گشاده رویی، عامل دوستی است . [امام علی علیه السلام]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شگفتا از این کس !

شگفتا از این کس   !

الهى ! در شگفتم از کسى که غصه خودش را نمى خورد و غصه روزى اش را مى خورد.

×××××

الهى نامه ،حسن زاده عاملی ص 21  .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 91/11/4 :: ساعت 6:17 عصر )
»» یا بگو نه تا به خانه ام بروم ..

یا بگو نه تا به خانه ام بروم یا بگو آرى تا به خانه ات بیایم

روزى صبح حضرت على (علیه السلام ) به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: آیا چیزى در خانه هست تا بخوریم ؟ فاطمه (س)گفت : نه ، چیزى در خانه نیست ، دو روز است که خوراکى زیادى نداشته ایم و در این دو روز شما را بر خود و حسن و حسین مقدم داشته ام و آنچه بوده براى شما آورده ام !

على (ع ) فرمود: چرا مرا از این مساءله مطلع نکردى تا آذوقه اى تهیه کنم ؟ فاطمه - س - فرمود: من از خداى خود خجالت کشیدم که شما را به امرى که از عهده آن بر نمى آیى وادار کنم (چون مى دانستم چیزى نداشتى ، هیچ نگفتم ). على (ع ) با شنیدن این سخن بلند شد و از خانه بیرون رفت ، توکل بر خدا کرد و راه افتاد. داشت مى رفت که با یکى از یارانش برخورد کرد، یک دینار از او قرض گرفت تا براى زن و بچه اش غذایى تهیه کند. آن روز هوا بسیار گرم بود، گویى از زمین و آسمان آتش مى بارید و على (ع ) همچنان مى رفت که ناگاه به مقداد بن اسود برخورد کرد، از او پرسید: اى مقداد! براى چه در این هواى گرم و سوزان از خانه بیرون آمده اى ؟ مقداد گفت : یا على از این سؤ ال صرف نظر کن و بگذار بروم !

على (ع ) فرمود: تا از حال و روز تو با خبر نشوم از اینجا نمى روم ! هر چه مقداد اصرار کرد که حضرت از دانستن این سؤ ال و مشکل صرف نظر کند، آن بزرگوار قبول نکرد و بالاءخره مقداد گفت : در این هواى گرم براى این از خانه بیرون آمده ام تا براى زن و بچه ام که از گرسنگى در خانه گریه و زارى مى کنند مقدارى خوراکى فراهم کنم ! وقتى گریه آنها را دیدم از زندگى سیر شده و با غم و غصه از خانه خارج شدم ! این حال و وضع من بود که اصرار داشتى آن را بدانى .

در این هنگام چشمان على (ع ) پر از اشک شد و قطرات اشک برگونه هایش ‍ غلطید و فرمود: به خدا قسم حال و وضع من هم مثل تو است و من هم براى این کار از خانه بیرون آمده ام و یک دینار قرض کرده ام ، ولى آن را به تو مى دهم و تو را بر خود مقدم مى دارم . این را بگفت و پول را به او داد و خودش به سوى مسجد رفت و نماز ظهر و عصر و سپس نماز مغرب و عشا را بجاى آورد.

پس از اتمام نماز مغرب و عشا، پیامبر اکرم - ص - برخاست تا به منزل برود و از کنار على (ع ) که در صف او نشسته بود عبور کرد، با ضربه آهسته اى با پاى خود به او زد. على (ع ) برخاست و به دنبال حضرت رفت و کنار در مسجد به پیامبر - ص - رسید، سلام عرض کرد، پیامبر جواب سلام او را داد و فرمود: آیا در منزل شام دارید تا من هم بیایم پیش شما شام بخورم ؟

این در حالى بود که پیامبر از جریان قرض گرفتن على (ع ) و انفاق آن ، توسط جبرائیل باخبر شده بود و ماءمور شده بود که شام را در خانه على میل کند. على مکثى کرد و جواب نداد، پیامبر فرمود: اى على ! چرا جواب نمى دهى ؟ یا بگو نه تا به خانه ام بروم و یا بگو آرى تا به خانه ات بیایم . على از روى حیا و احترام به پیامبر - ص - عرض کرد: تشریف بیاورید.

