خصایص حضرت حجت (عج)
محمّد بن مسلم ثقفی گوید:
محضر مبارک حضرت باقرالعلوم علیه السلام رفتم، تا درباره قائم آل محمّد عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف سؤالی نمایم، هنگامی که خدمت حضرت رسیدم، پیش از آن که سخنی بگویم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: ای محمّد بن مسلم! قائم آل محمّد (عجّ) دارای پنج امتیاز از پیامبران الهی می باشد که آن حضرت در این پنج امتیاز و خصوصیّت با آن پیامبران شبیه است:
شبیه حضرت یونس علیه السلام می باشد، از این جهت که او پس از سال ها غیبت در شکم ماهی، هنگام ظهور و خروجش جوانی شاداب و نیرومند بود.
شبیه حضرت یوسف علیه السلام است، از جهت این که از دید و از چشمِ غریب و آشنا مخفی و پنهان بود، به طوری که حتّی برادرانش هم او را نمی شناختند.
شبیه حضرت موسی علیه السلام است، چون مرتّب طاغوتیان از ظهورش وحشت داشتند و ولادتش مخفی انجام گرفت.
و نیز غیبتی طولانی داشت و دوستان و پیروانش صدمات و سختی های بسیاری را - در زمان غیبت حضرت موسی بن عمران - متحمّل شدند؛ و مرتّب در انتظار ظهورش چشم به راه بودند تا آن که خداوند متعال او را ظاهر گردانید و بر دشمنش پیروز آمد و مؤمنین در آسایش قرار گرفتند.
شبیه حضرت عیسی علیه السلام است، همچنان که امتّش درباره او اختلاف کردند و عدّه ای گفتند: اصلا عیسی متولّد نشده، گروهی ادّعا کردند که تولّد یافته، ولی مرده است؛ بعضی هم گفتند: او را به دار آویختند و کشته اند و برخی هم بر واقعیّت و حقیقت امر آگاه و پابرجا ماندند.
و نیز شبیه جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد، از این جهت که با شمشیر خروج و قیام می نماید و دشمنان خدا و رسولش را به قتل می رساند، همچنین ستمگران و تجاوزگران را سرکوب و نابود می نماید.
پس او مانند جدّش با نصرت های الهی بر همگان مسلّط و پیروز خواهد شد؛ و هیچ پرچمی از او بدون پیروزی باز نمی گردد.
سپس امام باقر علیه السلام افزود: بعضی از نشانه های ظهور آن حضرت عبارتند از: خروج سفیانی از شام، صیجه آسمانی در ماه مبارک رمضان خواندن نام مبارک آن حضرت با نام پدر بزرگوارش. [1] .
******
پاورقی
[1] اکمال الدّین: ص 327، ح 7، غیبة شیخ طوسی: ص 261، إلام الوری: ج 2، ص 233، و ینابیع المودّة: ج 3، ص 311 با تفصیلی بیشتر به نقل از امام صادق علیه السلام آورده است.
چهل داستان وچهل حدیث ازامام زمان(ج)-عبدالله صالحی
بانگ رحیل
یاد کردى دوسویه
خداوند به آدمى مى فرماید:
یَابْنَ آدَمَ!
1. اُذْکُرْنی تَذَلُّ، أَذْکُرْکَ تَفْضُّ.
2. اُذْکُرْنی بِمُجاهَدَة، أَذْکُرْکَ بِمُشاهَدَة.
3. اُذْکُرْنی فی فَوْقِ الاَْرْضِ، اَذْکُرْکَ تَحْتَ الاَْرْضِ.
4. اُذْکُرْنی فِی النِّعْمَةِ وَالصِّحَّةِ، أَذْکُرْکَ فِی الشِّدَّةِ وَالْوَحْدَةِ.
5. اُذْکُرْنی بِالطّاعَةِ، أَذْکُرْکَ بِالْمَغْفِرَةِ.
6. اُذْکُرْنی فِی الصِّحَّةِ وَالْغِناءِ، أَذْکُرْکَ فِی الْفَقْرِ وَالْعَناءِ.
7. اُذْکُرْنی بِالصِّدْقِ وَالصَّفاءِ، أَذْکُرْکَ بِالْمَلاَِ الاَْ عْلى.
8. اُذْکُرْنی بِالاِْ حْسانِ إِلَى الْفُقَراءِ، أَذْکُرْکَ بِالْجَنَّةِ الْمَأْوى.
9. اُذْکُرْنی بِالْعُبُودیَّةِ، أَذْکُرْکَ بِالرُّبُوبیَّةِ.
10. اُذْکُرْنی بِالتَّضَرُّعِ، أَذْکُرْکَ بِالتَّکَرُّمِ.
11. اُذْکُرْنی بِالتَّلَفُّظِ، أَذْکُرْکَ بِالتَّلَطُّفِ.
