شهادت عصا بر امامت
قاضى یحیى بن اکثم که از دشمنان سرسخت اهل بیت و از گرفتاران در دام عجب علم و حریصان بر مقام و مال دنیا بود مى گوید:
روزى داخل شدم که قبر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وسلم را زیارت کنم ، امام جواد علیه السلام را دیدم که با او راجع به مسائل گوناگونى مناظره کردم ، همه را پاسخ داد. به او گفتم : میخواهم چیزى از شما بپرسم ولى شرم دارم ، امام فرمود: من پاسخ آنرا بدون آنکه سؤ الت را بر زبان آورى مى گویم ، تو مى خواهى سؤ ال کنى ، امام کیست ؟
گفتم : آرى به خدا سوگند سؤ الم همین است .
فرمود: منم
گفتم : نشانه یى بر این مدعا دارى ؟
در این هنگام عصایى که در دست آن حضرت بود به سخن درآمد و گفت :
ان مؤلائى امام هذا الزمان و هو الحجة .
همانا مولاى من حجت خدا و امام این زمان است (1)
×××××××
1- بحار الانوار ج 50 ص 55، اصول کافى ج 1 ص 353 - تهذیب ج 6، ص 86 و 303 باب 101 - من لایحضرالفقیه ج 2، ص 583 - وسائل الشیعه ج 10، 442، کامل الزیارات ص 306 باب 101، تخف العقول ص 457، 56 .
داوود بن قاسم جعفرى نقل مى کند: خدمت حضرت امام جواد علیه السلام رسیدم و سه نامه همراهم بود که بر من مشتبه شده بود و غمگین بودم ، حضرت یکى از آنها را برداشت و فرمود: این نامه زیادبن شبیب است دومى را برداشت و فرمود: این نامه فلانى است ، من مات و مبهوت شده بودم .وحضرت لبخندى زد و نیز سیصد دینار به من داد و دستور داد که آنرا به نزدیکى یکى از پسر عموهایش ببرم و فرمود: آگاه باش که او به تو خواهد گفت مرا به پیشه ورى راهنمایى کن تا با این پول از او کلائى بخرم تو او را راهنمایى کن .
داوود مى گوید: من دینارها را نزد او بردم ، به من گفت : اى اباهاشم آیا مرا به پیشه ورى راهنمائى مى کنى تا با این پول از او کلائى بخرم ؟گفتم : آرى مى کنم .
و نیز ساربانى از من خواسته بود که به آن حضرت بگویم او را نزد خود به کارى گمارد من به خدمتش رفتم تا درباره آن ساربان با حضرت صحبت کنم دیدم غذا مى خورم و جماعتى نزدش هستند براى من ممکن نشد با ایشان صحبت کنم .
حضرت فرمود: اى اباهاشم بیابخور و پیشم غذا گذاشتند. آنگاه بى آنکه من بخواهم فرمود:
((اى غلام ، ساربانى را که ابوهاشم آورده نزد خود نگهدار))( 1).
××××××××
1- الارشاد ص 326، اصول کافى ج 1، ص 495، کتاب الحجه حدیث 5 .
آقای اراکی فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت نه با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟ جواب داد هدیه مولایم حسین است! گفتم چطور؟ با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم
منبع : کتاب آخرین گفتارها
بخشی از فضائل حضرت علی(علیه السلام)
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنند سر انگشت و صفحه بشمارند
1-ازدواج آسمانی
ازدواج حضرت علی(ع( با حضرت فاطمه(ع) به فرمان خداوند، از امتیازاتی است که رسول اکرم(ص) بر آن مباهاتمی کرد. در این پیوند پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی، و بهشتیان بهزینت و زیور آراسته شده بودند.
2- خطبه خلافت
خلافت (ظاهری) حضرتعلی(ع) با ایراد اولین خطبه در مسجد مدینه پس از بیست و پنج سال سکوت آغازشد.
