برای امامت نماز شایسته تر هستید، آنگاه حضرت عیسی به آن حضرت اقتدا می کند و نماز را پشت سر او می خواند ».
××××××
تذکرة الخواصّ، ص 325.
پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در رابطه با حق
یکی از مشکلات دنیا شناخت حق است که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: الحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیق الاشیاء فی التناصف. (1) حق در مقام گفتار و توصیف میدان وسیعی دارد، اما در مقام عمل مشکل می شود و میدان وسیعش مبدل به دائره ضیق و تنگ می گردد. بنابر این اگر بخواهیم به مشکل بر نخوریم باید به حقی که شناخته شده است به پیوندیم.
متن پیام
و الحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنا و نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا. (2)
حق با ماست و هر کس از اطاعت ما سرپیچی کند ما را به وحشت نمی اندازد و ما دست پرورده پروردگاریم و آفریده های بعد از ما دست پرورده ما هستند.
شایان ذکر است که مشکل شناخت هر حقی با مراجعه به اهلش حل می شود و چون ما هیچ گونه شک و تردیدی در حقانیت حضرات معصومین علیهم السلام ندرایم پس چه بهتر حق را از طریق حق بشناسیم.
×××××××
پاورقی:(1) غررالحکم.
(2) بحار جلد 53 صفحه 178.
ابزارهاى تهاجم فرهنگى ( مبحث اول)
خبر گزاریهاى بین المللى
سرعت بیشتر در گرد آورى و پراکندگى خبرها از شرایط کامیابى رسانه هاى گروهى - به ویژه روزنامه ها و شبکه هاى خبر رسانى در جهان امروز - به شمار مى آید. و این خود، به سازمانى وسیع و پر هزینه نیازمند است ؛ که اغلب از توان صاحبان رسانه ها بیرون است . استکبار جهانى از دیر باز، با هدف کنترل آشکار رسانه هاى گروهى جهان سازمانهاى بزرگ خبر رسانى را بنیان نهاده است . این بنیادها که چشمان پیدا و پنهان خویش را در سراسر جهان گسترانیده اند خوراک هزاران نشریه و شبکه رادیو و تلویزیونى را فراهم مى آورند.
آسوشیتد پرس ، یونایتد پرس آمریکایى ، رویتر انگلیسى فرانس پرس فرانسوى ، هر یک با هزاران خبرنگار، مزدوران ناشناخته استکبار در جبهه اى به گستردگى زمین به شمار مى آیند. که با تلاش خستگى ناپذیر به کانالیزه کردن رسانه هاى گروهى در جهت اهداف استکبار مى پردازند. ارائه تفسیر و تحلیلهاى جهت دار، مخابره حوادثى که هرگز تحقق نیافته ، گزارش نکردن حوادثى که با فزونخواهى سرمایه داران غرب سازگارى ندارد. بزرگ نمایى برخى حوادث کوچک براى مخدوش ساختن چهره انقلابهاى ضد استکبارى ، ناچیز جلوه دادن تحرکات آزادیخواهانه و نیز تزریق فرهنگ مصرفى غرب ، بخشى از برنامه این خبرگزاریها براى کنترل رسانه هاى گروهى به شمار مى آید.
نگاهى گذرا به حجم و کیفیت گزارشهاى ارائه شده از سوى این بنیادهاى استعمارى درباره یورش صدام به جمهورى اسلامى ایران و کویت ، و نیز به گروگان گرفته شدن کارگزاران جاسوس غرب در لبنان و گروگان گیرى کاردار جمهورى اسلامى از سوى فالانژها پرده از چهره منادیان دروغین آزادى و حقوق بشر بر مى دارد.
××××××
تهاجم فرهنگى : معاونت انتشارات سپاه پاسداران
داستان دوستان
بهلول و ابوحنیفه
روزى بهلول از مجلس درس ابوحنیفه گذر مى کرد، او را مشغول تدریس دید و شنید که ابوحنیفه مى گفت :حضرت صادق علیه السلام مطالبى میگوید که من آنها را نمى پسندم .
اول آنکه شیطان در آتش جهنم معذب خواهد شد در صورتیکه شیطان از آتش خلق شده و چگونه ممکن است بواسطه آتش عذاب شود.
دوم آنکه خدا را نمى توان دید و حال اینکه خداوند موجود است و چیزیکه هستى و وجود داشت چگونه ممکن است دیده نشود.
