ظهور از پشت پرده
یکی از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام به نام یعقوب بن منقوش حکایت کند:
روزی به منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام وارد شدم، حضرت داخل ایوان جلوی یکی از اتاق ها نشسته بود و سمت راست امام علیه السلام پرده ای جلوی درب اتاق آویزان بود، خدمت حضرت عرض کردم: یاابن رسول اللّه! امام و صاحب ولایت بعد از شما کیست؟
فرمود: پرده را بالا بزن، تا متوجّه شوی!
همین که پرده را بالا زدم، کودکی پنج ساله را در قیافه نوجوانی ده ساله با این خصوصیات نمایان شد:
چهره سفید و نورانی، ابروانی کشیده و با فاصله، کفان دست درشت و غلیظ، شانه های بزرگ و بافاصله و در سمت راست گونه اش خالی سیاه وجود داشت.
سپس آن کودک، با وقار و هیبتی مخصوص به طرف پدر بزرگوارش امام حسن عسکری علیه السلام جلو آمد؛ و در بغل پدر، روی زانویش نشست.
بعد از آن امام عسکری علیه السلام به من فرمود: ای یعقوب! این کودک بعد از من امام و صاحب شماها خواهد بود.
همین که سخن پدر تمام شد و او را معرّفی نمود، از روی زانوی پدر برخاست و پدرش اظهار نمود: ای عزیزم! ای پسرم! در حال حاضر داخل برو و مخفی باش تا آن هنگامی که خداوند متعال اراده کند.
و چون آن حجّت خدا وارد اندرون منزل شد، امام حسن عسکری علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: ای یعقوب! اکنون بلند شو و داخل اتاق را خوب نظر کن که چه می بینی؟
پس طبق فرمان امام علیه السلام بلند شدم و هر چه به اطراف نگاه کردم کسی را نیافتم؛ و متوجّه شدم که حجّت خدا از چشم ها ناپدید و غایب شده است. [1] .
******
پاورقی:[1] إعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 250، إ کمال الدین: ص 407، ح 2.
چهل داستان وچهل حدیث ازامام زمان(ج)-عبدالله صالحی
کرامات الرضویه (ع ) -8
شفاى امراض
حاج احمد تبریزى قالى فروش (که در سراى محمدیه حجره تجارت دارد زنى به نام خدیجه فرزند مشهدى یوسف تبریزى خامنه اى که از امراض مهلکه شفا یافت نقل فرمود:
یکسال از ازدواج ما گذشته بود که خانمم دچار مرض شدیدى گردید هر چند اطباء در معالجه او کوشیدند اثرى از بهبودى ظاهر نشد. بلکه ماه به ماه و سال بسال شدت مى گرفت تا هفت هشت سال قبل (14 شوال 1350) که گرفتار مرض حمله شد پس اطباء در مقام علاج آن برآمدند باز بهبودى پیدا نشد بلکه شدت یافت .
تا چند روز قبل از شفاء بنحوى مرض حمله او را گرفت که در شبانه روزى دو ساعت بیشتر بحال نبود و بقیه ساعات دچار حمله بود و از این جهت بقسمى قواى او به تحلیل رفته بود که قدرت برخواستن نداشت مگر با کمک دیگرى و من از صحت او بکلى ماءیوس بودم .
لکن چون در این روزها شنیدم حضرت على ابن موسى الرضا (ع ) باب مرحمت خاصه خود را بروى دردمندان باز فرموده و چند نفر دردمند را شفا داده به طمع افتادم و این زن را بهمراهى دو زن از خویشان بتوسط دُرشکه بحرم فرستادم که تا صبح بمانند شاید نظر مرحمتى بشود و خودم براى پرستارى اطفال در خانه بودم و اطفال به جهت نبودن مادر بى تابى مى کردند.
حتى وقتى که غذا براى ایشان آوردم گریه مى کردند که ما غذا نمى خوریم بلکه مادر خودمان را مى خواهیم . بالاخره خودم نیز غذا نخوردم یک دختر را بهر قسمى بود خوابانیدم ولى پسربچه ام آرام نمى گرفت لذا او را دربرگرفته خواستم با او بخوابم که ناگاه شنیدم در خانه را بشدت مى کوبند.
