شعراربعین
عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم
گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم
زجا برخیز ای صد پاره تر از گل! تماشا کن
که از جسم شهیدانت، دلی زخمی تر آوردم
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفرآوردم
مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سه ساله دخترآوردم
اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن
که با چشمان خود آب از برایاصغر آوردم
تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل!
که من برتو خبرهایفراوان از سر آوردم
چهل منزل سفر کردم به شهر شام و برگشتم
خبر ازچوب و ازلعل لب و طشت زر آوردم
زاشک چشم و سوز سینه ی مجروح وخون دل
همانا مرهمت برزخم های پیکر آوردم
قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی
به رسم هدیه میراثیبود کز مادر آوردم
زسیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را
به آهم شعله ها ازسینه ی میثم برآوردم
اربعین
در مورد اربعین و بازگشت خاندان پیامبر به کربلا در میان مورخان اختلاف وجود دارد. بسیاری از آنها در کتابهای خود هیچگونه اشارهای به آمدن بازماندگان کاروان حسین به کربلا نداشتهاند که از جمله آنها میتوان به ابن اثیر، طبرسی، بلاذری، نویری، ابن حجر، ابن اعثم کوفی اشاره کرد و گروهی نیز به عزاداری اهل بیت در کربلا اشاره کرده و یا پرداختهاند، مانند: ابی مخنف، ابن نماحلی، جعفر النقدی، محسنالامین، سید بن طاووس.
در مجموع در مورد اربعین چهار احتمال وجود دارد:
1. در سال 61 پس از مراجعت از شام، اهل بیت امام حسین (ع) در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند و به سوگواری پرداختند.
2. اهل بیت پیامبر در روز بیستم ماه صفر سال 61، قبل از رفتن به شام از کربلا عبور کردند و بر مزار شهدا به عزاداری پرداختند. [1] این احتمال بسیار ضعیف به نظر میرسد.
3. اهل بیت رسول خدا در سال 62 یک سال بعد از واقعهی کربلا در بیستم ماه صفر به کربلا آمده باشند.
4. اهل بیت پیامبر بعد از بازگشت به مدینه به کربلا رفته باشند که در این صورت تعیین روز اربعین به عنوان روز رسیدن آنها به کربلا منتفی است، اما آنچه مسلم است خاندان رسالت به زیارت قبور شهدای بزرگ کربلا رفتند وتا سه روز به عزاداری پرداختند وبه قول سیدبن طاووس ماتمهای جگر خراش بر پا داشتند. [2] هنوز هم میتوان صدای سکینه را از کنار قبر پدر شنید که میگفت:
الا یا کربلا نودعک جسما
بلا کفن و لاغسل دفینا
الا یا کربلا نودعک روحا
لا حمد و الوصی مع الامینا
«ای کربلا، بدنی را در تو به ودیعه گذاشتهایم که بدون غسل و کفن مدفون شد.
ای کربلا، کسی را به یادگار در تو قرار دادیم که روح احمد (ص) و وصی اوست.»
همچنین آمده است چون کاروان به کربلا رسید جابربن عبدالله انصاری . را دیدند که با تعدادی از بنیهاشم برای زیارت شهدا به کربلا آمده است. چون یکدیگر را ملاقات کردند بشدت گریستند و زنان روستاهای مجاور نیز به آنها پیوستند. [3] آنگاه زینب کبری در حالی که زنان اطرافش را گرفته بودند با صوتی حزین که جانها را میگداخت به امام سلام داد:
السلام علیک ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین و اناخت برحله اشهد انکم أقمتم الصلوة و آتیتم الزکوة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتی اتاکم الیقین
فرصت و کلام ما به پایان رسید و قصدمان این بود که به مهر و ارادتش بیاویزیم که حسین زندهی همهی روزگاران است و عاشورا انگیزهی بقا و حیات بندگان، و حزن بزرگ آل محمد (ص) از واقعهی جانسوز عاشورا، عزای بیپایان همهی آزادگان و حماسهی بیکران کربلا نیاز بشریت در همه جا و همیشهی آفرینش است. انسانیت، شرف، آزادگی، ایثار و جوانمردی بدون حسین هرگز به معنا نمینشیند که او نه تنها خون خداست که رکن راه و باعث مهر و گل سرسبد آفرینش پروردگار است.
