& یا صاحب الزمان(عج)&
برخیز که میرکاروان می آید * آن قافله سالار جهان می آید
درخانه عسکری زنرجس خاتون* هان مهدی صاحب الزمان(عج)می آید
×××××××××××
مرآت جمال سرمدی می آید * احیاگردین احمدی می آید
برخیز وبپا جشن وچراغانی کن * چون دسته گل محمدی می آید
×××××××××××
یاصاحب الزمان(عج)
سرمی نهم به پای تویاصاحب الزمان
جان می کنم فدای تویا صاحب الزمان
تقدیم می کنم سروجان رازفرط شوق
گربشنوم صدای تو یا صاحب الزمان
صدمرحبابرآنکه گرفته است توشه ای
از روی دلربای تو یا صاحب الزمان
آری صفای مجمع سوته دلان همه
می باشد ازصفای تویاصاحب الزمان
والله بر تمام سلاطین روزگار
داردشرف گدای تویاصاحب الزمان
شکر خدا که با همه بی لیاقتی
دلهای ماست جای تو یاصاحب الزمان
کی از کنار بیت خدا می شود بلند
آن صوت جان فزای تو یاصاحب الزمان
براین مریض جان به لب ازدردافتراق
کی می رسد دوای تو یاصاحب الزمان
شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)
باز، شادی دست رد بر سینه غم می زند
باز، پیک رحمت حق بال بر هم می زند
باز، جبریل امین از وحی او دم می زند
باز طغیان می کند دریای لطف کردگار
***
میرسند از آسمان هر دم ملائک فوج فوج
بار دیگر از زمین بر آسمان گیرند اوج
بی کران دریای احساسش چنان آمد بموج
کآسمان را عرصه تنگ آمد زفیض بیشمار
***
برشیاطین بسته شد ره،آسمانها شد قرق
شد شهاب ثاقب آنگه پاسدار آن طرق
شهپر جبریل می سائید بر قوس افق
آسمان کعبه از پیک خدا شد نور بار
***
ناگهان جبریل بر کوه «حرا» آمد فرود
اندرآن اوج صفا،غیراز محمد(ص) کس نبود
هیبتی ناگفتنی در قلب احمد پر گشود
حکم«اِ قرأ باسم ربک» آمد از پروردگار
***
جبرئیل آنگه رسالت رابه احمد (ص) مژده داد
افسر ختم نبوت را به فرق او نهاد
پس لوای حمد سبحان ، برکف محمود داد
تخت عصمت شدمزین، زان گل مینو عذار
***
چونکه وحی آسمانی در دل او خانه کرد
رفت جبریل و ، محمد(ص)عزم راه خانه کرد
شد گل زیبا چو تنها ، یادی از پروانه کرد
گشت احمد(ص)از«حرا» سوی خدیجه رهسپار
***
برسر راهش ندا میآمد از سنگ و حجر
کای محمد(ص) این تویی والاترین پیغامبر
راه خانه طی شد و ، جان جهان کوبید در
آفتاب از کوهسار ، آمد بکویِ ماهیار
***
چشم« ام المؤمنین » شد روشن از دیدار یار
بر جبینش دید چون نور خدا را آشکار
پس شهادت داد بر یکتایی پروردگار
همچنین بر بعثت آن رهبر والا تبار
***
یا محمد (ص) خلق تو سر مشق اخلاق نکو
چهره ات ، تصویر زیبای بهشت آرزو
ماه زیبا را شکستی ، در مصاف حسن رو
گشت تسخیر تو این افسونگر شبهای تار
***
خلعت یاسین و طاها ، زینت اندام تو
آیت «صلوا علیه » بار خاص و عام تو