خیال کردم زوجه ام طاقت نیاورده است که در حرم بماند و آمده است . دل تنگ شدم که عجب مال قلبى است مى گویند مال قلب بصاحبش برمى گردد. پس آمدم و در را باز کردم دیدم حاج ابراهیم قالى فروش و چند نفر از خدام حرم پاى برهنه آمده اند و مى گویند بیا خودت زوجه ات را از حرم بیاور که حضرت رضا (ع ) او را شفا داده است . من باور نکردم ، آنها قسم یاد کردند که شفا یافته لذا لباس پوشیده با آنها مشرف شدم و زوجه ام را سلامت یافتم . و آن وقت تقریبا چهار ساعت از شب گذشته بود و نیم ساعت یا سه ربع ساعت بیشتر زوجه ام در حرم شریف نبوده پس با نهایت شادى برگشتم و اطفال از دیدن مادر خوشحال شدند.
اما کیفیت شفاى او، خودش گفته است :
وقتى که مرا بحرم مطهر بردند و به مسجد زنانه رسانیدند فورا مرض حمله مرا گرفت و بیهوش شدم ، چون بحال آمدم زنهائى که در آنجا بودند گفتند ما از این حال تو مى ترسیم لذا مرا نزدیک ضریح مطهر پشت سر مقدس آوردند و من چارقد خود را بضریح بسته و با دل شکسته بزبان ترکى عرض کردم :
آقا مى دانى براى چه حاجت آمده ام اگر مرا شفا ندهى به منزل نمى روم بلکه سر به بیابان مى گذارم پس بى حال شدم در آن عالم بیحالى سید بزرگوارى را دیدم که عمامه سبز برسر داشت گمان کردم که از خُدّام است .
به ترکى به من فرمود: (بوردان دور نیه اتورموسان بردا بالالارون ایوده اغلولار) چرا اینجا نشسته اى بچه هاى تو در خانه گریه مى کنند.
به زبان ترکى عرض کردم آقا: از اینجا نمى روم چرا که آمده ام شفا بگیرم اگر شفا ندهید سر به بیابان مى گذارم .
فرمود: (گِت گِنه بالالارون اوده اغلولار) برو بخانه که بچه ها گریه مى کنند! عرض کردم ناخوشم . فرمود: (ناخوش دیرسن ) یعنى مریض نیستى .
تا این فرمایش را فرمود، فهمیدم که هیچ دردى ندارم . آنوقت خیال کردم که آن شخص امام (ع ) است . عرض کردم مى خواهم به شهر خود نزد مادر و برادرم بروم و خرجى راه ندارم خجالت مى کشم بشوهر خود بگویم خرجى به من بدهد یا مرا ببرد.
آنحضرت به زبان ترکى فرمود: بگیر نصف این را بمتولى بده و هزار تومان بگیر براى دنیاى خود و نصف دیگر را ذخیره آخرت خود کن این را فرمود و چیزى در دست راست من نهاد و من انگشتهاى خود را محکم روى آن نهاده و بحال آمدم و هیچ درد، در خود ندیدم و آنچیز شک ندارم که میان دست من بود.
پس از شوق برخاستم خواهرم و آن زن دیگر که با من بودند تا فهمیدند که امام مرا شفا داده فریاد کردند که مریض ما شفا داده شد مردم بر سر من هجوم آوردند و لباسهاى مرا بعنوان تبرک پاره پاره کردند.