3- بخشش انگشتر
حضرت علی(ع) در رکوعنماز انگشتر خویش را به سائل عطا فرمودند و جبرئیل این پیام را آورد:
ای محمد! بخوان: سرپرست شما فقط خدا و رسول اوست و کسانیکه با ایمان به خدا نماز به پا داشته و درحال رکوع صدقه دادند. (مائده: 55)
4- حدیث بساط
رویداد سیر فضائیحضرت علی(ع) همچون سلیمان پیغمبر در بساط با جمعی از مدینه تا غار اصحاب کهف ازفضائلی است که داستان شگفت انگیز آن در کتب فریقین آمده است.
5- عقد اخوّت
پیمان برادری رسولاکرم(ص) با امیر مؤمنان را مورّخین چنین آورده اند: با نزول آیه اخوّت(حجرات:10 (پیامبر عدّه ای از اصحاب را بنا بر درجه ایشان با یکدیگر برادر خواند و حضرت علی(ع(را برای خود نگه داشت و دست او را بلند نموده و فرمود: «هذا اخی فی الدنیا والآخره.» این برادر من در دنیا و آخرت است.
6- آیه مباهله
جریان مباهله بانصارای نجران رخدادی عظیم در تاریخ اسلام است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «بیائید تا بخوانیم فرزندان و زنان و نفسهایمان را با یکدیگر»(آل عمران: 59) همراهیعلی(ع) با پیامبر(ص) در این مباهله نهایت فضل و رتبه ایشان را می رساند. زیراخداوند او را نفس و جان پیغمبر معرفی می کند .
7- نزول آیه هل اتی
حضرت علی(ع) با سهروز روزه گرفتن غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشید و با آب افطار نمود، وبه افتخار این ایثار، جبرئیل با ابلاغ تهنیت بر چنین اهل بیتی سوره هل اتی (انسان)را در شأن آن حضرت بر پیامبر نازل کرد.
& احسان خداوند
در بعضی از کتب معتبره است که وقتی حضرت یوسف در زمان سلطنتش در قصر خود نشسته بود، دید جوانی با لباس های کهنه و چرک از پای قصر او عبور نمود0جبرئل شرفیاب خدمتش بود، عرض کرد: ای یوسف! این جوان را می شناسی؟
فرمود: نه !
عرض کرد: این همان طفلی است که در گهواره به سخن در آمد و شهادت به طهارت ذیل تو از لوث عصیان در نزد عزیز مصر داد .
حضرت یوسف فرمودند: او را بر من حقی است0پس فرستاد آن جوان را احضار نمودند0 چون حاضرش کردند امر نمود او را نظیف نموده و لباس های فاخر به او پوشانیدند و مقرری از برای او معین نمود واکرام و انعام زیا د در حق او انجام داد0
جبرئیل از وضع رفتار حضرت یوسف با آن جوان تبسم نمود0
یوسف فرمود:یا اخا جبرئیل آیا در حق آن کم احسان نمودم که تبسم کردی ؟
عرض کرد : نه ولکن تبسم من از این جهت بود که هر گاه تو که مخلوقی هستی،در حق این جوان ، به واسطه یک شهادت حقی که درباره تو در حال بی شعوری و طفولیت از او ناشی شده است، این همه احسان بنمایی، آیا خداوند کریم در حق بنده مومن خود که در تمام عمر شهادت حق بر توحید او داده چقدر احسان خواهد فرمود ؟!