12. اُذْکُرْنی بِتَرْکِ الدُّنْیا، أَذْکُرْکَ بِنَعیمِ الْبَقاءِ.
13. اُذْکُرْنی فِى الشِّدَّةِ الْهالِکَةِ، أَذْکُرْکَ بِالنَّجاةِ الْکامِلَةِ.
اى فرزندآدم!
1. خاضعانه یادم کن، بزرگوارانه یادت مى کنم.
2. مجاهدانه یادم کن، آشکارا و با مشاهده یادت مى کنم
3. روى زمین یادم کن، زیر زمین [در قبر] یادت مى کنم.
4. با نعمت و سلامت یادم کن، در سختى و تنهایى یادت مى کنم.
5. با طاعت یادم کن، با مغفرت یادت مى کنم.
6. در سلامت و ثروت یادم کن، در فقر و تنگنا یادت مى کنم.
7. با صدق و صفا یادم کن، در ملکوت أَعْلى یادت مى کنم.
8. با احسان به بینوایان یادم کن، در آرامشگاه بهشت جاودان یادت مى کنم.
9. به بندگى یادم کن، به پروردگارى یادت مى کنم.
10. با تضرّع و خشوع یادم کن، با کرامت و تجلیل یادت مى کنم.
11. ثناگویانه یادم کن، مهربانانه یادت مى کنم.
12. با وانهادن دنیا یادم کن، با نعمتهاى جاودان یادت مى کنم.
13. در تنگناهاى هلاکت بار یادم کن، با حیات کامل و زندگى پایدار یادت مى کنم.
از ارجمندترین الطاف الهى به ما آدمیان، فراخواندنمان به سخن گفتن با خداوند است و اذن دادنمان به گفتگویى رویاروى با او و گشودن راز دل در محضرش و بیان خواسته هامان در پیشگاه کبریایى اش. و همچنین، نوید دادنمان به شنودن رازهامان و برآوردن خواست هامان و اجابت دعاهامان.
به فرموده امام عارفان و ذاکران، حضرت سجّاد(علیه السلام):
«إِلهى! ... مِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا، جَرْیانُ ذِکْرِکَ عَلى أَلْسِنَتِنا وَإِذْنُکَ لَنا بِدُعائِکَ وَ تَنْزیهِکَ وَ تَسْبیحِکَ.
خداى من!... از عظیمترین نعمتها بر ما، جارى شدن ذکر تو است بر زبانهامان; و اذن و رخصتى است که به ما داده اى تا تو را بخوانیم و دعا کنیم و تنزیهت کنیم و تسبیحت گوییم.»
ورود در این گفت و شنود «دوسویه» و بى واسطه و سپاس این نعمت و صمیمى با خداوند، استوارترین پشتوانه آدمى در زندگى پرتلاطم این جهان است. گشودن پنجره آسمان به روى آدمیان به دست پر مهر خداى رحمان و دادن رخصت براى نگریستن به آفاق کرانْ ناپدید جهان ملکوتیان و شنیدن صداى لطیف بالهاى فرشتگان و نهادن جان در مسیر وزش نسیمهاى الطاف روح افزاى خداى سبحان و سرودن نغمه هاى عابدانه و عاشقانه به درگاه او و بازشنودن نجواهاى پروردگار مهربان، موهبتى است بى بدیل که حیات مردمان در این خاکدان طبیعت را تفسیر مى کند و بدان معنا مى بخشد.
سپاس این نعمت و موهبت، آن است که این «پنجره رحمت» را همچنان گشوده بداریم و آن رابطه مبارک را پیوسته، استوار داریم و به ناتوانى خویش از سپاسگزارى خداوند بر این نعمت، اعتراف کنیم و خاضعانه بگوییم: خداوندا! هرچه هست، از آنِ تو است و این توفیق عبادت و نیایش هم از الطاف تو است.
هم دعا از تو، اجابت هم ز تو **ایمنى از تو، مهابت هم زتو
و ملتمسانه از او بخواهیم که این باب را به رویمان گشوده بدارد و سعادت هم سخنى با خویش را هرگز از ما نستاند و این عیش مبارکِ همنشینى با خویش را هرگز از ما دریغ ندارد.
اى خدا این وصل را هجران مکن **سرخوشان عشق را نالان مکن
******
از اوج آسمان – على اکبرمظاهرى
تشخیص حرام و حلال برای کودکی خردسال
احمد بن اسحاق یکی از اصحاب و کسانی بود که وجوهات شیعیان را جمع آوری می کرد و خدمت امام حسن عسکری علیه السلام تقدیم می نمود، او حکایت نماید:
روزی به قصد تحویل مقدار قابل توجّهی وجوهات شرعیّه به همراه تعدادی سؤ ال در مسائل مختلف، به محضر مبارک امام حسن عسکری علیه السلام عازم سامراء شدم.
