تشرف بوسه ای
مرحوم آیة الله شیخ مرتضی حائری فرمود:
یکی از زنان مجلس رژیم پهلوی، پیشنهادی داده بود که قسمتهایی از آن مخالف با قوانین اسلام بود، پس، بر خود وظیفه دیدم بطور علنی در مخالفت با پیشنهاد فوق در میان مردم سخن بگویم. اتفاقا در آن ایام، مجلس فاتحه مرحوم حاج احمد آقای روحانی - فرزند مرحوم آقا سید صادق معروف - بود. به مجلس فاتحه وی حاضر شده و پس از آن به محل استقرار قاریان رفته، بلندگو را از قاریان گرفته و بطور مستدل در میان تعجب و حیرت حضار، به نقد قانون فوق از نظر اسلام و مصالح اجتماعی پرداختم.
اتقاقا پس از صحبت تند فوق، پیشنهاد مذکور در مجلس شورای ملی آن دوران دنبال نشد. همان شب در عالم رؤ یا خود را در مسجد الحرام یافتم که در مطاف هستم، ناگهان به من اجازه تشرف به خدمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف داده شد. حدود حجر الاسود در حالتی حضرت را ملاقات کردم که آن حضرت از طرف حجر الاسود و من نیز رو به سوی ایشان می رفتم، به همراه حضرت نیز یکی دو نفر دیگر بودند. وقتی به نزدش رسیدم، او چیزی نفرمود، من نیز چیزی نگفتم فقط لبخند شیرین و محبت آمیزی به من زد، آنگاه اجازه داد تا دستشان را ببوسم! .
امتحان الهی در پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
یکی از مطالب اجتناب ناپذیر امتحان خداوند متعال است که هر فرد مسلمان در جریان این امر قرار می گیرد و در حدیث شریف از بیان حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله و سلامه علیه آمده که چند دعا مستجاب نمی شود. از جمله دعای کسی است که از خداوند متعال بخواهد امتحانش نکند. شایان ذکر است که امتحان خداوندی برای آن نیست که خدا شخص امین و خائن را بشناسد، بلکه برای اتمام حجت بندگان است. مثل محصلی که امتحان می شود و چنین امتحانی در پرونده اش منعکس می گردد تا در صورت عدم قبولی حق اعتراض نداشته باشد. و چون چنین است حضرت ولی عصر علیه السلام در این رابطه پیامی دارد که آمیخته با نگرانی است.
متن پیام
و انا اعوذ بالله من العمی بعد الجلاء، و من الضلاله بعد الهدی و من موبقات الاعمال و مردیات الفتن، فانه عز وجل یقول: الم، احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون. (1) من از کوری بعد از بینائی و از گمراهی، پس از هدایت و رفتار هلاکت بار و فتنه های خطرناک به خدا پناه می برم. خداوند متعال می فرماید: آیا مردم پنداشته اند که رها شده اند، همین که بگویند ایمان آورده ایم، آیا امتحان نمی شوند.
******
پاورقی:(1) کلمه الامام المهدی جلد 1 صفحه 312 نقل از بحار جلد 53.
شناخت حق در پیام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)
شناخت، یکی از مشکلات هر زمانی بوده و هست، و هیچ اختصاص به یک چیز خاصی ندارد. مثلا در امور مادی، شناخت هنر از قبیل خط و نقاشی و غیره و یا شناخت روح و عقل و قلب و نفس در معنویات. در این میان یکی از مشکلات (شناخت حق و باطل) است که به آسانی میسر نیست.