داستان دوستان
تشرف مرحوم آیةاللَّه العظمی گلپایگانی رحمةاللَّه
بر اساس کرامت ثبت شده در دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران
شناسنامه کرامت
موضوع کرامت: دستور ارجاع به حضرت آیةاللَّه شیخ عبدالکریم حائری از طریق حضرت حجة علیه السلام
منبع کرامت: دفتر ثبت کرامات و خاطرات مسجد مقدّس جمکران، شماره 241
زمان کرامت: دوران مرجعیت شیخ عبدالکریم حائری
مکان کرامت: شهر مقدّس قم
تاریخ ثبت کرامت: 5/12/77
خاطره مرحوم آیةاللَّه العظمی گلپایگانی رحمةاللَّه: من که از ابتدا به همه ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا صاحب الزمان علیه السلام ارادت خاصی داشتم، در مشکلات و گرفتاری ها به آن حضرت متوسل می شدم، حضرت هم عنایت می فرمودند و مشکلاتم برطرف می شد.
در همان اوایل طلبگی که در زمان رضاشاه بود، مرحوم آقا روح اللَّه اصفهانی رحمةاللَّه از اصفهان به قم آمده بودند، و عده ای از علماء و بزرگان ایران را بسیج کرده بود تا بر علیه رضا شاه قیام کنند. ولی مرحوم آیةاللَّه العظمی حائری رحمةاللَّه این کار را به صلاح حوزه نمی دانستند و موافق آن نبودند. لذا عده ای می گفتند: باید به دنبال آقا روح اللّه رفت. و عده ای هم می گفتند: باید دید نظر حاج شیخ چیست؟ و باید از ایشان تبعیت کرد.
این مسأله باعث شده بود که امر بر من مشتبه شود، لذا به حضرت حجّت علیه السلام متوسّل شدم که در این اوضاع وظیفه من چیست؟ آیا از شیخ تبعیت کنم؟ یا دنبال آقا روح اللّه اصفهانی بروم؟ و رضایت شما در کدام است؟!
ماه مبارک رمضان بود، موقع ظهر در مدرسه فیضیه خوابیده بودم که در عالم خواب دیدم:
"در آسمان یک تابلو سبز رنگی، شبیه به نئون، روشن است و با خط سبز بر آن نوشته شده بود:
"وَاِذا ظَهَرَ عَلَیکُم البِدَع فَعَلَیکُم بِالشّیِخ عَبدُ الکَریم"
"هنگامی که برای شما مسئله تازه و جدیدی اتفاق افتاد، بر شما باد که به حاج شیخ عبدالکریم رجوع کنید".
وقتی از خواب بیدار شدم، فهمیدم که باید به دنبال حاج شیخ عبدالکریم بروم. اتفاقا حاج آقا روح اللّه اصفهانی هم کاری از پیش نبرد و سیاست حاج شیخ در آن مقطع زمانی باعث حفظ حوزه علمیه از شرّ رضاخان شد والاّ رضاخان قصد از بین بردن حوزه را داشت.
حضرت مهدی (ع) ولی الله است که خداوند زمین را به یمن او آباد کرده
متن حدیث
" لما عرج بی إلى السماء السابعة ومنها إلى سدرة المنتهى ، ومن السدرة إلى حجب النور ، نادانی ربی جل جلاله : یا محمد أنت عبدی وأنا ربک فلی فاخضع ، وإیای فاعبد ، وعلی فتوکل ، وبی فثق ، فإنی قد رضیت بک عبدا وحبیبا ورسولا ونبیا ، وبأخیک علی خلیفة وبابا ، فهو حجتی على عبادی وإمام لخلقی ، به یعرف أولیائی من أعدائی ، وبه یمیز حزب الشیطان من حزبی ، وبه یقام دینی وتحفظ حدودی وتنفذ أحکامی ، وبک وبه وبالأئمة من ولده أرحم عبادی وإمائی ، وبالقائم منکم أعمر أرضی بتسبیحی وتهلیلی وتقدیسی وتکبیری وتمجیدی ، وبه أطهر الأرض من أعدائی وأورثها أولیائی ، وبه أجعل کلمة الذین کفروا بی السفلى وکلمتی العلیا ، وبه أحیی عبادی وبلادی بعلمی ، وله ( به ) أظهر الکنوز والذخائر بمشیتی ، وإیاه أظهر على الاسرار والضمائر بإرادتی ، وأمده بملائکتی لتؤیده على إنفاذ أمری وإعلان دینی . ذلک ولیی حقا ومهدی عبادی صدقا "