در این بین نفهمیدم که آیا دستم باز شد و آن چیز مفقود شد یا کسى از دستم برد شوهرش گفته است چند مرتبه مرا در آن شب و روزش فرستاد که شاید آن مرحمتى پیدا شود افسوس که پیدا نشد.(1)
اى خاک طوس چشم مرا توتیا توئى
مائیم دردمند و سراسر دوا توئى
دارى دم مَسیح تو اى خاک مشک بیز
یا نکهت بهشت که دارالشفا توئى
اى خاک طوس درد دلم را توئى علاج
بر دردها طبیب و به غمها دوا توئى
اى ارض طوس خاک تو گوگرد احمر است
قلب وجود ما همه را کیمیا توئى
اى خاک طوس رُتبه ات این بس که از شرف
مَهد اَمان و مشهد پاک رضا توئى
اى خاک طوس چون تو مقام رضا شدى
برتر هزار پایه زعرش علا توئى
شاهنشهى که سِلسِله انبیاء تمام
گوینده اش اى فِداى تو چون مقتدا توئى
اى کشتى نَجات ندانم تو را صفات
دانم به بحر علم خدا، ناخدا توئى
فریادرس بهر غم و کافى بهر اَلَم
حِصْن حصین عالم و کهف الورى توئى
والشمس آیتى بود از روى اَنورت
توضیحش آنکه تَرجمه والضحى توئى
این مى کشد مرا که بدین شوکت و جلال
در ارض طوس بیکس و بى آشنا توئى
واین مى کشد مرا که بصد رنج و صد بلا
در دست خَصم کشته زهر جفا توئى
سوزم براى بى کسیت یا غریبیت
یا بى طبیبیت که بغم مبتلا توئى
*******
کرامات الرضویه (ع ) - على میرخلف زاده
سؤ ال از ثواب صلوات در خواب
در دارالسلام محدث نورى رحمه الله علیه مى فرماید:
در خواب دیدم گویا سوار بر اسب با جمعیت بسیارى از بالاى کوه بلندى پایین مى آییم ، ناگهان متوجه شدم که رسول خدا - صلى الله علیه و آله - سواره در پیش روى ماست و ما پشت سر آن حضرت - صلى الله علیه و آله - حرکت مى کنیم و بین ما و آن بزرگوار - صلى الله علیه و آله - اندکى فاصله هست ، و کسى با آن حضرت - صلى الله علیه و آله - نیست .
در این موقع از اسب پیاده شده و از جمعیت جلو افتادم خود را به آن حضرت رساندم ، مهار اسبش را گرفتم و بر او سلام نمودم و عرضه داشتم : ثواب کسى که بگوید - و یکى از اذکار معروف از تهلیل و حولقه و صلوات را بیان داشتم که پس از بیدارى آن را فراموش کردم - چیست ؟
رسول خدا - صلى الله علیه و آله - با تبسم به من توجه نمود و فرمود: درباره چه کسى ؟
دریافتم که مقصود آن حضرت - صلى الله علیه و آله - این است که ثواب براى هر گوینده اى نیست . عرضه داشتم : کسى که ایمان به خدا و شما و - ائمه علیهم السلام - داشته باشد.
فرمود: خداوند به او پنج گنج عطا مى کند. معدن کبریت که از آن طلا بیرون مى آید، و دوم معدن یاقوت ، و آن گاه بقیه را مشابه آن دو بیان فرمود.
و من ترتیب آنها را فراموش کردم و آن گاه سکوتى کرد و در حالى که ما پشت آن حضرت - صلى الله علیه و آله - حرکت مى کردیم دوباره به من نگاه کرد و با تبسم فرمود: اما معدن اول منم . و باقى معادن را به سایر پنج تن آل عبا تاءویل نمود.
در این موقع چنان سرور و خوشحالى به من دست داد که جز خدا کسى نمى داند. تا این که به پایین کوه رسیدیم و آن گاه آن حضرت - صلى الله علیه و آله - از کوه دیگرى بالا رفت و من همراه جمعیت باز گشتم . و پس از یک ماه خداوند زیارت خانه اش و زیارت قبر پیامبرش - صلى الله علیه و آله - را نصیب من فرمود.
******
آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت -عباس عزیزى
بانگ رحیل
هشدار پروردگار!
خداوند به آدمى مى فرماید:
یَابْنَ آدَمَ!
1. تَسْأَ لُنی فَأَمْنَعُکَ، لِعِلْمی بِما یَنْفَعُکَ.
2. ثُمَّ تُلِـحُّ عَلَیَّ بِالْمَسْأَلَةِ، فَاُعْطیکَ ما سَأَلْتَ.
3. فَتَسْتَعینُ بِه عَلى مَعْصیَـتی.
4. فَأَهُمُّ بِهَتْکِ سِتْرِکَ فَتَدْعُونی، فَأَسْتُرُ عَلَیْکَ.
5. فَکَمْ مِنْ جَمیل أَصْنَعُ مَعَکَ، وَ کَمْ مِنْ قَبیح تَصْنَعُ مَعی؟!