احمد و،محمود،ابوالقاسم، محمد نام تو
دستگاه خلقت از یمن وجودت بر قرار
***
طاق کسرای بزرگ، از هیبت رویت شکست
رونق بازار گل ، از نگهت مویت شکست
جادوی کفر و عناد از خلق نیکویت شکست
بر جهان آفرینش ، داد نامت افتخار
***
یا محمد (ص) دردو عالم سلطنت از آن توست
هر دلی محتاج ، نور عترت و قرآن توست
خوان رحمت ، درحقیقت سفره احسان توست
چون «حسان » بر خوان احسانت جهانی ریزه خوار
مبعث حضرت رسول اکرم ص بر همه هموطنان مبارک باد
یه قصیده تقدیم می کنم به حضرت مولا(ع):
عالم ز ازل یکسره اظهار علی(ع)بود
هر ذره که دیدیم ز آثار علی(ع)بود
کنکاش نمودم چو صداهای دلم را
دیدم ضربانش همه تکرار علی(ع)بود
هر کس به مقامات رسید از همه دهر
در زندگی اش نوکر دربار علی(ع)بود
حاضر شود آزاده به صحرای قیامت
آن کس که همه عمر گرفتار علی(ع)بود
هر نغمه که بیرون شده از سینه عود و
تنبور و دف و چنگ و نی و تار،علی(ع)بود آن کس که به خورشید نگه کرد و پس از آن
خورشید پر از نور شد انگار علی(ع)بود
صد بار نگه کردم و دیدم که ز مشرق
خورشید نه بر آمد و هر بار علی(ع)بود
هر کس که شهید ره حق شد ز علی(ع) شد
ذکر لب منصور سر ِ دار، علی(ع)بود
از پل به سلامت گذرد روز قیامت
آن کس که به عمرش همه بیمار علی(ع)بود
هر لطف و عنایت که به من شد همه عمر
کاویدم و دیدم که همه کار علی(ع)بود
هر جا سخن از عشق شنیدیم برفتیم
مقصود فقط زین همه دیدار علی(ع)بود
در خانقه افسوس ولی هرچه که دیدم
_ بی پرده بگویم _ همه انکار علی(ع)بود
بی معرفتش ذکر علی(ع) بر لبشان سرد
ذکر لبشان مایهء آزار علی(ع)بود
***
در عالم ذر خود به علی(ع) عرضه شدیم و
ما برده بازار و خریدار،علی(ع)بود
"تا الله لقد آثرک الله علینا"
از روز ازل مجد سزاوار علی(ع)بود
اسرار خدا را به پیمبر شب معراج
گفتند و گویندهء اسرار،علی(ع)بود
آیات الهی تهی از نور علی(ع)نیست
هر صفحه قرآن همه سرشار علی(ع)بود
در وصف خدا بس که علی(ع) بندهء او بود
در وصف علی(ع)بس که خدا یار علی(ع)بود
در اوج همه خواسته هایم فقط این است
گویند که این برده بازار علی(ع)بود
ای کاش بگویند مرا روز قیامت
گر شیعه نبوده است هوادار علی(ع)بود
***
این بیست و یک بیت که من زمزمه کردم
_گفتم که بدانی_ همه اشعار علی(ع)بود...
یا علی مدد
ناگهان درنمازجمعه شهر عطرمحراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست. برلبها
ذکریا نام یاصاحب الزمان گل کرد
جان ایران!چه شد که جانت را
جان ناقابلی. گمان کردی؟
آبروی همه مسلمانان!
اشک مارا چرا درآوردی؟
جسم تو کامل است ناقص نیست
می دهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد
رحم الله. عمی العباس....