* * *
* ترجمه *
* عبد الله بن عباس از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل مى کند که آن حضرت فرمود : هنگامیکه به آسمان هفتم بالا رفتم و از آنجا به سدرة المنتهى و از آنجا به پرده هاى نور رسیدم ، پروردگارم جل جلاله به من ندا داد : اى محمد ( صلى الله علیه و آله ) تو بنده من و من پروردگار تو هستم ، پس براى من خشوع و خضوع کن ، و مرا پرستش نما ، وبر من توکل نما ، وبه من اعتماد کن ، از تو به عنوان بنده و دوست و رسول و نبى راضى هستم و از برادر تو على بعنوان جانشین و باب علم تو ، خشنودم پس او حجت و دلیل بر بنده گانم وپیشوا و امام براى آفریدگان من است بوسیلهء او دوستانم از دشمنانم شناخته مى شوند وبوسیلهء او حزب شیطان از حزب من ، جدا مىشود و بوسیلهء او دینم پایدار و حدودم محفوظ و احکامم اجرا مىشود وبواسطهء تو و او و بوسیلهء ائمهء از فرزندان او بر بنده گان و کنیزانم ترحم مى کنم ، و به قائم از شما و به تسبیح و تهلیل ( لا إله إلا الله ) وتقدیس و تکبیر و تمجید او ، زمینم را آباد مى سازم ، و بوسیلهء او زمین را از دشمنانم پاک مى گردانم وآنرا به دوستانم ارث مى دهم ، و بوسیلهء او کلمه کفر پیشه گان را پائین قرار داد . و کلمه خودم را بالا مى برم وبواسطهء او و به علم خودم بندگان و شهرهایم را زنده مى کنم ، و براى او و به مشیت ومیل خودم گنجها و ذخایر را آشکار مى کنم ، و به اراده خودم او را بر اسرار و نهانها آگاه مى سازم و او را با فرشتگان کمک مى کنم ، تا او را در اجرا و نفوذ امر من و اعلان دین من یارى نمایند ، حقا او ولى من و براستى مهدى بنده گان من است .
منبع حدیث
- المصادر :
* : أمالی الصدوق : ص 504 مجلس 92 ح 4 - حدثنا محمد بن موسى بن المتوکل قال : حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی ، عن موسى بن عمران النخعی ، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی ، عن علی بن سالم ، عن أبیه ، عن أبی حمزة الثمالی ، عن سعد الخفاف ، عن الأصبغ بن نباتة ، عن عبد الله بن عباس قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : -
* : البحار : ج 18 ص 341 ب 3 ح 49 - عن أمالی الصدوق .
وفی : ج 23 ص 128 ب 7 ح 58 - عن أمالی الصدوق .
وفی : ج 51 ص 65 - 66 ب 1 ح 3 - عن أمالی الصدوق .
* : منتخب الأثر : ص 167 ف 2 ب 1 ح 77 - عن أمالی الصدوق
مناره !
وهیچکس چیزی نیندوزد مگر برای خود وهیچ نفسی بار دیگری را بردوش نگیرد و بازگشت همه شما بسوی خداست .....(سوره ا نعام ، آیه164)
وحضرت علی علیه السلام می فرمایند:
ا لیوم ، یوم عمل ولاحساب وغداً عنه یوم ا لحساب ولاعمل
امروز(زندگی دردنیا) روزعمل است وکسی مورد حساب واقع نمی شود وفردا (زندگی درعالم برزخ وقیامت) روز حساب است وازکسی عمل خواسته نمی شود.