6. یُوشِکُ أَنْ أَغْضَبَ عَلَیْکَ غَضْبَةً لاأَرْضى بَعْدَها أَبَداً!
اى فرزندآدم!
1. از من درخواست مى کنى [و خواسته هایى مى طلبى] امّا از تو دریغ مى دارم; زیرا من به آنچه برایت سودمند [و یا زیانبار] است آگاهم.
2. سپس بر خواسته ات اصرار مى ورزى، پس آن گاه آنچه را خواسته اى عطایت مى کنم.
3. سپس از آنچه عطایت کرده ام، در راه معصیت من بهره مى برى [و از آن نعمت، سوء استفاده مى کنى و آنرا در راه نافرمانى ام به کار مى گیرى].
4. پس آن گاه به پرده درى [و مجازات] و رسوایى ات همّت مى گمارم; امّا تو مرا مى خوانى [و به تضرع و پوزش، طلب بخشایش و عفو مى نمایى] و من بر تو پرده پوشى مى کنم و رسوایت نمى سازم.
5. چقدر با تو خوبى مى کنم و چقدر با من بدى مى کنى؟!
6. [از خشم و قهر من پروا گیر و به راه صلاح و صواب بازگرد، و گرنه] نزدیک است که چنان بر تو خشمناک شوم که پس از آن دیگر هرگز از تو راضى و خشنود نگردم!
بینش بسیارى از ما آدمیان، در باب دعا و نیایش، بینشى ناصواب و نادرست است; به این گونه که: مى پنداریم «دعا» یعنى خواستن نیازهاى شخصى و معیشتى از خداوند و بس. و نیز، هرچه ما از خدا خواسته ایم باید به همان گونه و بى کم و کاست عطایمان کند، و اگر نکرد، معلوم مى شود که به ما عنایتى ندارد و دعایمان مستجاب نگشته و سودى به حالمان ندارد!...
این نگرشِ خطا، زیانمند است و اى بسا که سبب ناامیدى و رمیدگى آدمى از درگاه خداوند گردد و یا حوادث و مسائلى دل آزار و مصیبت بار در زندگى انسان پدید آورد.
ما بندگان که از آینده مان بى خبریم و مصلحت و مفسدت خویش را به خوبى نمى دانیم، همان بهتر که زمام همه امور و شؤون حیاتمان را به خداوند بسپاریم و در دعاها و خواسته هامان نیز «مصلحت اجابت» را به خداى رحمان وانهیم. البته خدا خود به دعا دعوتمان فرموده و وعده اجابت نیز داده است و وعده او حق است و تخلّف ناپذیر; امّا ما چون به اسرار غیب آگاه نیستیم، وظیفه خویش را که همانا دعا کردن است باید انجام دهیم و اجابت را که همانا لطف خداوند است به او واگذاریم.
«چون نه اى آگاه از اسرار پنهان، غم مخور.»
و امّا مطلب فراتر و عالیتر آن است که: دعا و نیایش، فى نفسه و به خودىِ خود و با قطع نظر از اجابت یا عدم اجابت آن، مطلوب و بلکه واجب است. و نیز اینکه: در دعاهامان به خواسته ها و نیازهاى معیشتى اکتفا نکنیم; بلکه خویشتن و آرمانهایمان را فراتر ببریم و مطلوب هاى «فرامعیشتى» را بطلبیم و باز هم بیشتر اوج گیریم و محبوب و مطلوب نهایى، یعنى خودِ خداوند را بجوییم! او را که بیابیم همه چیز داریم: «چون که صد آید، نود هم پیش ماست!». به فرموده امام حسین(علیه السلام):
«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَاالَّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ :
آن که تو را باخت، چه دارد؟! و آن که تو را یافت، چه ندارد؟!»
لذت انس با خداى مهربان و چشیدن حلاوت لقاى او و درک هم نشینى با محبوب و هم سخنى و راز و نیاز نجواگونه با وى، از تمامى نعمتهاى هستى، ارزنده تر است.
یارب! ز تو آنچه من گدا مى خواهم **افزون ز هزار پادشا مى خواهم
هرکس ز درِ تو حاجتى مى طلبد**من آمده ام از تو، تو را مى خواهم!