اسلام علیک یا ابا عبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنآئک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لاجعله الله اخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
×××××
پاورقی:1- ناسخ التواریخ،احوالات امام حسین،ج3،ص86
2و3- لهوف،82
عقیده مندی مسلمین به ظهوروقیام مهدی(عجل الله تعالی)
هنگامی که درصدد بررسی جامعه ی مقارن قرن دوم و سوم برآئیم و برخی جریانات این عصر را به تجزیه تحلیل درآوریم، به این دیدگاه دست می یابیم که چگونه اعتقاد به ظهور و قیام مهدی پیروزمند عدالت گستر به گونه ای شگفت درنهاد جامعه مستقر بوده است. آنگونه که پیدایش دو گروه منسوبین (در قرون صدر اسلام) و مدعیان مهدویت منوط به همین عقیده مندی است.
دسته ی اول مردمی خوشنام و نامور بودند که سر ستیز با حکام زمانه داشتند، اما خود صاحب داعیه ای نبودند، و از آنجا که آن دو خصوصیت جزء ویژگیهای مهدی موعود است - و مردم هم از ایشان تنها همان دو را در خاطر داشتند - انتساب آنها به مهدویت صورت گرفت.
اما گروه دوم مردمانی نابکار و ریاست خواه و فرصت طلب بودند که خود را قائم منتظر خوانده و وعده ی نجات بخشی انسانها از چنگال ظالمان داده و مردم جاهل و ساده لوح هم که از قائم تنها اصلاح طلبی و عدل گستری وی را شنیده بودند - در تنگنای روزگار این ندای ظاهر فریب را سروش مهدی پنداشته و گرد آنها جمع شدند.
در دسته ی اول اشخاصی مانند محمد حنفیه (فرزند حضرت علی (ع)) و زید بن علی (فرزند امام سجاد (ع)) و اسماعیل به موسی الکاظم (ع) قرار دارند. (1) .
گروه دوم برخلاف منسوبین از تنوع بیشتری برخوردارند که نخستین آنها عموی حضرت حجت (ع) جعفر کذاب (پسر امام دهم حضرت هادی (ع) است و از متاخرین هم غلام احمد قادیانی (در پاکستان) و میرزا علیمحمد باب شیرازی می باشد.
×××××××
پاورقی:(1) کمال الدین صفحات 32 تا 40.
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
درباره دنیا
...و لبئس المتجر أنترى الدنیا لنفسک ثمنا و مما لک عندالله عوضا......فلتکن الدنیا فى أعینکم أصغر من حثالة القرض و قراضة الجلم...
ترجمه:
((...و چه بد داد و ستدى است که اگر دنیا را بهاى جان خود، و پاداشى از سوى خداوند بدانى...))
((...پس باید که دنیا در دیدگاه شما از پوست درخت سلم درختى که پوست و برگ آن در دباغى استفاده مىشود و از پارچههاى ریزى که از قیچى خیاطى جدا مىگردد، ناچیزتر باشد...))
××××××
پاورقی:1 - نهج، فیض و صبحى، خطبه 32.
مذمت سخن چینى
درکافى است که امام صادق علیه السلام فرمود:رسول خدا صلى علیه وآله (به اصحاب ) فرمود: آیا شما را به بدترینتان آگاه نکنم ؟ عرض کردند: بله یا رسول الله ، فرمود: آنان که سخن چینى کنند و میان دوستان جدائى افکنند،و براى مردمان پاک عیب جوئى کنند.
بهشت بر سخن چینان حرام است
(( ((عن ابى جعفر علیه السلام قال : محرمة الجنة على القتاتین المشائین با لنمیمة .)) ))
حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: بهشت بر دروغ پردازان و سخن چینان حرام است .
سعدى گوید
میان دو کس جنگ چون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است .
کنند این و آن خوش دگر باره دل
وى اندر میان کور بخت و خجل .