گویند: روزی شخص ساده لوحی واردشهرشد وچون چشم او به هیئت مناره شهر افتاد متحیرشدکه آیا این چه چیزاست؟ گاهی باخود می گفت،البته این چاهی است که ازنو کنده اندوبه جهت خشکانیدن آن را به آسمان وارونه کرده اند. درآن حال که سرگردان بود رندی را گذر براو افتاد، شخص سرگردان از او سئوال کرد این چه چیز است ؟ آن رند پاسخ داد این نردبان آسمان است. روزی اهل شهر از این به زیر می آید وراحت می شوند وعبادات وطاعات نیز ازاین بالامیرود.آن بیچاره گفت ای کاش ما درمحل یک نردبان آسمانی داشتیم تاطاعات وعبادات ما ازآن بالامی رفت و روزی ما به زیرمی آمد.
آن رند فرصت را غنیمت شمرد وپس ازاینکه مبلغی رااز اوگرفت گفت: این تخم رابگیر وببردرمحلتان بکار تا بلند شود.
آن مردخوشنود شد و به محل خویش رفت وآن تخم رادرمکان خوبی کشت کرد. چون مدتی گذشت دید نمو ورویشی ندارد ، روزی آمد و بیلی آوردو پای آن رابکند دید شکل منار است لکن به زمین فرو رفته است. سپس دو دست خود را برسرزد وگفت : صدحیف که تخم را وارونه کاشته ام ، تقصیربا خود من است .
ای دریغا تخم وارون کاشتیم * حاصل وارون از آن برداشتیم
لیله ا لرغائب (شبی که خدا بی حساب میبخشد)
مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی در فصل هفتم کتاب "المراقبات "مراقبات و اعمال ماه رجب را آورده است که بخشی از آن به اعمال شب آرزو ها مربوط است. اهمیت این شب را زا زبان این عارف بزرگ می خوانید:
لیله الرغائب(شب آرزوها) اولین شب جمعه ماه رجب است که برای آن اعمال و فضایل بسیاری نقل کرده اند که از آن جمله می توان به روزه پنجشنبه و استغفار زیاد اشاره کرد.
بر پایه برخی روایات ماه رجب ماه امیرالمومنین(ع) است، همانگونه که شعبان ماه حضرت رسول(ص) و رمضان ماه خداست. و نخستین شب آن از شب های چهارگانه ای است که درباره احیا و شب زنده داری آنها سفارش فراوان شده است. خواندن دعاهای ویژه به هنگام دیدن ماه نیز چیزی است که درباره آن سفارش شده است. از نکته های قابل توجه در دعای ویژه دیدن ماه، توجهی است که به دو ماه شعبان و رمضان شده است و بجاست که سالک مراقب هم در این دعا و هم در دیگر دعاهای این ماه، آن دو ماه را به یاد آورد و از خدا بخواهد تا او را آمادگی دهد تا آن دو ماه را به شایستگی پذیرا شود.
بر سالک مراقب است که پیش از فرا رسیدن اینگونه شب های شریف و اوقات عزیز بیش از دیگر شبها و وقتها به بازرسی و بررسی احوال خویش پردازد و برای پاکسازی خویش از گناه و ناروایی کوشش کند، به گونه ای که هنگام ورود به این شبها و اوقات دیگر گناه و آفتی برای او باقی نمانده باشد، تا سبب شود از تجارت عبادتش زیان ببیند و از احیا و شب زنده داریش بی بهره ماند و از روشنایی و نوری که به عبادت کنندگان می رسد، طرفی نبندد. و از این بدتر مبادا مانند بنده ای باشد که سلطان او را گرامی می دارد و به مجلس خاص و خلوت انس خویش دعوت می کند تا هم لطف و کرم و بخشش و دهش خویش بر او ببارد، هم او را همنشین و همدم خویش و گزیدگان خویش سازد، آن غلام بدان مجلس حاضر می شود اما از سلطان روی می گرداند و در خانه او به دشمن دل می بندد و با این کار خویش را شایسته هر خواری و خذلانی می کند و آن همه کرامت و شرافتی که در انتظارش بود را به خست و خفت می فروشد.