و چون وارد شهر سامراء گشتم، به سمت منزل آن حضرت حرکت نمودم، هنگامی که به منزل رسیدم، اذن دخول طلبیده و وارد شدم، چشمم به کودکی خردسال افتاد که بر زانوهای حضرت نشسته و بسیار خوش سیما و نورانی بود.
همین که کیسه های پول و جواهرات را خدمت حضرت نهادم، امام علیه السلام نگاهی به کودک نمود و فرمود: ای پسرم! این اموال از شیعیان و دوستان تو می باشد، آن ها را باز کن و تحویل بگیر.
ناگهان کودک اظهار داشت: ای پدر! و ای سرورم! آیا جایز است که دست به سوی اموالی دراز کنم که آغشته به حرام است؟!
سپس امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: آنچه در کیسه ها می باشد، بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن ها را از یکدیگر جدا نماید.
چون یکی از کیسه ها را خدمت حضرت نهادم، کودک فرمود: این مال فلان شخص است که در فلان محلّه شهر قم سکونت دارد و مقدار آن 72 دینار است که بابت فروش باغ ارثیه پدرش و نیز فروش هفت عدد پیراهن و کرایه مغازه هایش می باشد.
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: عزیزم! صحیح گفتی، اکنون بگو کدام حرام است؟
کودک اظهار داشت: در این کیسه یک دینار مشکوک، از اهالی شهر ری مربوط به فلان تاریخ می باشد که مغشوش می باشد.
بعد از آن اشاره به یکی دیگر از کیسه ها نمود و فرمود: و امّا صاحب این کیسه فلانی است که در فلان شهر مقدار یک مَن و یک چارک نخ، جهت بافتن پارچه به فلان بافنده معروف داد و چون مدّتی طولانی سپری شد، نخ ها را دزد به سرقت برد.
و صاحب نخ ها نسّاج را تکذیب و جریمه کرده و به جای آن، یک مَن و نیم غرامت گرفت.
پس یک دینار با تکّه ای پارچه در این کیسه از چنین راهی به دست آمده است که حرام می باشد.
سپس کودک به سوّمین کیسه اشاره نمود و اظهار داشت: آنچه درون آن است، مال فلان شخص است که در فلان محلّه قم زندگی می کند و مقدار هفتاد دینار می باشد که نباید دست زده شود.
امام حسن عسگری علیه السلام سؤال نمود: چرا؟
فرزند جواب داد: چون این ها بابت فروش گندم هائی است که مالک با کشاورز اختلاف داشتند و مالک سهم کشاورز را کمتر از حقّش داد.
پدر فرمود: بلی، صحیح است.
پس از آن کودک فرمود: ای احمد بن اسحاق! این اموال را به صاحبانش برگردان، ما نیازی به آن ها نداریم.
و اکنون کیسه آن پیرزن را بیاور.
احمد گفت: من به طور کلّی آن کیسه را فراموش کرده بودم... [1] .
آری برای امام معصوم، چون از طرف خداوند متعال منصوب است، سنّ و سال، موقعیّت مطرح نیست؛ بلکه هر زمان هر چه اراده نماید حاصل خواهد شد و به همه امور آگاه می گردد.
پس مواظب اعمال و گفتار خود در تمام حالات باشیم که امام زمان، روحی له الفداء و سلام اللّه علیه غافل نخواهد بود.
*******
پاورقی :[1] احتجاج طبرسی: ج 2، ص 524 - 527، ینابیع المودّة: ج 3، ص 319، ح 5.
چهل داستان وچهل حدیث ازامام زمان(ج)-عبدالله صالحی
صلوات در کلام الهى
ان الله و ملائکته یصلون على النبى ، یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما ؛
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى فرستد، اى کسانى که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملا تسلیم فرمان او باشید.
از امام کاظم علیه السلام درباره معناى درود خدا و فرشتگان و مؤ منان در آیه خداوند و فرشتگان او بر پیامبر درود مى فرستند، اى کسانى که ایمان آورده اید! بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبى گردن نهید.
سؤ ال شد، فرمود: درود فرستادن خدا، نوعى رحمت از جانب اوست و درود فرشتگان ستایشى است از آنها نسبت به رسول خدا و درود مؤ منان ، دعایى است از آنها براى پیامبر.
امام صادق علیه السلام نیز درباره همین آیه مى فرماید: پیامبر را ثنا گویید و به او سلام فرستید! (یا به فرمانش گردن نهید.)
******
آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت -عباس عزیزى
من از محاسبه ثواب عاجزم
رسول خدا - صلى الله علیه و آله - فرمود:
وقتى به معراج رفتم دیدم ملکى را که هزار هزار دست دارد( یک میلیون) و هر دستى هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتى هزار هزار بند دارد.
آن ملک گفت : من حساب دانه هاى قطرات باران را مى دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا مى بارد، و عرض کرد: تعداد قطرات باران را از ابتداى خلقت تا حال را مى دانم آن وقت عرض کرد: حسابى است که من از محاسبه آن عاجزم . فرمود: چیست ؟
عرض کرد: هر گاه جماعتى از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند، من از محاسبه ثواب صلوات عاجزم .