بمناسبت میلادحضرت زهرا(س)
شعر:
تابیدن آفتاب باورتبریک *** جاری شدن سوره کوثرتبریک
بررهبرماکه عطرزهرادارد *** میلادامام وعیدمادرتبریک
****
زهراکه رهش به جان ودل می پوئیم
بالطف خدارضایتش می جوئیم
تبریک ولادت گهربارش را
برمهدی صاحب الزمان می گوئیم
****
بازامشب شدبرون دست خداازآستین
جلوه گرشد،اعظم آیات خلّاق مبین
پیک عشق ونورباصدهاهزاران حورعین
آیداستقبال این زیبانگارمه جبین
مرحبا صدمرحبابرکلک قدرت آفرین
مکه امشب طعنه هابرطورسینامیزند
کوس شادی تافرازعرش اعلامی زند
بوسه امشب مصطفی بردست زهرامی زند
خنده بررخسارکفوخویش مولامی زند
آمداورابهترین یارومددکارومعین
گشته غرق شادی وشوق وشعف یکجاوجود
می زندازساغرعشق ازل صهباوجود
آنچه دارد درهمه دنیا ومافیها وجود
کرده پیدا ازطُفیل خلقت زهراوجود
جان فدای خاک پای این نگارنازنین
ازظهورلاله طاهافضاشدعنبرین
گوی سبقت برده این گل ازشکوه فرودین
نغمه بشری رسدازآسمان هابرزمین
جشن شادی گوئیابرپاست درعرش برین
زانکه آمددرجهان ناموس رب العالمین
فاطمه ناموس پاک کردگارسرمداست
بضعه وروح وسرورقلب وجان احمداست
شرح اوصاف کمال بی مثالش بی حداست
طالع اقبال هردلداده اواسعداست
نیست اوراجزعلی بن ابی طالب قرین
فاطمه برآل طاهاحجّت ذات خداست
فاطمه خود اُسوه نیکوبه ختم الاوصیاست
فاطمه دریای علم وعصمت وحلم وحیاست
فاطمه برپانگهدارنده دین خداست
دین حق یعنی تولای امیرالمؤمنین
فاطمه چون احمد وحیدربودمولابه خلق
اوبودازجانب حق حجت کبری به خلق
لیله القدراست وقدراوست ناپیدابه خلق
هم بودعین الله وناظربودهرجابه خلق
کس نمی داند که آن حضرت کجاداردمکین
فاطمه مرضییّه زهراقره العین رسول
حانیه عذراعفیفه صفوه الله وبتول
دین حق رامهراین آرام دل اصل الاصول
خیره ازانوارقدس حضرتش چشم عقول
عشق هم ازخرمن پرفیض آن مه خوشه چین
درحدیثی معتبر فرمودختم المرسلین
خلق شدازنورزهرا آسمانهاوزمین
روزمحشرهاتف غیبی به صوت دلنشین
فاطمیّون راکنارباب فردوس برین
می دهدفرمان طبتم فادخلوهاآمنین
بی وجود فاطمه کی بودازخلقت اثر
یاکجاازدین وقرآن بوددرعالم خبر
کفومولابودونوردیده خیرالبشر
آن که جبریل امین کزخدمتش شدمفتخر
بردردرگاه اوهرلحظه می سایدجبین
می فرستد ذات حق هرلحظه برزهرادرود
خودنه درقرآن که درهرمصحفی اوراستود
ربع آیات خدادرشأن اوآمدفرود
آری آری اوبود آگه به اسراروجود
هم بودشاهدبه امراوّلین تاآخرین
شعر:از(حسان)
(میلادبانوی بزرگ اسلام حضرت زهرا(س)وروززن مبارک باد)
&یاامام رضا(ع) &
دوبــــاره آمده ام، تــــا دوبــــاره در بزنـــم
کبوترانــــه در ایــــن آســـتانه پـــر بزنـــم
بــه ناامیــدی از ایــن در نــمی روم هــرگز
اگر جـــــواب نیایـــــد ، دوبــــاره در بزنـــم
خـــدا مرا بـــه حقیقــت ولــی شــناس کنــد
که حلقـــه بـــر در ایــن خانــه بیشــتر بزنـم
ســـوادِ نــامه من رنــگ صــبح خواهــد شــد
اگر که ســــاغری از چشـــمة ســـحر بزنــم
بــه یــاد غربــت گل ،عهــد کرده ام با خود
که لالـــه باشـــم و صــد داغ بــر جـگر بزنـم
خــدایرا ، کمی ای زائران درنــگ کنیــد
که خــاک پــای شـما را بـه چشـم تـر بزنـم
بـهمن هرآنچـه عطـا کرده انـد توفیق است
مبـــــاد آنـــــکه دم از دولــــت هنـــر بزنـــم
اگر چــه خــارم و نســبت بـه گل ندارم ، باز