نیز برسالک مراقب است که بیشتر از " چه اندازه عبادت کردن" به " چگونه عبادت کردن" دل سپارد و بیش از " فزونی کمیت" به " حسن کیفیت" آن همت بندد. در دعا و مناجات، زبان و بیانی و الفاظی را برگزیند که خواری و خاکساری او و نیاز و زاری او را هر چه بیشتر بنمایاند و بر این نکته تاکید ورزد که خداوند او را تشریفها بخشیده و منتها نهاده که بار تکلیف بندگی و عبادت بر دوشش نهاده است.
بر سالک است هنگام دعا بیشتر بر این صفات خدا که "کریم العفو" است و با بزرگورای از خطای بندگان می گذرد و "مبدل السیئات بالحسنات" است و بدیهای بندگان را با نیکی پاسخ می دهد، تکیه و تاکید کند. و به محمد(ص) و آل او توسل یابد و آن عزیزان را شفیع خویش سازد، باشد که سفیدرویی آن عزیزان عذرخواه سیاهرویی ما گردد و سرانجام شب را با توسل به صاحبان معصوم شب به پایان برد و اصلاح حال خویشن را از آنان بخواهد.
اگر نخستین شب رجب، شب جمعه نیز باشد سزاور است که اعمال لیله الرغائب نیز در آن شب به جا آورده شود. از پیامبر روایت شده که فرمود: از نخستین شب جمعه رجب غافل نمانید. این شب را فرشتگان لیله الرغائب نامیده اند. در این شب آنگاه که یک سوم شب بگذرد، فرشتگان همه در اطراف کعبه گرد آیند، خداوند بدانها می فرماید: فرشتگانم هرچه از من می خواهید بخواهید! می گویند: خدایا خواسته ما این است که بر روزه داران رجب ببخشایی! خداوند می فرماید: بخشودم.
رغائب جمع رغیبه و به معنی چیزی که مورد رغبت و میل است. این لغت همچنین معنای عطا و بخشش فراوان را نیز داراست. «لیله الرغائب» شبی است که عطاء و بخشش پروردگار بسیار است و بندگان با روی آوردن به بارگاه احدیت و خشوع، شایسته? دریافت و عطا و کرم بی حساب میشوند.
پیامبر فرمود: هر کس نخستین نیمه رجب را روزه بدارد و در فاصله آغاز شب تا گذشتن یک سوم آن، دوازده رکعت نماز، دو رکعت دو رکعت به جای آورد و در هر رکعت، یک حمد و سه بار انا انزلنا و دوازده بار قل هوالله را بخواند و در پایان هفتاد بار بر من وآل من درود فرستد، سپس به سجده رود و هفتاد بار بگوید: سبوح القدوس رب الملائکه و الروح. سپس سر از سجده بر دارد و بگوید: رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم. و دوباره سجده ای چون سجده نخست به جای آورد، سپس حاجتش را از خدا بخواهد به خواست خدا حاجتش برآورده می شود.
سپس فرمود: سوگند به آنکه جانم در دست اوست، هیچکس این نماز را به جای نمی آورد مگر آن که گناهانش بخشوده می شود، هر چند گناهانش به انبوهی کف های دریاها، ریگ های بیابان ها، هم وزن کوه ها و به شماره برگ های درخت ها باشد، در قیامت شفاعت او درباره هفتصد تن از خویشان و بستگان دوزخی اش پذیرفته می شود ودر شب اول قبر نیز پاداش این نماز در زیباترین چهره و اندام تمثل و تجسم می یابد. خوشروی، خوشگوی و خوش بوی نزد او می رود و او را به رهایی از غم بشارت می دهد. فرد نمازگزار می پرسد: تو کیستی؟ پاسخ می شنود: عزیز من! دوست من! من پاداش آن نمازم که در فلان شب به جای آوردی. اینک نزد تو آمده ام تا حق تو را بپردازم. ترس تو را فرو ریزم و در این وحشت و تنهایی همدمت باشم. پس از نفخ صور نیز در عرصه سوزان قیامت در سایه ات گیرم، آری با توام و هرگز خیرو خوبی من از تو دور نخواهد شد.