اللهم صل على محمد و آله محمد
******
آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت -عباس عزیزى
بانگ رحیل
دعوت و اجابت
خداوند سبحان به مردمان مى فرماید:
یَابْنَ آدَمَ!
1. اُذْکُرُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ.
2. اُدْعُونی بِلا غَفْلَة، أَسْتَجِبْ لَکُمَ بِلا مُهْلَة.
3. اُدْعُونی بِالْقُلُوبِ الْخالیَةِ، أَسْتَجِبْ لَکُمْ بِالدَّرَجاتِ الْعالیَةِ.
4. اُدْعُونی بِالاِْ خْلاصِ وَالتَّقْوى، أَسْتَجِبْ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ الْمَأْوى.
5. اُدْعُونی بِالْخَوْفِ وَ الرَّجاءِ، أَجْعَلْ لَکُمْ مِنْ کُلِّ أَمْر فَرَجاًوَ مَخْرَجاً.
6. اُدْعُونی بِالاَْ سْماءِالْعُلْیا، أَسْتَجِبْ لَکُمْ بِبُلُوغِ الْمَطالِبِ الاَْ سناءِ.
7. اُدْعُونى فی دارِ الْخَرابِ وَالْفَناءِ، أَسْتَجِبْ لَکُمْ فی دارِ الثَّوابِ وَالْبَقاءِ.
اى فرزندان آدم!
1. مرا یاد کنید، تا پاسختان گویم.
2. مرابدون غفلت بخوانید تا دعایتان را بدون تأخیر و مهلت، اجابت کنم.
3. مرا با قلبهاى خالى [از شرک و آلودگى...]بخوانید، تا شمارا با درجات و مقامهاى عالى اجابت کنم.
4. مرا از سراخلاص و تقوا بخوانید، تا به بهشت جاودان پاسختان گویم.
5. مرا با بیم و امید بخوانید، تا در همه امور برایتان توفیق و گشایش قرارد هم.
6. مرا با نامهاى بلندْمرتبهام بخوانید، تا شمایان را با وصول به خواستههاى ارجمند پاسخ گویم.
7. مرا در این وادى خراب و فناپذیر بخوانید، تا شما را در سراى پاداش و جاویدِ آخرت پاسخ گویم.
از نیازهاى حتمى ما آدمیان، بلکه لازمترین و عالیترین نیازمان، «نیایش» است; مناجات با خداوند، پیوند با پروردگار، گشودن گره دل و افشاى رازهاى نهان و ابراز نیاز در برابر آن مولاى بنده نواز، افکندن خویشتن در دامان پر مهر آفریدگار مهربانتر از مادر، نجواى محرمانه با آن وجود رازدار و رازدان، تضرّع خاشعانه و طلب خاضعانه حوایج خویش از آن ذات اقدس... و آن گاه از لطف بى انتهاى او بهره مند شدن واز جذْبه هاى پرفیض و خلسه آور و سبکبار کننده لقاى محبوب، سرشار گشتن، و جامى از شهد حیات بخش وصال یار نوشیدن، و پر و بال جان را از آلودگی ها و غبارها تکاندن، و جانْ آسوده و سبکبال، بال در بال ملا ئک، از تنگناى خاکستان جهان مادّى، پر کشیدن و بى کرانه ها را درنوردیدن... و به سرمنزل مقصود رسیدن!
«مرغ روح، در حال نیایش، از تنگناى قفس تن رها گشته; پر و بالى در بى نهایت مى گشاید. اگر این پرواز، صحیح بوده باشد، دیگر براى روح، برگشتن و محبوس شدن در همین قفس خاکى، امکان پذیر نخواهد بود; زیرا پس از چنین پروازى، کالبد خاکى او همچون رصدگاهى است که به سوى بى نهایت نصب شده و دیده از نظاره به آن بى نهایت نخواهد پوشید.»
دعا و نیایش و مناجات، شکلهاى گوناگون دارد; هم از راز و نیاز عاشق و عابد، سخن مى رود و هم از ناز و عطاى معشوق و معبود.در نیایش،اُنس و محبّت و خوف و خشیت، درهم مى آمیزند; هم نیازهاى معیشتى و زندگانى این جهانى خواسته مى شود و هم مطلوب هاى آرمانى و آن جهانى; هم معرفت پروردگار تحصیل مى گردد و هم کرامت انسانى فراهم مى آید.
البته، در بخش خواسته ها، نباید توقّع داشت که هر چه ما از خداوند ی طلب مى کنیم، به همان صورت و بى کم و کاست و کام مطابق دلخواه ما، عطایمان فرماید; بلکه وظیفه ما دعا و تضرّع و نیایش است و امّا اختیار عطا و اندازه و چگونگى آن، به دست خداوند است.