برده سخن چین
مردى بنده اى را فروخت و به مشترى گفت : عیبى ندارد جز سخن چینى ، مشترى گفت : باشد، من راضى هستم ، پس او را خرید، بنده و غلام مدتى را آنجا ماند، بعد رفت پیش همسر مولایش و گفت : شوهر تو، تو را دوست ندارد و مى خواهد مخفیانه تو را رها کند پس یک تیغى بگیر و از پشت سر او چند تار موئى بتراش و بیاور تا من سحر و جادو کنم تا او تو را دوست بدارد، سپس رفت پیش مولایش و گفت : زن تو، براى خودش دوست گرفته ، و مى خواهد تو را بکشد پس خود را به خواب در آور، تا بفهمى ، پس مرد خود را به صورت خواب در آورد، زن با تیغ آمد، مرد خیال کرد زن مى خواهد او را بکشد، پس بلند شد و زنش را کشت ، پس خویشاوندان زن آمدند و این مرد را کشتند و جنگ بین دو طائفه در گرفت و ادامه پیدا کرد.
×××××
پاورقی:1- کشکول ممتاز- شیخ مرتضى احمدیان
نکته ها
سکوت عرب
به عربى که همیشه سکوت مى کرد، گفتند چرا سکوت کرده اى و در جمع مردم نشسته اى و سخنى نمى گوئى گفت : با گوش دادن انسان براى خود بهره اى مى برد، و بهره زبان براى دیگرى است .
قطرات سیل شد
شیر فروشى شیر را با آب مخلوط مى کرد و مى فروخت ، پس سیلى آمد، و گوسفندانش را برد و فریادش بلند شد و جزع بسیار کرد یکى از عرفاء او را دیده و به او گفت : آن قطره ها جمع شد تا اینکه سیل شد.
ده خیار به یک درهم
یکى از صوفى ها در بغداد مى گذشت که دید یک بازارى مى گوید ده خیار به یک درهم ، صوفى محکم بر صورت خود زد و گفت : وقتى ده تا خیار فقط یک درهم ارزش دارد پس اشرار چند قیمت دارند. (خیار یعنى نیکان و اشرار یعنى بدان )
×××××
پاورقی:1- کشکول ممتاز- شیخ مرتضى احمدیان
حدیث روز
در سه جا دروغ خوب است
خصال : عن على علیه السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
ثلاث یحسن فیهن الکذب ، المکیدة فى الحراب ، و عدتک زوجتک و الاصلاح بین الناس ، و قال : ثلاثة یقبح فیهن الصدق ، النمیمة ، و اخبارک الرجل عن اهله بما یکرهه ، و تکذیب الرجل عن الخبر. ))
از على علیه السلام نقل شده است که فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در سه مورد دروغ خوب و پسندیده است ، مکرر حیله در جنگ ، وعده به زوجه ، و اصلاح و آشتى دادن میان مردم . و در سه مورد راست گفتن زشت است : سخن چینى ، خبرى که اهل و عیال تو را ناراحت کند، و باید تکذیب کند کسى را که خبر بدى را (براى همسرش ) آورده باشد.(1)
×××××
پاورقی:1- کشکول ممتاز- شیخ مرتضى احمدیان
لطیفه
محدثى با یک مسیحى در کشتى نشسته بودند، آن مسیحى از شیشه اى که همراهش بود شربتى ریخته و خورد، سپس شربتى را ریخته و به آن محدث داد، محدث هم از آن شیشه شربت تناول کرد، آن شخص مسیحى به او گفت : این که به تو دادم خوردى خمر و شراب بود محدث به او گفت : از کجا فهمیدى خمر است ؟ مسیحى گفت : چون غلام من آن را از یک یهودى خرید، محدث با عجله و شتاب بقیه آن را هم خورد، و به آن مسیحى گفت : من از تو احمق تر ندیدم ، چون ما اصحاب حدیث در روایاتى مثل حدیث سفیان بن عیینة و سعیدبن جبیر تاءمل مى کنیم ، حالا بیاییم قول یک مسیحى را از یهودى را تصدیق کنیم ؟ به خدا قسم آن را نخوردم جز براى ضعف اسناد و سندهاى روایت .