******
از اوج آسمان – على اکبرمظاهرى
او را نخواهید دید
مرحوم شیخ طوسی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از علیّ بن بلال بغدادی - که یکی از اصحاب امام عسکری علیه السلام می باشد - حکایت کند:
روزی به همراه عدّه ای از علماء و بزرگان حضور مبارک امام حسن عسکری علیه السلام رسیدیم تا آن که از آن حضرت درباره امام و حجّت بعد از او جویا شویم.
همین که وارد مجلس حضرت شدیم، مشاهده کردیم که بیش از چهل نفر در منزل آن حضرت، اجتماع نموده اند.
عثمان بن سعید عَمری حرکت کرد و ایستاد، سپس اظهار داشت: یابن رسول اللّه! می خواهم از چیزی سؤال نمایم که شما خود نسبت به آن آگاه هستی.
حضرت فرمود: فعلاً بنشین.
بعد از آن، امام حسن عسکری علیه السلام با حالت غضب حرکت نمود و خواست که از مجلس خارج شود، فرمود: کسی بیرون نرود تا من برگردم.
چون لحظاتی گذشت، حضرت مراجعت نمود و با صدائی بلند فرمود: ای عثمان بن سعید!
و عثمان بن سعید با شنیدن سخن حضرت، از جای خود برخاست و سر پا ایستاد.
امام علیه السلام اظهار داشت: آیا مایل هستی که شما را به آنچه می خواهید، خبر بدهم؟
همگان گفتند: آری، یاابن رسول اللّه!
امام علیه السلام فرمود: آمده اید تا از خلیفه و حجّت خداوند متعال، بعد از من سؤال نمائید!؟
تمام افراد گفتند: بلی، ما برای همین موضوع آمده ایم.
در همین اثناء، کودکی همانند پاره ای از ماه و شبیه ترین افراد به امام حسن عسکری علیه السلام ظاهر گشت.
سپس امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: این کودک، امام شما پس از من خواهد بود و او خلیفه و جانشین من می باشد، او را تابع و پیرو باشید؛ و از یکدیگر متفرّق نشوید که هلاک می گردید.
و سپس افزود: از این پس دیگر او را نخواهید دید، مگر آن که وقتش فرا برسد. [1] .
*****
پاورقی:[1] کتاب الغیبة شیخ طوسی: ص 357، ح 319.
چهل داستان وچهل حدیث ازامام زمان(ج)-عبدالله صالحی
خصوصیات حضرت ولیعصر(عج) از زبان رسول خدا
حضرت جواد الا ئمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسین صلوات اللّه علیهم اجمعین در حدیثی بسیار طولانی حکایت فرماید:
روزی بر جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم، شخصی به نام أبیِّ بن کعب حضور داشت و سؤال و جواب هائی پیرامون ائمّه اطهار علیهم السلام مطرح شد تا جائی که جدّم رسول اللّه صلی الله علیه و آله اظهار داشت:
خداوند متعال در صُلب یازدهمین خلیفه ام، نطفه ای پاک و منزّه قرار داده است که تمام انسان های مؤمن به وسیله آن شادمان و راضی خواهند شد.
خداوند تبارک و تعالی در عالم ذرّ عهد و میثاق ولایت او را گرفته است و کسانی نسبت به او کافر خواهند شد که منکر خداوند باشند.
او امامی است پرهیزکار و پاک، مسرور کننده و رضایت بخش، هدایت گر و هدایت بخش، حکم به عدل می نماید و بر اجرای عدالت دستور می دهد.
در تمام امور، خداوند حکیم را تصدیق می کند و خداوند هم او را تصدیق و تأیید خواهد کرد، او از دید افراد، مخفی و پنهان می گردد تا زمانی که آمادگی ظهور و بیان احکامش در جامعه آشکار شود.
در طالقان گنج های ارزشمندی در انتظار اوست که نه طلا است و نه نقره، بلکه مردانی قوی و پایدار خواهند بود.
خداوند متعال هنگام فزرندم، از تمام شهرها و دورترین نقاط اصحاب او را گرد یکدیگر جمع می نماید که به تعداد اصحاب جنگ بدر - یعنی؛ سیصد و سیزده نفر - خواهند بود.
و طوماری در دست دارد که در آن نام تمام اصحاب و یارانش با معرّفی کامل از جهت نسب، شهر، شغل و فامیل خانوادگی ثبت و ظبط گردیده است.