خوشـــم که گاه گداری بــه بـاغ سـر بزنـم
اگر شــمیمی ازایــن بوســتان بـه من برسد
روا بـــود بـــه خــدا ، تــاج گل بـه سـربزنم
منآشــــنای همیــــن درگهـــم خـــدا نکنــد
که رو بــــــه غیربیــــــارم دری دگر بزنــــم
صـــــفای تربیــــت باغبـــان حـــرامم بـــاد
که در مجـــــاورت گل دم از ســـــفر بزنــــم
(محمد جوادغفورزاده-شفق)
سوختگان غمت با غم دل خرمند
اى که به عشقت اسیر خیل بنىآدمند
سوختگان غمت با غم دل خرمند
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بىخبر از عالمند
در شکن طرهات بسته دل عالمى است
و آن همه دل بستگان عقدهگشاى همند
یوسف مصر بقا در همه عالم توئى
در طلبت مرد و زن آمده با درهمند
تاج سر بوالبشر خاک شهیدان تست
کاین شهدا تا ابد فخر بنىآدمند
در طلب اشک ماست رونق مرآت دل
کاین درر با فروغ پرتو جام جمند
چون به جهان خرمى جز غم روى تو نیست
بادهکشان غمت مست شراب غمند
عقد عزاى تو بست سنت اسلام و بس
سلسلهی کائنات حلقهی این ماتمند
گشت چو در کربلا رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع پیش لوایت خمند
خاک سر کوى تو زنده کند مرده را
زانکه شهیدان او جمله مسیحا دمند
هر دم از این کشتگان گر طلبى بذل جان
در قدمت جانفشان با قدمى محکمند
سرّ خداى ازل غیب در اسرار تست
سرّ تو با سرّ حق خود ز ازل توأمند
محرم سرّ حبیب نیست به غیر از حبیب
پیک و رسل در میان محرم و نامحرمند
در غم جسمت فؤاد اشک نبارد چرا
کاین قطرات عیون زخم ترا مرهمند
&یارقیّه(س) &
?دانه ی اشک
مراکه دانه اشک است،دانه لازم نیست
به ناله انس گرفتم ، ترانه لازم نیست
ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم
به طفل خانه به دوش،آشیانه لازم نیست
نشان آبله وسنگ وکعب نی کافی است
دگر به لاله ی رویم، نشانه لازم نیست
به سنگ قبر من بی گناه بنویسید
اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم
بزن مرا که یتیمم ، بهانه لازم نیست
مرازملک جهان گوشه ی خرابه بس است
به بلبلی که اسیراست،لانه لازم نیست
به کودکی که چراغ شبش سرپدراست
دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست
وجود سوزد از این شعله تاابد«میثم»
سرودن غم آن نازدانه لازم نیست
«یاحسین مظلوم»
&درسوگ امام حسین(ع) &
?بازاین چه نواست،وزکجامی آید؟
کاین نغمه به گوش آشنامی آید
یارب چه غباردلنشینی است که باز
بر لوح دل از خاطره ها می آید
این کیست ،که ازقصَه پرغصَه او
غم های دگر، به انتها می آید
این کیست،که برپرده دل چنگ زند
کزشورغمش،دل به نوامی آید
این کیست،که ازشتاب چرخ عمرش
گردغم وطوفان عزا می آید
این کیست،که ازشعار آزادی او
برگوش مجاهدان، ندا می آید
این کیست ،که هرکس شنود نامش را
با چشم ترونوحه سرا می آید
این کیست ،که هرجاگذرد ،همچوبهار
بوی گل سرخ ، ازفضا می آید
این کیست ، که حجَ خویش ،ناکرده تمام
لبیک به لب ، به نینوا می آید
ازشهرنبی ، مسافری سرگردان
با قافله اش ، به کربلا می آید
این عاشق سرگشته،حسین است حسین***کاینجابه مشیَت خدامی آید
این ذبح عظیم است،که ازبیت خدا***باجمله عزیزان به منامی آید
اکبربه شتاب از پی ثارالله ***باقلب حسین،پا به پامی آید
عبَاس،به پاس محمل خواهرخویش ***چون سایه زینب،زقفا می آید
گرجنگ وستیزاست،خدایا،درپیش***پس دختر زهرا،به کجا می آید
«یا عطشان»