سوم آنکه فاعل و بجا آورنده اعمال خود بنى آدمند در صورتیکه اعمال بندگان بموجب شواهد از جانب خداست نه ازناحیه بندگان.
بهلول همینکه این کلمات را شنید کلوخى برداشت و بسوى ابوحنیفه پرت کرده و گریخت ،اتفاقا کلوخ بر پیشانى ابوحنیفه رسید و پیشانیش را کوفته و آزرده نمود .ابوحنیفه و شاگردانش از عقب بهلول رفتند و او را گرفته پیش خلیفه بردند بهلول پرسیداز طرف من بشما چه ستمى شده است ؟
ابوحنیفه گفت: کلوخى که پرت کردى سرم را آزرده است .بهلول پرسید: آیا میتوانى آن درد را نشان بدهى؟ ابوحنیفه جواب داد مگر درد را مى توان نشان داد.
بهلول گفت: اگر بحقیقت دردى در سر تو موجود است چرا از نشان دادن آن عاجزىو آیا تو خود نمى گفتى هر چه هستى دارد قابل دیدن است و از نظر دیگر مگر تو از خاک آفریده نشده اى و عقیده ندارى که هیچ چیز بهم جنس خود عذاب نمى شود و آزرده نمى گردد آن کلوخ هم از خاک بود پس بنا بعقیده تو من ترا نیازرده ام از اینها گذشته مگرتو در مسجد نمی گفتى هر چه از بندگان صادر شود در حقیقت فاعل خداوند است و بنده راتقصیر نیست پس از این کلوخ هم از طرف خداوند بر سر تو وارد شده و مرا تقصیرى نیست .
ابوحنیفه فهمید که بهلول با یک کلوخ سه غلط و اشتباه او را فاش کرد در این هنگام هارون الرشید خندید و او را مرخص نمود.
«فاعتبروایا اولی الابصار»
برلب جوی نشین و گذرعمرببین * کاین اشارت ز جهان گذرامارابس
ای جان برادرگاهی برخاک دوستان گذشته گذری کن وبرلوح مزارشان نگاه اعتباری نمای.
ساعتی بگورشان رووتفکرکن که درزیرقدمت بدو زرع راه چه خبر وچه صحبت است ودر شکافهای زهره شکاف قبر، ولوله ووحشت همجنسان خودراببین که با خاک تیره یکسان گشته ودوستان وآشنایان رانگر که ناله حسرتشان ازفلک گذشته.
ببین که درآنجارفیقانندترک دوستی گفته، دوستانند روی ازمانهفته، پدران مایند مهرپدری بریده، مادرانند دامن ازاطفال کشیده ، طفلان مانیزدردامن دایه مرگ خوابیده وفرزندان ما نیزسربر خشت لحدنهاده ، برادرانند یاد برادری فراموش کرده ، تاجدارانند نیم خشتی برزیرسرنهاده ، لشکرکشانند تنها وبیکس مانده ، یوسف جمالانند ازپی هم به چاه گورسرنگون،عالمانند اجزای کتاب وجودشان ازهم پاشیده ، تاجرانند بی سودوسرمایه درحجره قبرافتاده ، زارعا نند مزرع عمرشان خشک شده ، پس باخود این ترانه رازمزمه کن :
چرادل براین کاروا نگه نهیم * که یاران برفتند و مابررهیم
تفرج کنان برهوی و هوس * گذشتیم برخاک بسیار کس
دریغا که روز جوانی گذشت * به لهوولعب زندگانی گذشت
کسانی که ازمابه غیب ا ندرند* بیایند و برخاک ما بگذرند
بسی تیرودی ماه واردیبهشت * بیایدکه ماخاک باشیم وخشت
وبعدازاین دراحوال خودتأمل کن که تونیز مثل ایشانی ومانندایشان وهرلحظه ممکن است که منادی پروردگار ندای کوچ الرحیل دردهدوعلامت مرگ ازهر طرف ظاهرگردد.
پس جا دارد که از خواب غفلت به درآمده ودرایام ماه رجب ، ماه شعبان وماه مبارک رمضان بویژه درشبهای قدرسعی درتوبه واستغفارنمایی که یکی از بهترین کارها دراین ایام توبه است.
توبه مراحل ومنازلی دارد که اولین قدم آن پشیمانی وحسرت وتأسف وسوزدرونی وناراحتی برآنچه گذشته است ودومین قدم تصمیم جدی برعدم تکرارعمل ناشایست است.