امام حسین علیه السلام افزود: أُبیّ بن کعب سؤ ال کرد: علائم و نشانه های ظهور او چگونه و چیست؟
جدّم رسول اللّه صلی الله علیه و آله در جواب او، فرمود: بیرقی مخصوص او قرار گرفته است که هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بیرق، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا می زند و می گوید:
ای ولیّ اللّه! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاکت برسان.
همچنین شمشیری مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است، که هنگام خروج حضرتش شمشیر از قلاف بیرون آید و با قدرت خداوند به سخن آید و گوید:
ای ولیّ اللّه! خارج و ظاهر شو، چون که دیگر بر تو جائز نیست که نسبت به دشمنان خدا ساکت و آرام بنشینی.
پس در همان حال، ظاهر و خارج می گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر کجای عالَم و در هر حالتی بیابد پس از إتمام حجّت به قتل خواهد رساند.
و او تمام حدود و احکام الهی را به اجراء در خواهد آورد، در حالتی که جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و شعیب فرزند صالح جلوی او قرار دارد.
و به همین زودی قبل از قیام قیامت، او را خواهید یافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار می کنم.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله در ادامه فرمایش خود افزود: ای أُبیّ! خوشا به حال کسی که در آن زمان حجّت خدا را درک کند و خوشا به سعادت کسی که دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولایت و امامت او باشد، همانا که خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاکت ها نجات می بخشد. [1] .
******
پاورقی:[1] إعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 186 - 190، إ کمال الدّین صدوق: 264، ح 11، عیون اخبارالرّضا علیه السلام: ج 1، ص 59، ح 29.
چهل داستان وچهل حدیث ازامام زمان(ج)-عبدالله صالحی
دعاهاى قرآن
دعاى عاقلان
خداوند متعال در کتابش بارها از اولوالالباب مدح و تعریف مى کند. الباب جمع لب یعنى مغز و اولوالالباب یعنى صاحبان مغز.
گویا دیگران پوسته اى از زندگى و مقصود و مغز حیات و آفرینش اولوالا لباب هستند. اولوالا لباب یعنى کسانى که اهل فکر و اندیشه و عقل و بینش هستند و هدف از آفرینش و هستى را خواب و خوراک نمى دانند. چنین کسانى در هر شرایطى که باشند به هنگام کار و فراغت و استراحت به یاد خدا هستند و ذکر او را به لب دارند و در آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند و چنین با خدا مى گویند:
ربنا ما خلقت هذا با طلا سبحانک فقنا عذاب النار # ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من انصار # ربنا اننا سمعنا منادیا ینادى للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار # ربنا و آتنا و ما وعدتنا على رسلک و لاتخزنا یوم القیامة انک لا تخلف المیعاد.
بارالها، این جهان را باطل و بیهوده نیافریدى ، منزهى از عیب ما را از آتش جهنم باز دار. بارالها، هر که را تو داخل جهنم کنى او را رسوا ساخته اى و براى ستمگران در برابر تو یاورى نیست .
بارالها، ما شنیدیم ، منادیى را که نداى ایمان سر مى دهد، به پروردگارتان ایمان آورید، پس ما ایمان آوردیم . پروردگارا پس بیامرز گناهان ما را و بدى هاى ما را پاک فرما، و ما را با نیکان بمیران .
بارالها، آنچه را به پیامبرانت وعده دادى به ما مرحمت فرما، و ما را در روز قیامت رسوا مساز، همانا تو خلف وعده نمى کنى .
همان طور که ملا حظه مى شود این دعا عمومى است و اختصاص به شخصى خاصى ندارد. وقتى از صمیم دل این دعا خوانده شود، استجابت آن حتمى است ، زیرا خداوند، در آیه بعد مى فرماید: فاستجب لهم ربهم .
امام على علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله شبها آنگاه که از خواب برمى خاست مسواک مى زد، سپس به آسمان نگاه مى کرد و این آیات را مى خواند: ان فى خلق السموات و الارض ... فقنا عذاب النار.