پیامبر دست على را گرفت و باهم رفتند تا به خانه على رسیدند. وقتى داخل خانه شدند، دیدند فاطمه در محراب عبادت به نماز ایستاده و پشت سر او ظرف بزرگى است که بخار از آن بلند مى شود. تا فاطمه صداى پدر را شنید از محراب خارج شد و بر پدر سلام کرد. پیامبر جواب سلام او را داد و دستش را بر سر او کشید و گفت : دخترم ! امروز را چگونه شب کردى ؟ فاطمه گفت : به خیر و خوبى . آنگاه فاطمه آن ظرف غذا را برداشت و نزد پیامبر و على آورد. على چشمش که به آن غذا افتاد و بوى خوشش که به مشامش رسید با چشم اشاره اى به فاطمه کرد! فاطمه گفت : طورى اشاره مى کنى گویا من خطایى مرتکب شده ام ، على گفت : چه خطایى بالاتر از این که امروز قسم خوردى که دو روز است غذایى در منزل نداریم . فاطمه سرش ‍ رابه طرف آسمان بلند کرد و گفت : خداى من مى داند که جز حقیقت چیزى نگفته ام . على پرسید: این غذایى که تا به حال به خوش رنگى و خوشبویى و خوش طعمى آن ندیده ام از کجا آمده است ؟ در این وقت پیامبر کف دستش ‍ را بین دو شانه هاى على گذاشت و اشاره اى کرد و گفت : اى على ! این غذا در مقابل آن دینارى مى باشد که تو در راه خدا انفاق کردى و خدا این گونه روزى مى دهد. آنگاه پیامبر شروع به گریستن کرد و فرمود: اى على ! شکر خداى را که در دنیا، تو را در موقعیت زکریا و فاطمه را در منزلت مریم بنت عمران قرار داد.(1)

×××××

پاورقی:1-المحجبة البیضاء، ج 4، ص 215 - 213.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 91/11/4 :: ساعت 12:17 عصر )
»» تغییر دادیم قضا را

تغییر دادیم قضا را

عده اى از ارازل و اوباش که در صدد توهین به مرحوم شیخ محمد تقى مجلسى اول بودند، او را شب به مجلس شراب دعوت نمودند. چون وارد شد، بعد از آن که مدتى گذشت فاحشه اى زینت و آرایش کرده از در وارد شد و شروع کرد به شعر و آواز خواندن و رقصیدن و اوباش هم شروع به زدن تار و شرب خمر نمودند، زن فاحشه مى رقصید و غزل حافظ را مى خواند تا رسید به این بیت که :

در کوى نیک نامى ما را گذر ندادند

                                گر تو نمى پسندى تغییر ده قضا را

مرحوم شیخ محمد تقى همان طور که سر به زیر انداخته بود، فرمود:

تغییر دادیم قضا را! که حال اهل مجلس یک مرتبه منقلب شد، زن فاحشه چادر بر سر انداخت و افتاد روى پاى شیخ ، اوباش و جهال آلات لهو و لعب و جامهاى شراب را شکستند و در حضور شیخ محمد تقى تضرع و زارى نموده ، به دست آن آقا توبه کردند.( 1)

همین کار را بر سر آقا جمال خوانسارى آوردند لیکن او را مجبور به خوردن شراب کردند یا آن زنى که در آن مجلس بود و شخصى مى گفت من شوهر او هستم ، زنا بکند. آقا جمال چون دید کار سخت شد، چند آیه از سوره الرحمن خواند، همه بیهوش شدند، او هم از خانه بیرون رفت . بعد که به هوش آمدند، پشیمان شدند. فردا تمامى رفتند و توبه واقعى کردند.( 2)

××××××

پاورقی:1- جواهر، ص 40 - 39.

2- جواهر، ص 40 - 39.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 91/11/3 :: ساعت 4:29 عصر )
»» نمک خوردن و نمکدان شکستن

داستان دوستان

نمک خوردن و نمکدان شکستن  

او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند. روزى باهم نشسته بودند و گپ مى زدند. در حین صحبتهاشان گفتند: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهایى معمولى سر و کار داریم و قوت لا یموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم ، بیاید این بار خود را به خزانه سلطان بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد.

البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود. آنها تمامى راهها و احتمالات ممکن را بررسى کردند، این کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و خود را به خزانه رسانیدند. خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و...بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلا جات و عتیقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در این هنگام چشم سر کرده باند به شى ء درخشنده و سفیدى افتاد، گمان کرد گوهر شب چراغ است ، نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمک است ، بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد بطورى که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى پیش آمد یا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خیلى زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پیدا بود گفت : افسوس که تمام زحمتهاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمک گیر سلطان شدیم ، من ندانسته نمکش را چشیدم ، دیگر نمى شود مال و دارایى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و...

آنها در آن دل سکوت سهمگین شب ، بدون این که کسى بویى ببرد دست خالى به خانه هاشان باز گشتند. صبح که شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند که شب خبرهایى بوده است ، سراسیمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانیدند، دیدند سر جایشان نیستند، اما در آنجا بسته هایى به چشم مى خورد، آنها را که باز کردند دیدند جواهرات در میان بسته ها مى باشد، بررسى دقیق که کردند دیدند که دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى کرد و...

بالآخره خبر به سلطان رسید و خود او آمد و از نزدیک صحنه را مشاهده کرد، آنقدر این کار برایش عجیب و شگفت آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت : عجب ! این چگونه دزدى است ؟ براى دزدى آمده و با آنکه مى توانسته همه چیز را ببرد ولى چیزى نبرده است ؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟... ولى هر جور که شده باید ریشه یابى کنم و ته و توى قضیه را در آورم . در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد من بیاید، من بسیار مایلم از نزدیک او را ببینم و بشناسم .

این اعلامیه سلطان به گوش سرکرده دزدها رسید، دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت : سلطان به ما امان داده است ، برویم پیش او تا ببینیم چه مى گوید. آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند، سلطان که باور نمى کرد دوباره با تعجب پرسید: این کار تو بوده ؟ گفت : آرى . سلطان پرسید: چرا آمدى دزدى و با این که مى توانستى همه چیز را ببرى ولى چیزى را نبردى ؟ گفت : چون نمک شما را چشیدم و نمک گیر شدم و بعد جریان را مفصل براى سلطان گفت . سلطان به قدرى عاشق و شیفته کرم و بزرگوارى او شد که گفت : حیف است جاى انسان نمک شناسى مثل تو، جاى دیگرى باشد، تو باید در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگیرى ، و حکم خزانه دارى را براى او صادر کرد. آرى او یعقوب لیث بود و چند سالى حکمرانى کرد و سلسله صفاریان را تاءسیس نمود. (1)

××××××

پاورقی:1- فاتحة الکتاب شهید دستغیب ، ص 122.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 91/11/3 :: ساعت 12:53 عصر )
»» توبه از عبادت

 

توبه از عبادت

الهى ! توبه از گناه آسمان است ؛ توفیق ده که از عبادت مان توبه کنیم !

×××××

الهى نامه ،حسن زاده عاملی ص 23  .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/11/2 :: ساعت 8:5 عصر )
»» هان اى مردم! دنیا...

 پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

هان اى مردم! دنیا...

انما الدنیا دار مجاز والأخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم، ولا تهتکوا أستارکم عند من من یعلم أسرارکم، و أخرجوا من الدنیا و قلوبکم من قبل أن تخرج منها ابدانکم، فیها أختبرتم و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة ما قدم ؟!(1)

ترجمه:

((هان اى مردم! دنیا سراى گذشتن و آخرت سراى ماندن است. پس از گذرگاه خود براى جایگاه ماندن توشه برگیرید و نزد کسى خداوندى که از اسرار شما آگاهى دارد نسبت به یگدیگر پرده درى مکنید، و پیش از جدا شدن بدن هایتان از این جهان، دل‏هاى خود را از آن بیرون برانید، در دنیا آزمایش مى‏شوید و براى جز آن رسیدن به آخرت آفریده شده‏اید در آن هنگام که انسان مى‏میرد مردم مى‏گویند چه چیزى به ارث گذارده است و فرشتگان مى‏گویند چه چیزى را براى سراى جاوید از پیش فرستاده است.))