او مصلحت ما را بهتر مى داند. شاید برخى از خواسته هاى ما، [به واقع ]به زیانمان باشد و یا اکنون زمان و زمینه برآورده شدنشان نرسیده و فراهم نشده باشد و... امّا آنچه حتمى است، این است که اگر دعا و نیایش ما از سر اخلاص و معرفت باشد، قطعاً نتیجه مى دهد; چه دعا براى نیازهاى مادّى و چه معنوى.
گفت آن اللّه تو، لبیک ماست **و آن نیاز و درد و سوزت، پیک ماست
حیله ها و چاره جویى هاى تو**جذب ما بود و گشاد این پاى تو
ترس و عشق تو، کمند لطف ماست **زیر هر یاربّ تو، لبیک هاست
و نیز پاره اى دعاهایمان که در این جهان به اجابت نمى رسد، خداوند حکیم آنها را براى آخرتمان ذخیره مى کند و در آن جهان به گونه اى بهتر، عطایمان مى فرماید. انشاءاللّه.
تو کار بندگى چو گدایان به شرط مزد مکن **که خواجه خود روش بنده پرورى داند
******
از اوج آسمان – على اکبرمظاهرى
کرامات الرضویه (ع )-7
شفاى دست
حاج غلامحسین جابوزى دخترى به نام کوکب که دست راستش شل شده بود داشت که در آخر روز نهم ماه شوال سنه 1343 شفا یافت که والده دختر نقل نمود.
شبى در خانه وقعه هولناکى روى داد و این دختر از هول و اندوه آن وقعه دست راستش بدرد آمد تا سه چهار روز بدرد گرفتار بود. آنگاه دستش از حس و حرکت افتاد لذا از جهت علاج از قریه خود به ترشیز (کاشمر فعلى ) آمده و نزد طبیب رفته به معالجه مشغول شدیم و اثرى حاصل نشد.
پس بسوى مشهد مقدس حرکت کردیم و مشرف به حریم رضوى شدیم ظاهرا براى معالجه و باطنا به جهت استشفاء از دربار حضرت رضا (ع ) پس چند روز نزد طبیبان ایرانى رفته فایده اى ندیدیم . آنگاه به دکتر آلمانى رجوع کرده و او براى معاینه دختر را برهنه کرد و من چون دختر خود را نزد آن اجنبى کافر برهنه دیدم بر من سخت و گران آمد آرزوى مرگ کردم که کاش مرده بودم و ناموس خود را پیش اجنبى کافر برهنه نمى دیدم .
دکتر امر کرد چشمهاى دختر را بستند و باو گفت به هر عضوى که دست مى گذارم بگو آنگاه دست به هر عضو که مى گذاشت دختر مى گفت فلان عضو است تا وقتى که دست بدست راست او نهاد و دختر هیچ نگفت . پس سوزنى مکرر بآندست فرو کرد و دختر ابدا اظهار تاءلم نکرد. چون معلوم شد که احساس درد نمى کند لباس او را پوشیده و چشم هاى او را باز کرد و گفت این دست علاج ندارد و سه مرتبه گفت دست مرده است و روح ندارد. ببرید او را نزد امام خودتان مگر پیغمبر یا امام علاج کند.
از این سخن یقین نمودم که چاره اى نیست بجز پناه بردن به طبیب حقیقى حضرت على ابن موسى الرضا (ع ).
فکر بهبود خود بدل زدر دیگر کن
درد عاشق نشود به زمداواى طبیب
لذا او را به حمام فرستاده تا پاکیزه شود و غسل نماید. بالجمله قریب بغروب بود که تشرف بحرم حقیقى و کعبه واقعى حاصل شد و دختر در پیش روى مبارک نزد ضریح نشست و عرض کرد یا امام رضا یا شفا یا مرگ ، من نیز این سخنش را بساحت قدس امام (ع ) پسندیده و همین معنى را خواهش کردم و هر دو گریه بسیار نمودیم آنگاه یادم آمد که نماز ظهر و عصر را نخوانده ایم .
به دختر گفتم برخیز که نماز نخوانده ایم دختر برخواست به مسجد زنانه ایکه در حرم شریف است رفت براى نماز من نیز در جلوى مسجد مشغول نماز شدم نماز من تمام نشده بود. دیدم دختر بسرعت تمام از مسجد زنان بیرون آمد و از نزد من گذشت .
من از نماز فارغ شدم بجستجوى او برآمدم که اگر رو به منزل رفته است او را ببینم زیرا که راه منزل را نمى داند و سرگردان مى شود. پس متوجه شدم دیدم نزد ضریح مطهر نشسته و اظهار حاجت مى کند که یا شفاء یا مرگ .