توجیه مطلب
برای توجیه مطلب و روشن شدن آن جریانی از جنگ جمل را در اینجا می آوریم تا بدانیم شناخت حق و باطل چه اندازه مشکل است. مردی از اصحاب حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در جریان جنگ جمل سخت در تردید قرار گرفته بود که حق باکی است زیرا او دو طرف را مورد توجه خویش قرار می داد، از یک طرف حضرت علی علیه السلام را می دید و شخصیتهای بزرگ اسلامی را که در رکاب علی بن ابی طالب علیه السلام شرکت دارند و شمشیر می زنند و می رزمند. و از طرف دیگر عایشه را می بیند، که قرآن مجید درباره زوجات آن حضرت می فرماید: و ازواجه امهاتهم. همسران پیامبر مادران مومنینند. اینک مادر مومنین با حضرت علی علیه السلام مشغول به جنگ است. در رکاب عایشه هم (طلحه) را می بیند که از پیشتازان اسلام و مرد خوش سابقه و تیرانداز ماهر در میادین جنگهای اسلامی و مردی که به اسلام خدمتهای ارزنده ای کرده است. و همچنین (زبیر) را می بیند که به اسلام خدمت کرده و خوش سابقه تر از طلحه می باشد، و از جمله کسانی است که در خانه حضرت علی علیه السلام متحصن شده که با ابابکر بیعت نکند زیرا او علی را شایسته می دانست. خلاصه این مرد در حیرت و سرگردانی عجیبی قرار گرفت و نمی داند چه کند؟ زیرا حضرت علی و طلحه و زبیر در راه اسلام فداکاری ها کرده اند و در سخت ترین دژها باهم بودند ولی اکنون رو در روی هم قرار گرفته اند، کدام حق است و کدام باطل؟!! در این گیرودار چه باید کرد؟
شایان توجه
توجه داشته باشید، نباید آن مرد را در حیرت و سرگردانی ملامت کرد، زیرا شخصیت و سابقه (طلحه و زبیر) خیره کننده بود، و ما هم اگر در آن زمان بودیم سرنوشت ما مشخص نبود. ما الان در این گونه امور مردد نمی شویم زیرا تاریخ خط مشی آنها را مشخص نموده است ولی در نظیر این مطلب ممکن است گرفتار سرگردانی شویم. در هر حال آن مرد نزد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام شرفیاب شد و گفت: ا یمکن ان یجتمع زبیر و طلحه و عایشه علی باطل؟!! آیا ممکن است: طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟
قضاوت دکتر طه حسین
حضرت علی علیه السلام در جواب آن مرد سخنی فرمود که (دکتر طه حسین) دانشمند و نویسنده مشهور مصری می گوید: سخنی محکمتر و بالاتر از این نمی شود، بعد از آن که وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع گردید: سخنی به این بزرگی شنیده نشده است، و آن این است: انک لملبوس علیک، ان الحق و الباطل لا یعرفان باقدار الرجال. اعرف الحق بالحق تعرف اهله، و اعرف الباطل تعرف اهله.
یعنی: حقیقت بر تو مشتبه گردیده، حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیتهائی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس ها بسنجی. فلان چیز حق است چون فلان و فلان با آن موافق اند و فلان چیز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالفند، نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند، این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند. (1) حالا که دانستیم شناخت حق مشکل است و اشخاص را نباید ملاک قرار داد بلکه حق ملاک شخصیت است، چقدر زیبنده است از پیام حضرت ولی عصر علیه السلام استفاده کنیم.
متن پیام
و لیعلموا ان الحق معنا و فینا، لا یقول ذلک سوانا الا کذاب مفتر، و لا یدعیه غیرنا الا ضال غوی. (2) باید بدانند که حق با ما و در نزد ما است، و این سخن را کسی جز ما نمی گوید مگر دروغگوی تهمت زننده و جز ما کسی این ادعا را ندارد مگر گمراه و گمراه کننده. از بیان و پیام حضرت، دو فایده بدست می آید، یکی در رابطه با حق، و دیگر درباره مدعیان مهدویت که جملگی بر باطلند و گمراه کننده.
*******
پاورقی:(1) جاذبه و دافعه علی علیه السلام با مقدار تحریف.
(2) کمال الدین: صفحه 511.
نجات از سرگردانی در پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
کسانی که درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دچار شک و تردید و سرگردانی شده اند، در حقیقت می توان آنها را بر دو قسم تقسیم کرد.
1 - بر اساس بی اعتقادی.
2 - بر پایه دیر کرد ظهور آن حضرت.
که این دو مطلب را می توان پایه های اساسی شک و تردید و حیرت قرار داد، لذا حضرت ولی عصر علیه السلام در این رابطه به بعضی از علماء چنین پیام فرستاده است.
متن پیام
یا هولاء ما لکم فی الریب تترددون و فی الحیره تنعکسون؟ او ما سمعتم الله یقول. (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم). او ما علمتم ما جائت به الاثار مما یکون و یحدث فی ائمتکم علی الماضین و الباقین منهم علیهم السلام. (1) ای مردم چرا دچار شک و تردید شده و در وادی حیرت و سرگردانی گیج می خورید؟ آیا نشنیده اید که خداوند می فرماید:
ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و رسول خدا صلی الله علیه و آله و صاحبان امر خود را اطاعت نمائید. آیا آنچه که در اخبار و روایات درباره رویدادهائی که در زندگی پیشوایان شما بر گذشتگان و آیندگانشان بوده رخ داده و می دهد نمی دانید؟
نگارنده گوید: اشاره حضرت به گذشتگان روشن است، زیرا حاکمان بنی امیه و بنی عباس صفحات تاریخ را لکه دار کردند. و اما کلمه باقین یک خبر غیبی است زیرا بعد از گذشت حکومت امویین و عباسیین افرادی بر مسلمین حکومت کردند که از آنها جز ظلم و ستم چیزی دیده نشد، مثل خاندان پهلوی.