توبه دو شرط جهت قبولی دارد که اولین آن برگرداندن حق الناس به صاحبانش ودومین ادای حقوق الهی از قبیل قضای نماز ، روزه وپرداخت خمس و...است.
وبدان که نه تنها خداتوبه کنندگان رادوست دارد،بلکه صدای ناله افراد گنهکارپیش خدادوست داشتنی تراز تسبیح وذکرتسبیح کنندگان است. همانطورکه درحدیث قدسی آمده است:
«انین المذنبین احبّ الیّ من تسبیح المسبّحین»
بلکه بالاتر آنکه به جای آن گناهان ، ثواب وعمل شایسته قرار می دهد و خداوند رحمان ورحیم درقرآن کریم این چنین فرموده است :
«آن کسانی که توبه کنند وبا ایمان به خداعمل صالح به جای آورند ، پس خداگناهان آنها رابدل به حسنات گرداند که خداوند آمرزنده ومهربان است.» (سوره فرقان آیه70و71)
والشمس
والشمس که بی روی تومن حیرانم
والفجر که بی وصل تو در بحرانم
واللیل که بی موی تو روزم تاریک
والعصر که بی عشق تو در خسرانم
سیدمحمدحکا ک
هفده نوع اطّلاعات
مرحوم کلینى - صاحب کتاب شریف کافى - به نقل از برادرش ، اسحاق بن یعقوب حکایت نماید:
سؤال هاى مختلفى را نوشتم و خدمت وکیل خاصّ امام زمان عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف ، به نام ابوجعفر محمّد بن عثمان عَمرى رفتم و از او تقاضا کردم تا جواب سؤال هاى مرا از حضرت حجّت علیه السلام دریافت نماید.
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، جواب کلّیه آن سؤ ال ها را به عنوان توقیع آن حضرت - به این شرح - دریافت کردم :
آنچه پیرامون منکرین و مخالفین من از خویشان من و پسر عمویم سؤ ال کردى ، پس بدان که بین خداوند متعال و هیچ یک از بندگانش خویشاوندى وجود ندارد؛ و هر که منکر من باشد، من نیز از او بیزار هستم و باید بداند که راه او همچون راه پسر حضرت نوح علیه السلام مى باشد.
و امّا نسبت به عمویم جعفر و فرزندانش ، همانند راه و روش برادران یوسف علیه السلام است .
و امّا نسبت به فقّاع ، حرام مى باشد؛ ولى آب جو - که در منازل گرفته مى شود - مانعى ندارد.
و آنچه از اموال - به عنوان خمس ، زکات و دیگر وجوهات شرعیّه را که از شما - دریافت مى کنیم ، جهت تطهیر و تزکیه - نفوس و ثروت خود - شما است ، هر که مایل بود بپردازد و هر که مایل نبود نیازى به آن نیست .
و نسبت به زمان ظهور و فرج ، مربوط به خداوند متعال است و هر که تعیین وقت نماید، دروغ گفته است .
و کسانى که معتقد باشند که امام حسین علیه السلام زنده است و کشته نشده ، کافر و گمراه خواهند بود.
و حوادث و مسائلى که رخ مى دهد به علماء و فقهاء - راویان احادیث ما مراجعه کنید، چون که آن ها حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر آن ها هستم .
امّا محمّد بن عثمان عَمرى ، خداوند از او و از پدرش راضى و خوشنود باشد؛ او مورد وثوق من و نوشته هاى او همانند نوشته من مى باشد.
و امّا محمّد بن علىّ بن مهزیار اهوازى ، خداوند دل او را نورانى و روشن نماید و شکّهاى او را زایل گرداند.
و آن مقدار پولى را - که طبق وصیّت اسحاق با فروش کنیزانِ آوازه خوانش - براى ما فرستاده ، مورد قبول نیست ؛ مگر آن که طاهر گردد، چون اُجرت و قیمت غنا و آوازه خوانى حرام است .
امّا محمّد بن شاذان ، مردى از شیعیان و دوستان ما مى باشد.
و ابوالخطّاب محمّد بن ابو زینب ، ملعون - و خبیث است و نیز اصحاب و یاران او ملعون هستند، با آن ها هم نشین و هم سخن مباش ، چون که من و پدران من از آن ها بیزار مى باشیم .