×××××
گویند: عربى در بیابان گربه اى را شکار کرد و نفهمید چیست ؟ کسى او را دید و گفت : این سنور چیست ؟ و دیگرى او را ملاقات کرد و گفت : این هر چیست ؟ و سومى او را دیده و گفت : این قط چیست که به دستت گرفته اى ؟ و چهارمى او را دید و گفت : این ضیون چیست ؟ و پنجمى با او برخورد کرد و گفت : این خیدع چیست ؟ و ششمى او را دیده و گفت : این خیطل چیست ؟ هفتمى او را دید و گفت : این دمه چیست ؟
عرب بیابانى گفت : آن را مى برم و مى فروشم شاید خدا به وسیله آن مال کثیرى به من بدهد آن را به بازار آورد، کسى به او گفت : چند مى فروشى ؟ گفت به صد درهم ، به او گفتند آن بیش از نیم درهم ارزش ندارد، گربه را انداخت و گفت : خدا لعنتش کند چقدر اسمهاى زیادى دارد ولى پولش کم است .
×××××
یک یهودى مسلمانى را دید که در روز ماه رمضان در حال نهار خوردن (غذاى بریان ) است با او نشسته مشغول خوردن شد، مسلمان گفت ذبیحه ما (یعنى گوسفندى را که مسلمین میکشند) براى تو حلال نیست یهودى گفت : من در میان یهودیان مانند تؤ ام در میان مسلمین که در روز ماه رمضان دارى غذا میخورى.(1)
×××××
پاورقی:1- گنجینه جواهر یا کشکول ممتاز-حاج شیخ مرتضى احمدیان
سرپرستی امام زمان(عج الله تعالی) در پیام آن حضرت
هر قوم و ملتی نیاز به زمامدار دارند و این یک امر اجتناب ناپذیر است ملت و مردم بی سرپرست مانند رمه بی شبانند که هر آن خطر آنها را تهدید می کند، ولی در مکتب اسلام سرپرستی با مکتبهای دیگر فرق دارد. در جهان خارج از اسلام سرپرستی و زمامداری مختص به صاحبان زر و زور بوده و هست، ولی در اسلام سرپرستی جنبه انتصاب دارد که امام هر زمان عهده دار چنین منصبی خواهد بود. و در عصر غیبت با توجه خاصی که آن حضرت به ما دارد افراد شایسته ای زمام امر مسلمین را به دست گرفته اند
تا مسلمین از دین و ایمان و امام زمان علیه السلام رو گردان نباشند.
اینک متن پیام حضرت ولی عصر علیه السلام را در این رابطه می خوانید:
متن پیام
انا غیر مهملین لمراعاتکم، و لا ناسین لذکرکم، و لولا ذلک لنزل بکم اللاواء و اصصلمکم الاعداء. (1)
ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم. که اگر جز این بود دشواری ها و مصیبتها بر شما فرود می آمد و دشمنان شما، شما را ریشه کن می نمودند.
*****
پاورقی:(1) بحار جلد 53 صفحه 175.
نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)
علمای عامه نیز موضوع قیام دادگرانه ی قائم را پذیرا شده و بزرگان از متأخرین و متقدمین آنها بر این موضوع اذعان داشته اند:
- حافظ محمد بن یوسف گنجی شافعی، ابن حجر هیثمی از علمای قرن هفتم: «از او (امام حسن (ع)» یک فرزند باقی ماند و او امام منتظر صلوات الله علیه است. (1) .
- ابن خلدون از مشاهیر سده ی هفتم: «بدان مشهور بین همگی اهل اسلام در طول زمانها این بوده است که مردی از اهل بیت رسول خدا (ص) که دین را نصرت بخشد و عدل را ظاهر گرداند ظهور می فرماید: مسلمانان پیرویش کنند و بر ممالک اسلامی چیره شود و نامش مهدی است. (2) .
- شیخ علی ناصف از علمای معاصر: «مهدی منتظر از این امت است - تا آنجا که می گوید - و بر این عقیده اند اهل سنت از متقدمین و متاخرین. (3) .
*******
پاورقی: (1) منتخب الاثر پاورقی 6 ص 324.
(2) مقدمه ابن خلدون ص 367 - بنقل از نوید امن و امان ص 100.
(3) المهدی المنتظر من هذه الامه الی ان قال - و علی هذا اهل السنه سلفا و خلفا غایه المامول جلد 5 ص 381 - بنقل از کتاب فوق الذکر ص 101.