******
پاورقی:(1) کلمه الامام المهدی علیه السلام جلد 1 صفحه 302 نقل از غیبت شیخ طوسی و بحار جلد 53.
گریهی امام زمان(عج) در صحرای عرفات
جناب حجة الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی میفرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که میگفت: من از اول جوانی مقید بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج، بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة الله روحی فداه مشرف گردم! لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف میشدم.
در یکی از این سالها که عهدهدار پذیرائی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم یک شب قبل از آنکه حجاج به عرفات میروند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطههایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آوردهای؟ مگر نمیدانی ممکن است سارقین در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمدهای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار میمانم و خودم از اموالم محافظت میکنم.
آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آنکه نیمههای شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمهی من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمد علی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟
فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کردهای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین علیهالسلام هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز میخوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هوالله بخوان.
لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند. که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم! حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو آن را فراموش خواهی کرد! سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلائل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سئوال کردم که: به نظر شما الان حضرت امام زمان علیهالسلام در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است!
سئوال کردم: روز عرفه، که میگویند حضرت ولی عصر علیهالسلام در عرفات هستند، در کجای عرفات میباشند؟ فرمود: حدود جبل ا لرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را میبیند؟ فرمود: بله، او را میبیند ولی نمیشناسد!
گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر علیهالسلام به خیمههای حجاج تشریف میآورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمهی شما میآید، زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوا لفضل علیهالسلام متوسل میشوید!
در این موقع، آقا به من فرمودند: حاج محمد علی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آوردهام! ولی چای نیاوردهام! عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاوردهام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید! زیرا فردا میروم و برای مسافرین چای تهیه میکنم.
آقا فرمودند: حالا چای با من! از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چایهای دنیا نمیباشد، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمیخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.
سپس به من فرمودند: حاج محمد علی، به تو صد ریال (سعودی) میدهم، تو برای پدر من یک عمره بجا بیاور؟ عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی! من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبائی روی گونهی راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.
پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بودهاند، بخصوص که اسم مرا میدانستند و فارسی حرف میزدند! نامشان مهدی علیهالسلام بود و پسر امام حسن عسکری علیهالسلام بودند!
بالاخره نشستم و زار زار گریه کردم. شرطهها فکر میکردند که من خوابم برده است و سارقین اثاثیهی مرا بردهاند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریهام شدید شد!
فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.
اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آنکه من به آنها نگفته بودم که آقا فرمودهاند: «فردا شب من به خیمهی شما میآیم، زیرا شما به عمویم حضرت عباس علیهالسلام متوسل میشوید» خود به خود روحانی کاروان روضهی حضرت ابوالفضل علیهالسلام را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند. ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا بودم.
بالأخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسهی صبرم لبریز شد! از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر علیهالسلام بیرون خیمه ایستادهاند و به روضه گوش میدهند و گریه میکنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم! من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة الله روحی فداه آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل علیهالسلام گریه میکردم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر علیهالسلام حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند. [1] .
×××××××
پاورقی:1-کرامات الحسینیه،ج2،ص191---شیفتگان حضرت مهدی(عج)،ج1،ص149
ملاقات امام زمان(عج)،ج2،ص164
تقوا و تسلیم در پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
در پیام زیر که از حضرت ولی عصر می خوانیم سه مطلب مطرح است:
1 - تقوی.
2 - تسلیم.
3 - تفویض.