از دنیا باید به میزان نیاز برگرفت:

دنیا که در آن مرد خدا گل نه سرشت است*** نامرد که ماییم چرا دل به سرشتیم

((سعدى))

از سخنان گذشته چنین به دست مى‏آید که دنیا جایگاه آزمایش انسان و ابزارى براى رسیدن او به زندگى جاوید و سعادتمندانه آخرت است و این هدف تنها چیزى است که به دنیا ارزش و اعتبار بخشیده و آن را از حالت پوچى بیرون مى‏آورد و بى‏تردید این هدف، داراى ارزش و اهمیت فوق العاده و منحصر به فرد است، زیرا تنها راه وصول انسان به رستگارى و نایل شدن او به سعادت و خوشبختى جاوید اخروى است. از این رو توجه به سلامت و امنیت راه نیز در خور اهمیت خواهد بود. بر این اساس، انسان تا آن هنگام که در دنیا زیست مى‏نماید به ملاحظه طبیعت مادى خود ناگزیر است از آن براى نیازهاى خود بهره برگیرد، این بهره‏گیرى تا آنجا که نیاز باشد نه تنها ناپسند نیست، بلکه براى تحصیل هدف اصلى زندگى دنیا، که توشه گرفتن براى آخرت است لازم و ضرورى مى‏نماید. در این باره نقل شده است:

روزى على علیه‏السلام در بصره شنید که یکى از یارانش به نام ((علاء بن زیاد حارثى)) در بستر بیمارى افتاده است، امام علیه‏السلام به قصد عیادت او به خانه او رفت، و آنگاه که خانه بزرگ و وسیع او را مشاهده نمود، چنین گفت:

ما کنت تصنع بسعة هذه الدار فى الدنیا و انت الیها فى الأخرة کنت أحوج؟ و بلى ان شئت بلغت بها الأخرة، تقرى فیها الضیف، و نصل فیها الرحم و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا أنت قد بلغت به الأخرة .

فقال له العلاء: یا امیر المؤمنین أشکوا الیک أخى عاصم بن زیاد، قال: و ماله؟ قال: لبس العباء ة و تخلى من الدنیا، قال: على به! فلما جاء، قال: یا عدى نفسه لقد استهام بک الخبیث، أما رحمت أهلک و ولدک؟ أترى الله أحل لک الطیبات و هو یکره أن تأخذها؟ أنت أهون على الله من ذلک !

((تو با این خانه بزرگ و وسیع در دنیا چه مى‏کنى در حالى که تو به آن در سراى دیگر نیازمندى‏ترى؟! آرى، اگر بخواهى به وسیله آن، از سراى دیگر بهره‏مند گردى در آن از مهمان پذیرایى و صله رحم نمایى و حقوقى را که دیگران بر تو دارند در جاى خود قرار بدهى در این صورت به وسیله این خانه به سراى آخرت نایل گردیده‏اى!))

((علاء به امام علیه‏السلام گفت: اى امیر مؤمنان! از برادرم عاصم به نزد تو شکایت مى‏برم! امام علیه‏السلام پرسید او را چه شده است؟ علاء گفت: عبایى بر روى دوش خود افکنده و از دنیا بریده است، امام علیه‏السلام فرمود: او را نزد من بیاورید! آنگاه که عاصم نزد امام علیه‏السلام حاضر گردید، امام علیه‏السلام به او فرمود:

اى دشمنک جان خود! شیطان پلید خواسته است تو را سرگردان نماید آیا به زن و فرزندت رحم ننمودى؟ آیا اینگونه مى‏پندارى که خداوندى که نعمت‏هاى پاک دنیا را حلال گردانیده است ناپسند مى‏داند از اینکه تو از آنها بهره برگیرى؟! تو پس‏تر از آن هستى که خداوند با تو چنین روا بدارد!))

بنابراین، بهره‏گیرى از دنیا و تلاش براى امرار معاش خود و خانواده به میزانى که نیازهاى طبیعى انسان تأمین گردد نه تنها با زهد و تقوا ناسازگار نیست، بلکه از ضروریات زندگى این دنیا است. از این رو در دعاى شریف کمیل مى‏خوانیم:

...و أن توفر حظى من کل خیر أنزلته أو احسان فضلته أو بر نشرته أو رزق بسطته...

((... و از تو مى‏خواهم تا بهره‏ام را از هر خیرى که نازل فرموده‏اى و از هر احسانى که دیگران را به سبب آن برترى بخشیده‏اى و از هر کار نیکى که آن را بر روى زمین پراکنده نموده‏اى و از هر روزى یى که آن را در میان انسان‏ها گسترده نموده‏اى.. افزون و فراوان گردانى.))