و آن هائى که اموال ما را - و آنچه مربوط به ما باشد - بى جهت حلال و مباح بدانند و مصرف کنند - آن اموال برایشان - همچون آتش دوزخ خواهد بود.
و امّا خمس - یعنى سهم امام و سهم سادات - را براى شیعیان و دوستان خود حلال و مباح کرده ایم و تا هنگام ظهور، مى توانند مورد استفاده قرار دهند.
و آن هائى که در دین و شریعت خداوند متعال و یا نسبت به ما - اهل بیت عصمت و طهارت - شکّ دارند، اگر توبه کنند پذیرفته است و نیازى نداریم که براى ما چیزى ارسال نمایند.
و نسبت به علّت وقوع غیبت : اوّلا که خداوند متعال در قرآن فرموده است : وَ لا تَسْئَلُوا عَنْ اءشْیاءَ إنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ.( 1) یعنى ؛ از بعضى مسائل سؤال نکنید، چون که موجب ناراحتى شما خواهد شد.
و ثانیا هر یک از ائمّه اطهار و پدرانم در حکومتِ یکى از ظالمان قرار گرفته بودند؛ ولى من هنگامى ظهور مى نمایم که هیچ ظالمى قدرت و اراده اى ندارد.
امّا این که چگونه از وجود من در زمان غیبت استفاده و بهره گیرى شود؟
همانا جریان و موضوع غیبت من همانند خورشید است که ابر جلوى آن را پوشانیده باشد، بدانید که من براى موجودات زمینى وسیله امنیّت و آسایش هستم ، همان طورى که ستارگان براى اهل آسمان امان هستند.
و از آنچه برایتان مفید نیست و سودى ندارد، سؤ ال نکنید و خود را به زحمت نیندازید، و سعى نمائید براى تعجیل ظهور و فرج من بسیار دعا کنید.
و در خاتمه ، اى اسحاق ! سلام بر تو و بر کسانى باد که از نور هدایت ما اهل بیت عصمت و طهارت پیروى کنند.(2)
××××××
پاورقی:1- سوره مائدة : آیه 101.
2- غیبة شیخ طوسى : ص 176، ح 247، إ کمال الدّین :ص 483، ح 4، الخرایج والجرایح : ج 3، ص 1113، ح 30، احتجاج طبرسى :ج 2، ص 542، ح 344، إعلام الورى :ج 2، ص 270.
مکتب عشق
انس مالک گفت : روزى رسول صلى الله علیه و آله و سلم بر حصیرلیفین خفته بود و آن لیف در پهلوى آن حضرت اثر کرده . یکى از صحابه در آمد. آن بدید و بگریست و گفت : یا رسول الله ! کسرى و قیصربر حریرو دیباخسبند از تنعم ، و توبر حصین لیفین ؟
گفت : نمى دانى که لهم ا لدنیا و لنا الاخرة . ایشان را دنیاست و ما راآخرت،و الاخرة خیر و ابقى.
یا صادق آل محمد«علیه السلام»
غم نپایدکه دگرموکب یارآمده است
گلعذاری که بودرشک بهاآرمده است
موج دریای کرم گوهری آورده برون
کزفروغش همه دلها بقرارآمده است
ازگلستان بقا، یک گل بی خاردگر
ازره لطف به منزلگه خارآمده است
نوراوپیش ترازخلقت این عالم بود
عالم ازیُمن قدومش چوغبارآمده است
لیک درهفدهم ماه ربیع الاّول
پرده ازچهره این مه بکنارآمده است
نورزهراست که پرتوفکندباردگر
شاخ طوبی است ، دگربارببارآمده است
آمدآن شاه که از قدرت دانایی او
لشکرکفروجهالت به فرارآمده است
نورزهراوعلی را«مَرَجَ البَحرین »است؟
یابُوَدروح محمد(ص)که دوبارآمده است
بهرآزادی وخوشبختی ابناء بشر
ششمین اخترمسعودتبارآمده است
«صابر»و«فاضل»و«طاهر»لقب مشهورش
لیک بیش ازهمه «صادق»بشمارآمده است
«جعفری»نام شده مذهب «اثنی عشری»
چونکه اومظهری ازهفت وچهارآمده است
غرق امواج گُنه کی شوداین کشتی دل
که چنین موج شکن کوه وقارآمده است
وقت آن شدکه«حسان» عرض کند حاجت خویش
چونکه سلطان کرم بهرنثارآمده است
××××××
شعراز:حسان