ولی قبل از بیان پیام امام زمان علیه السلام لازم است یکایک مطالب نامبرده را معنا کنیم: اما تقوی: به معنای قدرت باز دارنده است که شخص با تقوی در مواقع لزوم خود را از گناه بازدارد و تنها راه رسیدن به چنین قدرتی ترس از مقام دادستانی خدا است. و اما تسلیم: به این معنا است که انسان بعد از شناخت خدا و رسول و ائمه اطهار خود را تسلیم خدا بداند و بدون چون و چرا از او و نمایندگانش بشنود، بهمان نحوه ای که بیمار از پزشک معالج می شنود و دوای تلخ را می خورد و چاقوی جراحی و پانسمان و دردهای سخت را تحمل می کند. و اما تفویض: به این معنا است که انسان تمام کارهای خود را واگذار به خدا کند، مثل شخصی که در دادگستری پرونده دارد و خودش نمی تواند از عهده دفاع بر آید، لذا متوسل به وکیل می شود و پرونده قضائی خود را به وکیل واگذار می نماید تا در محکمه قضا، مقابل قاضی سخن بگوید و از موکل خود دفاع کند. این وکیل گرفتن به معنای واگذار کردن کارهای قضائی است به وکیل که در صورت محکوم شدن، موکل حق اعتراض ندارد. با توجه به سه مطلب مطرح شده به پیام حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می پردازیم.
متن پیام
فاتقوا الله و سلموا لنا و ردوا الامر الینا، فعینا الاصدار کما کان منا الایراد و لا تحاولوا کشف ما غطی عنکم. (1) از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما بسپرید، پس بر ماست که شما را از سرچشمه سیراب برگردانیم، همان گونه که بردن شما به سوی چشمه به وسیله ما بوده است و در پی آنچه که از شما پوشیده شده نروید.
نگارنده گوید: ما از راهنمائی آقا امام زمان علیه السلام سپاسگزاریم، و در ضمن از حضرتش می خواهیم که توفیق رسیدن به این سه مقام شامخ را از خدای متعال برای ما بخواهد.
******
پاورقی:(1) بحار جلد 53 صفحه 179.
فضیلت انتظار فرج
در دوره غیبت امام زمان علیه السلام مشکلات و پیشامدهای سختی بوقوع می پیوندد به گونه ای که اعتقادات بسیاری از مردم در نتیجه این امور متزلزل می شود. جهت جلوگیری از دچار شدن به این قبیل خطرات، هشدارهای زیادی توأم با روشنگریهای لازم در رهنمودهای اهلبیت علیهم السّلام داده شده است که به دو نمونه از آنچه در این زمینه در مجموعه روایات علی بن ابیطالب علیه السلام وارد شده است اشاره می گردد.
- عن محمد بن مسلم عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: ...قال علی علیه السلام : ...انتظروا الفرج و لا تیأسوا من روح اللَّه، فانّ احبَّ الاعمال الی اللَّه عزّوجلّ انتظار الفرج... و المنتظر لأمرنا کالمُتَشَحِّطِ بدمه فی سبیل اللَّه.
محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت از پدران بزرگوارش و آنها از علی علیه السلام روایت کردند که علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: منتظر فرج (امام زمان علیه السلام) باشید و از عنایت و توجهات خداوند ناامید نشوید. همانا محبوب ترین کارها در نزد خداوند عزّوجلّ انتظار فرج (امام زمان علیه السلام ) است.
آنگاه در ادامه بیان فضیلت انتظار فرمودند:
کسی که منتظر امر ما (فرج امام زمان علیه السلام ) باشد، مانند رزمنده ای است که در راه خداوند به خون خود آغشته شده باشد (اجر و پاداش شهید را دارد).
- قال زیدبن صوحان العبدی: یا امیرالمؤمنین! أی الاعمال احبّ الی اللّه عزّوجلّ؟ قال علیه السلام : انتظار الفرج من اعظم الفرج.
زیدبن صوحان عبدی گفت: یا امیرالمؤمنین! کدامیک از اعمال در نزد پروردگار عالم محبوب تر است؟ حضرت فرمودند: انتظار فرج.
******
پاورقی:(24) الخصال، ج 2ص 740حدیث اربعمأة، ط انتشارات علمیه اسلامیه.
(25) بحار الانوار، ج 52ص 122
حدیث روز
حافظ، ابو داود، سلیمان بن اشعث سجستانی، متولّد 202 ه" . و متوفّای 275 ه" . در کتاب سنن خود، مشهور به: «سنن ابی داود» که یکی از صحاح ششگانه اهل سنّت است، بخشی را به حضرت مهدی علیه السّلام اختصاص داده، و احادیثی را در این رابطه آورده است، که از آن جمله است حدیث جابر بن سمره از رسول اکرم - صلّی اللَّه علیه و آله - که فرمود:
« لا یَزالُ هذا الدّینُ عَزیزاً اِلی اِثْنَیْ عَشَرَ خَلیفَةً ».