گفتم کوکب برخیز به منزل رفته تجدید وضو نموده برگردیم . گفت تو مى خواهى برو لکن من برنمى خیزم تا مرگ یا شفاى خود را بگیرم از انقلاب حال او منقلب شده گریه کردم و از حرم بیرون آمده به منزل خود که در سراى معروف به گندم آباد بود رفتم دیدم همسفران چاى مهیا کرده اند نزد ایشان نشسته مشغول صرف چاى بودم ناگاه دیدم دختر با عجله آمد.
تعجب کرده گفتم تو که گفتى تا مرگ یا شفاى خود را نگیرم برنمى خیزم حال باین زودى و عجله آمده اى ؟
گفت اى پدر حضرت مرا شفا داد!! گفتم از کجا مى گوئى گفت نگاه کن ببین دست شل شده خود را بلند کرد و فرود آورد بطوریکه هیچ اثرى از فلج در آن نبود. آنگاه گفت من همى خدمت آنحضرت عرض مى کردم یا مرگ یا شفا یکمرتبه حالتى مانند خواب بمن رویداد سرم را روى زانو گذاردم . سید بزرگوارى را میان ضریح دیدم که صورت او در نهایت نورانیت بود پس دیدم دست شل شده مرا میان ضریح کشید و از طرف شانه تا سر انگشتانم دست مالید و فرمود:
دست تو عیبى ندارد ناگاه انگشت پایم بدرد آمد چشم باز کردم دیدم یک نفر از خدمت گذاران حرم براى روشن نمودن چراغ هاى بالاى ضریح کرسى گذارده و اتفاقا یکپایه آن روى انگشت پاى من قرار گرفته پس برخواستم و فهمیدم به نظر مرحمت امام هشتم شفا یافته ام لذا بزودى خود را بخانه رسانیدم که تو را بشارت دهم .
هذا حرَمَالاَْقْدَسِ مِنْ رِفْعَتِهِ
جِبْریلُ مُواظِبٌ عَلى خِدْمَتِهِ
یَدْعُوا اَبَدا لِمَنْ اَتى رَوْضَتِهِ
اَنْ یُدْخِلُهُ الاِْلهُ فى رَحْمَتِه
*******
کرامات الرضویه (ع ) - على میرخلف زاده
دعاهاى قرآن
تعلیم دعا به مسلمانان
در نبرد حنین ، غنیمت بسیارى به چنگ مسلمانان افتاد. حضرت محمد صلى الله علیه و آله به هنگام تقسیم غنایم ، به تازه مسلمانان مکه سهم بیشترى دادند، تا در مسلمانى دلگرم و به اسلام خوشبین شوند. این کار پیامبر سبب گردید تا براى بیشتر مهاجر و انصار که از فلسفه کار حضرت بى خبر بودند سوال ایجاد شود و در این میان ، منافقان فرصت یافتند تا زبان اعتراض بگشایند، و به بدگویى از پیامبر پردازند.
پیامبر علت کار خود را شرح دادند و مؤ منان بدان راضى شدند.
خداوند مى فرماید: شایسته بود به آنچه خدا و پیامبرش به آنان دادند راضى و خشنود باشند و بگویند:
حسبنا الله سیؤ تینا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون
خداوند ما را بس است به زودى خداوند از فضلش و پیامبرش به ما مى دهند. ما به سوى پروردگار رغبت و میل داریم .
دعا هنگام سوار شدن بر مرکب و در برابر هر نعمتى
یکى از شیوه هاى قرآن براى آشنا کردن مردم با خدا، بر شمردن نعمت هاى الهى است . قرآن مى کوشد، وجدانهاى خفته ار بیدار کند و مردم گریز پاى را با خدایشان انس و آشتى دهد.
در سوره زخرف مى فرماید: خداوند براى شما کشتى و چارپایان آفرید تا بر آن دشوار شوید و آنگاه که بر آن قرار یافتید به یاد نعمت پروردگارتان باشید و بگویید:
سبحان الذى سخرلنا هذا وما کنا له مقرنین # و انا الى ربنا لمنقلبون .
منزه است خدایى که این مرکب را براى ما مسخر ساختت وگرنه ما توان آن را نداشتیم و ما به سوى پروردگارمان باز مى گردیم .
امام على علیه السلام فرماید: هرگاه بر مرکب سوار شدید یاد خدا کنید و بگویید: سبحان الذى سر لنا هذا و ما کنا له مقرنین # و انا الى ربنا لمنقلبون .
امام رضا علیه السلام فرماید: شکر الهى آن است که هر گاه خداوند بر بنده اش نعمت داد بگوید: سبحان الذى سخرلنا هذا وما کنا له مقرنین # و انا الى ربنا لمنقلبون و الحمدلله رب العالمین .
دعاى ملائکه مقرب براى مؤ منان
حاملان عرش الهى و کروبیان که فرشتگان عالى رتبه و مقرب الهى هستند، همیشه تسبیح و حمد و پروردگار کنند و بر ایمانشان افزوده شود و از براى مؤ منان طلب آمرزش کنند و گویند:
ربنا وسعت کل شى ء رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم # ربنا و ادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم انک انت العزیر الحکیم # وقهم السیئات و من تق السیئات یومئذ فقد رحمته ، و ذلک هو الفوز العظیم .