******
دعاهاى قرآن - حسین واثقى
بانگ رحیل بهاى بهشت خداوند سبحان به انسان مى فرماید: یَابْنَ آدَمَ! 1. لایَدْخُلُ جَنَّتی إِلاّ مَنْ تَواضَعَ لِعَظَمَتی. 2. وَ قَطَعَ نَهارَهُ بِذِکْری. 3. وَ کَفَّ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ أَجْلی. 4. وَ یُواخِى الْغَریبَ. 5. وَیُواسِی الْفَقیرَ. 6. وَ یَرْحَمُ الْمُصابَ. 7. وَ یُکْرِمُ الْیَتیمَ وَ یَکُونُ لَهُ کَالاَْبِ الرَّحیمِ. 9. وَلِلاَْرامِلِ کَالزَّوْجِ الشَّفیقِ. 10. فَمَنْ کانَ هذِه صِفَتُهُ، یَکُونُ إِنْدَعانی لَبَّیْتُهُ. 11. وَ إِنْ سَأَلَنی أَعْطَیْتُهُ. اى فرزندآدم! 1. به بهشتم راه نمى یابد، مگر کسى که براى عظمتم فروتنى ورزد. 2. و روز [و روزگار]ش را به یادم بگذراند. 3. و خویشتن را به خاطر من از شهوات باز دارد. 4. و با مردمان غریب، برادرى کند. 5. و با مردمان فقیر، مواسات و ایثار نماید. 6. و به بینوایانِ مصیبت زده، رحمت آرَد. 7. و یتیم [و بى سرپرست] را اکرام و احترام نماید و براى او چونان پدرى مهربان باشد. 9. و براى بیوه زنان، همانند همسرى دلسوز و مِهروَرز باشد. 10. پس، هرکس که اوصاف [و رفتار]ش چنین باشد، اگر مرا بخواند به ندایش لبّیک و پاسخ مى گویم. 11. و اگر از من درخواست کند عطایش مى دهم. از الطاف حکیمانه خداوند سبحان به آدمیان، آن است که شوق وصول به سعادت را در نهاد آنان بر مى انگیزد و سپس راه وصول به حیات خجسته را به آنان مى نمایاند و آنگاه در طول مسیر، راهنمایی شان مى کند و در تنگناها و گذرگاه هاى خطیر، دستگیرى و یاریشان مى نماید... و سرانجام به سر منزل مقصود و جایگاه موعودشان مى رساند. اى خوش آن روز که پرواز کنم تا بَرِ دوست **به هواى سر کویش پر و بالى بزنم! کُرنشى صادقانه در پیشگاه معبود و پیوندى ماندگار با آن محبوب و اُنس همیشگى با یاد و نام او و بازداشتن خویشتن از خواهش هاى ناروا، براى جلب رضاى خداى سبحان، و سپس شفقت ورزیدن با خلق خدا، باریابى به بارگاه کبریایى پروردگار را ثمر مى دهد. و آن گاه است که لطف بى کران الـهى، آبشارگونه بر سر و جان انسان فرو مى بارد و آدمى به هدف نهایى و کمال مطلوب نائل مى آید. دست از طلب ندارم تا کام دل برآید**یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید ****** از اوج آسمان – على اکبرمظاهرى
صلوات خدا بر صلوات فرستنده
احمد حنبل ، در مسند خود، از عبدالرحمن بن عوف روایت کرده است :
روزى رسول خدا - صلى الله علیه و آله - از مدینه بیرون رفت ، وارد نخلستان شد، به سجده رفت . سجده آن جناب ، آن قدر طول کشید که من ترسیدم مبادا آن حضرت ، وفات کرده باشد. آمدم به آن حضرت نگریستم . سر مبارک را از سجده برداشت ، و فرمود: تو را چه مى شود؟
من صورت حال را به عرض رسانیدم .
فرمود: جبرییل بر من نازل شد، و گفت مى خواهى تو را بشارت دهم ؟ به درستى که حق تعالى فرمود: هر که بر تو صلوات فرستد، من بر او صلوات مى فرستم . و هر که بر تو سلام گوید، من بر او سلام مى گویم .