« این دین تا دوازده خلیفه من هست، عزیز و سرافراز است ».
جابر بن سمره می گوید: آنگاه مردم تکبیر گفتند و سر و صدا کردند، و رسول اکرم - صلّی اللَّه علیه و آله - مطلبی فرمود که برمن پوشیده ماند، از پدرم پرسیدم که رسول خدا چه فرمود؟ پدرم گفت: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»: « همه آنها از قریش می باشند ».
* * *
- سنن ابی داود، ج 4 ص 106 ( حدیث 4280 ).
تشرف علمی
مرحوم آیة الله شیخ مرتضی حائری (1) به نقل از مرحوم فاضل صالح آیة حاج حسن آقای فرید اراکی - فرزند مرحوم آیة الله حاج آقا محسن اراکی - و او از مرحوم آیة الله آقا شیخ محمد رضا قدریجانی فرمود:
مرحوم آیة الله سید محمد فشارکی در مسائل فقهی و نظری سخت تفکر کرده، آنگاه با مرحوم میرزای شیرزای دوم به بحث می نشست، تا واقعیت حکم خداوندی روشن شود. روزی پس از تفکر و بحث فراوان، از رسیدن به نتیجه مطلوب عاجز ماند. به همین دلیل، با توجه به نبود آرامش در خانه شخصی، چاره را آن می بیند که از شهر سامرا خارج و به بیابان ساکت و آرامی پناه ببرد، تا شاید بتواند مسأله را حل نماید.
پس او از شهر سامرا خارج و به سمت بیابان رفته، در گودالی که در اثر سیل ایجاد شده بود، استقرار می یابد، تا کسی او را ندیده و مزاحمتی از برای وی ایجاد نشود و او بتواند با خیالی آسوده به تفکر پرداخته و مسأله فقهی را حل نماید!
ساعتی بعد که او غرق تفکرات خویش بود و عاجزانه تلاش می کرد تا مسأله و حکم خداوندی را به دست آورد، ناگهان مردی را در چهره لباس اعراب در مقابل خود می یابد. به محض یافت حضور او، آن مرد عرب رو به او کرده و می گوید: به چه فکر می کنی؟
مرحوم سید که سخت از حضور مرد عرب ناراحت شده بود و او را مزاحمی برای تفکر علمی خویش می یافت، با تندی هر چه تمام تر می گوید: در فلان مسأله فکر می کنم!
گوهر مخزن اسرار همانست که بود
حقه مهر بدان مهر و نشاست که بود
عاشقان زمره ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهر بار همانست که بود
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان نرجس جانست که بود
طالب لعل و گهر نیست و گرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کانست که بود (2) .
عرب به آرامی می گوید: آیا پیرامون فلان مسأله فکر نمی کنی؟ آیا چنین اشکالی به ذهنت نمی رسد؟ و برای رد آن اشکال اکنون چنین جوابی را نداده ای؟ و پس از اشاره به تمام ابعاد بحث، به آخرین حلقه آن - که همان اشکال مرحوم سید فشارکی بوده - اشاره می فرماید: آنگاه با بیان ریشه مخفی اشکال سید، مسأله را حل می نماید.
به محض حل شدن مسأله، مرحوم سید فشارکی متوجه ناپدید شدن آن مرد عرب می شود. پس با توجه به سختی مسأله فوق، در می یابد که آن فرد کسی جز خود حضرت ولی الله اعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف - و یا یکی از اصحاب خاص آن جناب - نبوده است.
×××××××
پاورقی:(1) از جمله علماء برجسته و پارسا، مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی حائری فرزند مؤ سس حوزه علمیه قم حضرت آیة الله شیخ عبدالکریم حائری است. او در روز 14 ذی الحجه سال 1334 در شهر اراک دیده به جهان گشود و پس از طی دوران طفولیت، تحصیلات ابتدایی را در نزد پدر بزرگوارش آموخت و سپس در سن هجده سالگی به شهر کربلا مهاجرت کرد، تا سالیان سال در نزد مرحوم فاضل اردکانی به تحصیل و تحقیق بپردازد.
آیة الله حائری از شخصیت های برجسته زمان بودند، به گونه ای که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی پیرامونش فرمودند: ایشان در علم و عمل، به حق خلف بزرگوار مرحوم آیة الله العظمی شیخ عبد الکریم بودند. این بزرگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت از صفای باطن بطور شایسته برخوردار و از اوایل نهضت اسلامی ایران از اشخاص پیشقدم در این نهضت مقدس بودند.