بارالها، رحمت و دانش تو همه چیز را فرا گرفته است پس بیامرز کسانى را که توبه کردند، و راه تو را پیمودند، و همسران و فرزندانشان را به بهشت عدن که به آنان وعده دادى داخل فرما، همانا تو عزیز و حکیمى . و آنان را از بدى ها و عذاب دور دار، چرا که هر که تو را از بدى در روز قیامت حفظ فرمایى به او رحم کرده اى ، و همین رستگارى بزرگ است .
شایسته است ما هم با ملائکه مقرب همنوا شویم و این دعا را بخوانیم چرا که هم دعا براى جمیع مؤ منان است .
تقدیس الهى از زبان ملائکه
در روز قیامت خداوند نابکاران و مشرکان را محشور فرماید و سپس به فرشتگان گوید: آیا اینها (مشرکان ) شما را بندگى مى کردند و شما را مى پرستیدند؟
فرشتگان در پاسخ گویند:
سبحانک انت ولینا من دونهم .
اى خدا تو منزهى از هر عیب ، تو ولى و همراه مایى نه آنان ، بلکه آنان جن را پرستش مى کردند و بیشترشان به آن ایمان داشتند.
پند دوست
دو مرد با یکدیگر دوست بودند؛ یکى خدا پرست فقیر و دیگرى ثروتمند بى ایمان . ثروتمند بى ایمان به ثروت خود مى بالید و به دوستش مى گفت : من ثروت و افرادم بیش از تو است . و هر گاه در دو باغ وسیع و پر محصولش وارد مى شد مى گفت : گمان ندارم این همه نعمت تمام شود و قیامتى در کار باشد. دوست خداشناس به او پند دادو گفت : آیا به خدایى که تو را آفرید کفر مى ورزى ؟ اما من معتقدم که الله خداى من است و شریکى براى او قرار نمى دهم ، چرا نعمت دهنده را نمى شناسى و هرگاه به باغت داخل مى شوى ، یاد خدا نمى کنى و به نشانه شکرگزارى نمى گویى :
ما شاء الله لاقوة الا بالله .
آنچه خدا خواهد (همان مى شود) قوت و قدرتى نیست مگر از جانب خدا.
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله فرمود: هرگاه خداوند به بنده اش نعمت مال و زن و فرزند عنایت فرمود و او گفت : ما شاء الله لا قوة الا بالله آفتى به جز مرگ نبیند.
امام صادق علیه السلام فرمود: عجب دارم از کسى که نعمت هاى دنیایى مى خواهد و نمى گوید: ما شاء الله لا قوة الا بالله چرا که پس از این جمله خداوند از زبان آن مرد خداشناس مى گوید: اگر من از تو کمتر ثروت و فرزند دارم امیدوارم خداوند بهتر از باغ تو به من بدهد، و این امید حتما محقق مى شود.
******
دعاهاى قرآن - حسین واثقى
بانگ رحیل
ارادت و رحمت
خداوند به آدمى مى فرماید:
یَابْنَ آدَمَ!
1. تُریدُ وَ اُریدُ وَ لا یَکُونُ إِلاّ ما أُریدُ.
2. فَمَنْ قَصَدَنی، عَرَفَنی،
3. وَ مَن عَرَفَنی، أَرادَنی،
4. وَ مَنْ أَرادَنی، طَلَبَنی،
5. وَ مَنْ طَلَبَنی، وَجَدَنی،
6. وَ مَنْ وَجَدَنْی، خَدَمَنی،
7. وَ مَنْ خَدَمَنی، ذَکَرَنی،
8. وَ مَنْ ذَکَرَنی، ذَکَرْتُهُ بِرَحْمَتی.
اى فرزند آدم!
1. تو اراده مى کنى و من نیز اراده مى کنم، و [امّا] تحقّق نمى یابد، مگر آنچه من اراده مى کنم.
2. پس، کسى که مرا قصد کند [و مقصودش من باشم] مرا مى شناسد و به من معرفت مى یابد.
3. و کسى که مرا بشناسد، مرا اراده مى کند [و تنها خواسته او، من مى شوم].
4. و آن که مرا بخواهد، مرا مى طلبد [و در پى یافتنم بر مى آید].
5. و آن که مرا بطلبد، مى یابدم.
6. و آن که مرا بیابد، خدمتم مى کند.
7. و آن که مرا خدمت کند، یادم مى کند [ و ذکر و یادم با جانش درمى آمیزد].
8. و کسى که مرا یادکند، من ـ نیز ـ با رحمت خویش، او را یادمى کنم.