و نیز از او مى‏خواهیم:

قو على خدمتک جوارحى.

(( پروردگار! اندام هایم را براى خدمت به خودت نیرومند گردان!))

کنونت که دست است کارى بکن ×× دگر کى برآرى تو دست از کفن

بتابد بسى ماه و پروین و هور ××که سر بر ندارى زبالین گور

×××××

پاورقی:1- نهج البلاغه، فیضى، خ 194، صبحى، خ: 203.

2- نهج، فیض، خ 200، صبحى، خ 209.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/11/2 :: ساعت 1:52 عصر )
»» ناله ستون مسجد

ناله ستون مسجد 

آورده اند که ؛ اول که منبر نساخته بودند در مسجد رسول صلى الله علیه و آله و سلم ستونى بود که آن را ستون حنانه خوانند. حضرت رسالت پناه ، پشت بر آن ستون باز نهادى و یاران را وعظ گفتى . یاران گفتند: یا رسول اللّه ! اجازت ده تا منبرى بسازیم - تا بدان منبر وعظ گویى و ما در جمال مبارک تو مى نگریم . خواجه صلى الله علیه و آله و سلم اجازت فرمود. چون منبر بساختند، خواجه صلى الله علیه و آله و سلم از در مسجد درآمد و روى به منبر نهاد. چون پاى بر پایه اول نهاد گفت : آمین ، بر دویم نهاد گفت : آمین ، بر سیم نهاد گفت : آمین ، چون بنشست ، ستون در نالیدن آمد - که اهل مسجد از ناله او به گریه در آمدند. خواجه صلى الله علیه و آله و سلم از منبر فرود آمد و ستون را در بغل گرفت تا ساکن شد و گفت : بدان خداى که مرا به رسالت به خلقان فرستاده است ، که اگر وى را در بر نگرفتمى تا به قیامت در فراق من ناله کردى . گفتند: یا رسول الله ! سه بار آمین گفتى و ما دعا نشنیدیم . گفت : دعا جبرئیل کرد.

چون پاى بر پایه اول نهادم گفت : هر که نام تو بشنود و بر تو صلوات ندهد، خداى وى را دور گرداند! از رحمت خود. گفتم : آمین .

چون پاى بر پایه دوم نهادم گفت : ماه رمضان را هر که دریابد و در او رضاى حق حاصل نکند، حق تعالى او را دور گرداناد(1) از رحمت خود. گفتم : آمین .

 چون پاى بر پایه سیم نهادم ، گفت : هر که پدر و مادر را در نیابد و رضاى ایشان حاصل نکند، حق تعالى او را دور گرداناد از رحمت خود. گفتم : آمین .(2)

×××××.

پاورقی:1- گرداناد؛ (گرداند) فعل دعایى است

2- داستان عارفان - کاظم مقدم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/11/2 :: ساعت 11:7 صبح )
»» آیا توسل به ائمه (ع ) خواندن غیرخدا است ؟

آیا توسل به ائمه (ع ) خواندن غیرخدا است ؟

ج - ما هنگام توسل به ائمه (ع )، آنها را وسیله قرار مى دهیم ؛ چنانکه خداوند متعال دستور داده و فرموده است : و ابتعوا الیه الوسیله (مائده : 35) وسیله اى به سوى خداى بجویید.

ولى (محمد بن عبد الوهاب ) مى گوید: طلب کردن و خواندن دیگران مانند انبیاء و ائمه علیهم السلام و ارواح مؤ منین مشمول آیه شریفه زیر است که مى فرماید: ان الذین یستکبرون عن عبادتى ، سیدخلون جهنم داخرین . (غافر:60).

کسانى که از پرستش من کبر مى ورزند، بزودى با حالت خوارى در دوزخ در مى آیند.

ولى لازمه این استدلال آن است که چنانچه کسى از دیگرى چیزى بخواهد، یا از او چیزى خواهش کند (مانند اینکه انسان از قصاب گوشت بخواهد، یا دیگرى را براى بلند کردن بار بخواند و او را به کمک یارى خود دعوت نماید) مستوجب دخول در آتش جهنم خواهد بود؛ زیرا از غیر خدا چیزى خواسته است ؛ و مسلما این سخن درست نیست .