«فاعتبروایا اولی الابصار»
برلب جوی نشین و گذرعمرببین * کاین اشارت ز جهان گذرامارابس
ای جان برادرگاهی برخاک دوستان گذشته گذری کن وبرلوح مزارشان نگاه اعتباری نمای.
ساعتی بگورشان رووتفکرکن که درزیرقدمت بدو زرع راه چه خبر وچه صحبت است ودر شکافهای زهره شکاف قبر، ولوله ووحشت همجنسان خودراببین که با خاک تیره یکسان گشته ودوستان وآشنایان رانگر که ناله حسرتشان ازفلک گذشته.
ببین که درآنجارفیقانندترک دوستی گفته، دوستانند روی ازمانهفته، پدران مایند مهرپدری بریده، مادرانند دامن ازاطفال کشیده ، طفلان مانیزدردامن دایه مرگ خوابیده وفرزندان ما نیزسربر خشت لحدنهاده ، برادرانند یاد برادری فراموش کرده ، تاجدارانند نیم خشتی برزیرسرنهاده ، لشکرکشانند تنها وبیکس مانده ، یوسف جمالانند ازپی هم به چاه گورسرنگون،عالمانند اجزای کتاب وجودشان ازهم پاشیده ، تاجرانند بی سودوسرمایه درحجره قبرافتاده ، زارعا نند مزرع عمرشان خشک شده ، پس باخود این ترانه رازمزمه کن :
چرادل براین کاروا نگه نهیم * که یاران برفتند و مابررهیم
تفرج کنان برهوی و هوس * گذشتیم برخاک بسیار کس
دریغا که روز جوانی گذشت * به لهوولعب زندگانی گذشت
کسانی که ازمابه غیب ا ندرند* بیایند و برخاک ما بگذرند
بسی تیرودی ماه واردیبهشت * بیایدکه ماخاک باشیم وخشت
وبعدازاین دراحوال خودتأمل کن که تونیز مثل ایشانی ومانندایشان وهرلحظه ممکن است که منادی پروردگار ندای کوچ الرحیل دردهدوعلامت مرگ ازهر طرف ظاهرگردد.
پس جا دارد که از خواب غفلت به درآمده ودرایام ماه رجب ، ماه شعبان وماه مبارک رمضان بویژه درشبهای قدرسعی درتوبه واستغفارنمایی که یکی از بهترین کارها دراین ایام توبه است.
توبه مراحل ومنازلی دارد که اولین قدم آن پشیمانی وحسرت وتأسف وسوزدرونی وناراحتی برآنچه گذشته است ودومین قدم تصمیم جدی برعدم تکرارعمل ناشایست است.
توبه دو شرط جهت قبولی دارد که اولین آن برگرداندن حق الناس به صاحبانش ودومین ادای حقوق الهی از قبیل قضای نماز ، روزه وپرداخت خمس و...است.
وبدان که نه تنها خداتوبه کنندگان رادوست دارد،بلکه صدای ناله افراد گنهکارپیش خدادوست داشتنی تراز تسبیح وذکرتسبیح کنندگان است. همانطورکه درحدیث قدسی آمده است:
«انین المذنبین احبّ الیّ من تسبیح المسبّحین»
بلکه بالاتر آنکه به جای آن گناهان ، ثواب وعمل شایسته قرار می دهد و خداوند رحمان ورحیم درقرآن کریم این چنین فرموده است :
«آن کسانی که توبه کنند وبا ایمان به خداعمل صالح به جای آورند ، پس خداگناهان آنها رابدل به حسنات گرداند که خداوند آمرزنده ومهربان است.» (سوره فرقان آیه70و71)