خداوند، دستیافتنى است. رابطه انسان و خداى رحمان، رابطه اى نزدیک و صمیمى است. خداوند، از رگ گردن انسان و حتى از خود او به او، نزدیکتر است.
کى رفته اى ز دل که تمنّا کنم تو را؟!**کى بوده اى نهفته که پیدا کنم تو را؟!
غیبت نکرده اى که شوم طالب حضور**پنهان نگشته اى که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى که من **با صدهزار دیده تماشا کنم تو را
میان آدمیان و خداى سبحان، حائل و مانعى نیست «میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست.» بلى! گاهى آدمى، میان خود و خداوند، پرده مى افکند و فاصله مى اندازد و مسافت بین خویشتن و پروردگار را بعید مى گرداند و راه وصول به کوى محبوب را دور و دشوار مى سازد; «تو خود حجاب خودى حافظ، از میان برخیز!»
رذیلت هاى اخلاقى و هواهاى نفسانى و گناهان و تبه کاریها، غباربرانگیز و فتنه خیز; اینها راه روشن و هموارِ وصول به مقصود را تار و ناهموار مى سازند و رابطه صمیمى عابد و معبود را تیره مى گردانند.
ارادتى خالصانه، عزمى جزم، معرفتى آگاهانه، کوششى مجدّانه، خدمتى صادقانه، پرستش و ذکر و یادى عابدانه و عبادتى عارفانه، آدمى را به مقصد مى رساند و رحمت و رأفت پروردگار رحیم و رئوف را بر جان انسان فرو مى بارد.
به فرموده امام عارفان و عابدان، حضرت سجّاد(علیه السلام):
«وَأَنَّ الرّاحِلَ إِلَیْکَ قَریبُ الْمَسافَةِ :
رهپوى به سوى تو، راهش نزدیک است».
و آن گاه است که اُنس و جذْبه و صفا و لذّتى دست مى دهد که انسان، آن را با تمامى جهان مبادله نمى کند:
آرى!
طفیل هستى عشقند آدمى و پرى **ارادتى بنما تا سعادتى ببرى
******
از اوج آسمان – على اکبرمظاهرى
معجزه پسر همچون پدر
مرحوم شیخ مفید به نقل از امام محمّد باقر علیه السلام حکایت نماید:
روزى عدّه اى از مردم حضور امام حسن مجتبى علیه السلام آمده و به حضرت گفتند: یاابن رسول اللّه ! شما نیز همچون پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام معجزه اى - که بسیار مهمّ باشد - برایمان آشکار ساز.
امام مجتبى علیه السلام فرمود: آیا پس از دیدن معجزه به امامت من مطمئن خواهید شد؟ و آیا ایمان خواهید آورد؟
گفتند: بلى ، اعتقاد و ایمان مى آوریم ؛ و دیگر هیچ شکّ و شبه اى وجود نخواهد داشت .
حضرت فرمود: آیا پدرم را مى شناسید؟ همگى گفتند: بلى .
در این هنگام ، حضرت پرده اى را که آویزان بود کنار زد؛ پس ناگهان تمام افراد مشاهده کردند که امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام نشسته بود.
سپس امام حسن مجتبى علیه السلام خطاب به جمعیّت کرد و فرمود: آیا او را مى شناسید؟
گفتند: بلى ، این مولاى ما امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام است ؛ و ما ایمان آوردیم و شهادت مى دهیم که تو ولىّ و حجّت بر حقّ خداوند هستى ؛ و امام و جانشین پدرت خواهى بود.
و پس از آن اظهار داشتند: ما شاهد و گواه هستیم که جنابعالى ، پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام را پس از مرگش به ما نشان دادى ، همان طورى که آن حضرت ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله را پس از رحلتش در مسجد قُبا به ابوبکر و عمر نمایاند.
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: واى بر حال شما! مگر این آیه شریفه قرآن را نخوانده ونشنیده اید که خداوند متعال مى فرماید:
(وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّه اءمْواتا بَلْ اءحْیاءُ وَلکِنْ لا تَشْعُرُون ).(1)
آن هائى را که در راه خدا به شهادت رسیدند، مپندارید که مرده اند؛ بلکه آنان زنده و جاوید مى باشند ولى شما درک نمى کنید.
البتّه این حالت مختصّ کشته شدگان فى سبیل اللّه است ، که در همه جا حاضر و ناظر خواهند بود.
سپس در پایان افزود: شماها درباره ما اهل بیت رسالت و نبوّت چه تصوّراتى دارید و چه مى اندیشید؟
گفتند: یاابن رسول اللّه ! ما به تو ایمان آوردیم و مطمئن شدیم که تو امام و خلیفه بر حقّ رسول اللّه صلى الله علیه و آله هستى .(2)
******
پاورقی:1- سوره بقره : آیه 154.
2- بحار الا نوار: ج 43، ص 328، ح 8، الخرایج والجرایح : ج 2، ص 810 با اختصار.