×××××

پاورقی:1- پرسش و پاسخ (در محضر علاّمه طباطبائى قدس سره)   -محمد حسین  رخشاد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( شنبه 91/10/30 :: ساعت 5:41 عصر )
»» داستان جوانمردى

 

داستان جوانمردى و رشادت على علیه السلام در جنگ خندق

خندقى که بدور شهر مدینه با دستور رسول اکرم (ص ) و تدبیر سلمان فارسى کنده شده بود عرضش بقدرى بود که قشون قریش نمیتوانستند با اسب یا پیاده عبور نمایند بلکه قشون اسلام و کفر بهمدیگر تیراندازى مى کردند و با صداى بلند بهمدیگر تهدید اهانت مى نمودند اما در بعضى از نقاط عرض خندق کمتر بود البته براى عبور همه مناسب نبوده بلکه کسى شهامت بخرج میداد و تلاش مى نمود مى توانست عبور نماید و از کندن خندق و از این تدبیر هم سخت در تعجب بودند که چه کسى این تدبیر را عملى کرده است ؟

 چندین نفر از پهلوانان و افراد رشید قشون قریش از جمله عمروبن عبدود و عکرمه بن ابوجهل و هبیره ابن ابى وهب .به ضرار بن خطاب گفتند تا چه زمان باید انتظار بکشیم و به قشون محمد (ص ) حمله ور نشویم از حوصله رفتیم لذا لباس جنگ پوشیدند و آمادگى یافتند و سوار بر اسبها خود شده به نقطه ائى از خندق آمدند که از همه جا تنگ تر بود و اسبهاى خود را نهیب زدند یا همه آنها یا فقط عمروبن عبدود تنها از آنجا عبور کرد و در مقابل قشون اسلام آمد.

عمروبن عبدود کسى بود که در جنگ بدر هم شرکت داشته اما آنجا هم بدست على (ع )یا حمزه بن عبدالمطلب عموى رسول الله زخمى شده بود و زخمش طول کشید تا بهبود یابد و در جنگ احد هم نتوانست شرکت نماید در نتیجه بتلافى و انتقام گیرى هر دو چنگ بدر و احد میخواست از خود رشادت بخرج بدهد و انتقام بگیرد و در عین حال نود سال از عمرش ‍ گذشته بود و خیلى قوى هیکل و قدرتمند بود که او را همیشه مقابل صدها جنگجو بحساب مى آوردند .اسب خود را جولان میداد و فریاد میزد و مبارز میخواست و میگفت چه کسى است بجنگ من اید؟

کسى از قشون اسلام جواب نداد على (ع ) برخاست و گفت یا رسول الله من بجنگ او میروم اما رسول الله فرمود یا على بنشین او عمروبن عبدود است ! عمرو براى بار دوم فریاد زد و مبارز طلبید و دهان به توهین و سرزنش ‍ مسلمین گشود و مى گفت :کجاست آن بهشتى که شما میگوئید اگر کشته شوید بآنجا میروید کسى نیست من او را بکشم تا بآن بهشت برود؟یا کسى نیست مرا بکشد که بجهنم بروم ؟ و طلب مبارز او زیاد از حد شد و مى گفت از بس زیاد فریاد زدم صدایم گرفت ایا مبارزى هست ؟ شجاعت در وجود جوانمرد بهترین خصلت است باز هم على (ع )برخاسته عرض کرد یا رسول الله من بجنگ او میروم رسول خدا فرمود یا على بنشین او عمروبن عبدود است ! بار سوم که فریاد میزد و مبارز مى طلبید ترس بر اندام قشون اسلام انداخته بود همه از توصیف عمرو بن عبدود و قدرت او وحشت داشتند و کسى جرات نمیکرد جوابش را بدهد دیگر على (ع ) طاقت نیاورد و برخاست گفت یا رسول الله من بجنگ عمرو میروم رسول الله باز هم فرمود یا على این عمرو بن عبدود است ! على (ع )لباس رزم پوشید و شمشیر برداشت و در مقابل عمرو حاضر شد جواب رجزهاى او را چنین پاسخ میداد:

لا تعجلن فقد اتاک - مجیب قولک غیر حاجز ذونیه و بصیره والصدق منجى کل فائز - یعنى عجله مکن که پاسخ دهنده ات با بصیرت کامل و عزم راسخ و صدق و راستى نجات دهنده هر انسان رستگارى است .