******
آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت -عباس عزیزى
شهرسازی و تخریب و کندی حرکت افلاک درزمان امام زمان(عج)
مرحوم شیخ طوسی، صدوق، طبرسی و بعضی دیگر از بزرگان، به نقل از ابو بصیر حکایت کنند:
روزی حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر علیه السلام در جمع برخی از اصحاب فرمود:
هنگامی که قائم آل محمّد علیه السلام ظهور نماید و به شهر کوفه وارد شود، دستور می دهد تا چهار مسجد از مساجد کوفه را تخریب نمایند، و دیوار و ساختمان سایر مساجد را کوتاه نمایند، تا برسد به آن مقدار ارتفاعی که در عهد پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده است، به طوری که بر هیچ ساختمانی از منازل و خانه ها إشراف نداشته باشد.
همچنین دستور می دهد تا خیابان های اصلی شهرها از شصت ذرع - یعنی؛ سی متر - کمتر نباشد و آنچه مسجد و عبادت گاه در مسیر توسعه خیابان ها باشد تخریب می گردد.
و نیز تمامی پیش آمد ساختمان ها و بالکن هائی که مقداری از فضای جادّه ها را گرفته باشد؛ و نیز سکّو و پلّه هائی که قدری از راهروها را اشغال کرده، دستور می دهد تا همه آن ها تخریب و اصلاح شود.
کلّیه بدعت ها و سنّت های نامشروع را باطل و نابود می نماید و سنتّهای حسنه سعادت بخش را جایگزین آن ها خواهد نمود.
تمامی شهرهای قسطنطنیه و چین و دیلم را فتح و در قلمرو حکومت اسلامی درخواهد آورد.
و مدّت حکومت امام زمان (عجّ)، هفت سال به طول خواهد انجامید [1] و پس از آن خداوند متعال آنچه را مقدّر نموده باشد واقع خواهد شد.
ابوبصیر که راوی این حکایت است، گوید: از حضرت باقرالعلوم علیه السلام سؤ ال کردم: چگونه ممکن است این همه برنامه ها و فعّالیّت ها در مدّت هفت سال إجراء شود؟!
حضرت فرمود: خداوند متعال تمامی أفلاک و کُرات را دستور می دهد که از سرعت حرکت خود بکاهند تا زمان، طولانی گردد؛ بنابر این روزگار و سال ها - در آن زمان ظهور حضرت صاحب الزّمان (عجّ) طولا نی تر از الا ن خواهد بود.
سؤال کردم: منجّمین و ستاره شناسان گویند: اگر تغییری در حرکت أفلاک و ستارگان به وجود آید، فساد بر پا می شود، آیا گفته آنان صحیح است؟
امام علیه السلام فرمود: خیر صحّت ندارد، این گفتار زندیق ها و بی دین ها است؛ ولیکن مسلمین چنین اعتقادی را ندارند، مگر نه این است که خداوند متعال ماه را برای پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله دو نیم کرد.
و حتّی قبل از پیغمبر اسلام، خورشید برای حضرت یوشع علیه السلام از مسیر خود برگردانیده شد [2] و هیچ فساد و خللی در نظام زمین و آسمان واقع نگردید.
سپس امام باقر علیه السلام اشاره نمود: به طولانی شدن زمان در قیامت برای محاسبه و بررسی اعمال بندگان -، که قرآن نیز به آن تصریح کرده است. [3] .
*******
پاورقی:[1] و در بعضی روایات وارد شده است که مدّت حکومت حضرت 309 (سیصد و نُه) سال خواهد بود، به همان مقداری که اصحاب کهف در غار مخفی و غائب بودند. إعلام الوری: ج 2، ص 293، به نقل از غیبة شیخ طوسی، تاج الموالید و دلائل الا مامة طبری.
[2] هچنین برای حضرت امیر المؤمنین امام علیّ صلوات اللّه علیه، خورشید چندین بار از جای خود حرکت کرد و باز گشت، مانند رجوع خورشید در آن هنگامی سر مقدّس پیغمبر اکرم بر زانوی امام علیّ علیه السلام بود؛ و نیز در سر زمین بابل و... که شیعه و سنّی در کتابهای خود نگاشته اند و نیز در جلد دوّم همین مجموعه اشاره ای شده است.
[3] کتاب الغیبة شیخ طوسی ص 475، ح 498، إعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 291، روضة الواعظین: ص 264 با تفاوت مختصر در عبارات.
چهل داستان وچهل حدیث ازامام زمان(ج)-عبدالله صالحی