مرحوم آیة الله حائری مردی فوق العاده خوش اخلاق و خوش برخورد بود و بیش از پنجاه سال در حوزه علمیه قم به تدریس و تربیت شاگرد در سطوح مختلف پرداخت و از این راه نیز نقش به سزایی در پیشرفت حوزه در ابعاد مختلف داشت. آیة الله حائری در مدت عمر با برکت خود 64 بار به زیارت قبر مطهر حضرت رضا علیه السلام شتافت. تا آنکه پس از 72 سال بالاخره در 14 اسفند 1364 برابر با 23 جمادی الثانی 1406 قمری به دیدار حق تعالی شتافت.
(2) حافظ.
زمین خالی از حجّت نمی ماند
در جهان بینی مکتب اهل بیت علیهم السّلام انسان بدون امام معصوم، و زمین خالی از حجّت بحق الهی، نخواهد ماند؛ چرا که بدون امام معصوم هدایت و کمال صحیح و شایسته انسانی میسّر نخواهد شد. بعلاوه حفظ نظام هستی به برکت وجود حجت های خداوند است. بر این حقیقت در جای جای روایات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهارعلیهم السّلام به شیوه های مختلف تصریح شده است. منتهی گاهی زمینه و شرایط برای حضور علنی و آشکار امام علیه السلام فراهم است در نتیجه او به گونه ای که همه مردم او را می شناسند و به او دسترسی دارند در میان آن ها زندگی می کند، اما در شرایط خاصی به جهت وجود خطرات جانی یا مصالح دیگری که خداوند به آنها عالم تر است مشیّت الهی اقتضاء می نماید که امام علیه السلام پنهان از چشم مردم زندگی کند. در این باره روایات زیادی نقل شده است. جهت آشنایی بیشتر با این موضوع به ذکر دو حدیث از روایات حضرت علی علیه السلام اکتفا می شود.
- عن علی علیه السلام قال: اللّهم انه لابدَّ لارضک من حجّة لک علی خلقک، یهدیهم الی دینک و یعلّمهم علمک لئلا تبطل حجّتک و لا یضلّ أتباع اولیائک بعد اذ هدیتهم به اما ظاهر لیس بالمطاع او مکتتم مترقّب، ان غاب عن النّاس شخصُهُ فی حال هدایتهم فانّ علمه و آدابه فی قلوب المؤمنین مثبتة، فهم بها عاملون.
بار خدایا! همواره باید در روی زمین تو حجتی برای بندگانت داشته باشی تا خلق را به دینت راهنمایی کند، و علم تو را به آنها بیاموزد تا حجّت تو تباه نشود و پیروان اولیاء تو بعد از آنکه آن ها را هدایت کرده ای دوباره گمراه نگردند. (حجت تو) یا ظاهر و آشکار خواهد بود که اطاعت او را نمی کنند و یا از دیده ها نهان خواهد بود که مردم در انتظار او به سر می برند. اگر شخص و جسم او در حال هدایت مردم از آنان غائب باشد علم و آدابش در قلب های عاشقان حق پایدار است و آن ها به آن علم و آداب پایبند هستند و به آن عمل می کنند.
- اللّهم بلی لا تخلو الارض من قائم لِلّه بحجّةٍ: امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مَغموراً لئلا تبطُلَ حجج اللّه و بیّناته و کم ذا و أین؟ اولئک واللّهِ الاقلّون عدداً و الاعظمون عنداللّه قدراً یحفظُ اللّه بهم حُججه و بیّناته... اولئک خلفاء اللّه فی ارضهِ و الدعاةِ الی دینهِ.
... بارخدایا آری! زمین از امامی که قیام بر حق کند خالی نخواهد ماند. او یا آشکار و شناخته شده است یا ترسان و پنهان است تا حجت ها و دلیل های روشن خدا (یعنی اصول و احکام دین و تعالیم انبیاء) از بین نرود. اما اینکه ایشان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند از نظر تعداد آن ها بسیار کم هستند ولی از جهت منزلت و بلندمرتبه گی در نزد خداوند بسیار بزرگوارند. خداوند به وسیله ایشان حجّت ها و دلیل های روشن خود را حفظ می کند... آنان خلفا و نمایندگان خدا در روی زمین هستند و مردم را به سوی دین و احکام و مقررات او دعوت می کنند...
*******
پاورقی:(3) کمال الدین، ج 1ص 302ح .11
(4) نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 139ص .1158