در حالیکه على (ع ) اشعار را براى عمرو میخواند و در مقابل او قرار گرفته بود رسول الله دست بدعا برداشته بود و عمامه از سرش برداشت و عرض ‍ میکرد بارى خدایا و الهى این على است برادر من و عموزاده من است در جنگ بدر عبیده را و در جنگ احد حمزه را از من گرفتى اگر حالا على را از من بگیرى تنها مى نمانم او را براى من نگهدار که در مقابل دشمن خطرناکى قرار گرفته است . خدایا مرا تنها نگذار و رو به قشون اسلام کرد فرمود اى اهل قشون امروز اسلام با کفر روبرو قرار گرفته اند یعنى على را الگوى اسلام و عمرو را الگوى کفر نشان داد.

عمرو هنگامیکه جوانى را روبروى خود دید اول پرسید کیستى ؟ بجنگ من آمده ائى ؟ على علیه السلام فرمود. على ابن ابیطالب . عمرو شناخت و گفت برادر زاده ام نمیخواهم خون ترا بریزم من با پدرت رفیق بودم برو از عموهایت که از تو بزرگترند بفرست على علیه السلام گفت من دوست دارم تو را بکشم اما عمرو تو با خدا عهد کرده ائى که اگر مردى از قریش یکى از دو چیز را از تو بخواهد تو یکى از آن دو را بپذیرى . عمرو گفت چنین است على (ع ) گفت من پیشنهاد میکنم تو بخدا و رسول خدا ایمان بیاورى و مسلمان بشوى عمرو گفت من به آن نیاز ندارم و نمى پذیرم على (ع ) گفت پس تو سواره هستى و من پیاده؛ پیاده شو با هم بجنگیم و با غضب پیاده شد و پى اسب خود را زد و با شدت تمام به على (ع )حمله ور گردید و چند شمشیر پى در پى وارد آورد که یکى از آنها سپر على (ع ) را برید و به سرش زخم وارد کرد اما على (ع ) با یک ضربت از پشت گردنش او را بخاک هلاکت انداخت و بقتل رساند صداى تکبیر از قشون اسلام بآسمان بلند شد و رسول الله متوجه گردید که على (ع )عمرو را کشته است و همراهان عمرو پا فرار گذاشته از محل باریک خندق با رسوائى پریدند و هزیمت کردند. رسول الله فرمود فضیلت این ضربه على از عبادت انس و جن زیادتر است براى اینکه دین اسلام را یارى و کفر را مخذول کرد (1)

×××××

پاورقی:1- سیره ابن هشام ج .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( شنبه 91/10/30 :: ساعت 11:13 صبح )
»» پیام امام زمان در رابطه با منکرین وجود مقدسش

پیام امام زمان در رابطه با منکرین وجود مقدسش

زنده بودن و در پس پرده غیبت قرار داشتن حضرت ولی عصر علیه السلام از نظر شیعه غیر قابل انکار است و در این رابطه کتاب ها نوشته شده، حتی جمعی از علمای بزرگ اهل سنت و جماعت نیز در این باره اعتقادی راسخ دارند و قلمفرسائی هم کرده اند .و در مدینه منوره میان مسجد النبی برفراز حاشیه دیوارها نام امامان ما بطور پراکنده مکتوب است، اما در کنار نام حضرت مهدی علیه السلام کلمه (حی) جلب توجه می کند و این بهترین دلیل است بر اینکه گروهی از اهل سنت نیز بر این اعتقادند که حضرت مهدی علیه السلام زنده است. اما عده ای هم نمی توانند مطلب مذکور را باور نمایند، لذا در حال انکار قرار دارند. اینجا است که حضرت برای این گونه افراد پیام فرستاده که ملاحظه می فرمائید:

متن پیام

لیس بین الله عز و جل و بین احد قرابه و من انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح. (1)

 بین خداوند بزرگ و هیچ کس خویشاوندی وجود ندارد و هر کس مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نوح علیه السلام است.

  ××××××

پاورقی:(1) کمال الدین: صفحه 484.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/10/28 :: ساعت 11:56 صبح )
<   <<   51   52   53   54   55   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 23
>> بازدید دیروز: 87
>> مجموع بازدیدها: 1547415
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [193]
داستان وحکایت [175]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [105]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [194]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب