دلائل قرآنی
باید از قرآن دلیل بیاورى و الا گردنت را مى زنم
حجاج بن یوسف ثقفى (استاندار خونخوار عبدالملک در کوفه ) بوده و با شیعیان و یاران امیرالمؤ منین على علیه السلام دشمنى بسیار داشت و حتى ظن شیعه و طرفدار على علیه السلام بودن در مورد یک نفر کافى بود که حجاج او را به قتل برساند .
عامر شعبى مى گوید: شبى حجاج مرا طلبید، هراسان شدم ، برخاسته و نزدش رفتم ، ناگهان در کنار مسند او سفره اى چرمین دیدم پهن شده (رسم بود که افراد را روى آن مى کشتند) و شمشیر تیزى در کنار آن بود. سلام کردم ، جواب سلام مرا داد و گفت :
نترس به تو امشب تا فردا ظهر امان دادم . و مرا در کنار خود نشاند. سپس به یکى از دژخیمان اشاره کرد، او رفت و مردى را که با طناب و زنجیر بسته بودند، آورد و در برابر حجاج نشانید. آنگاه حجاج به من رو کرد و گفت :
این شیخ (سعید بن جبیر) مى گوید: حسن و حسین دو پسر پیامبر صلى الله علیه و آله هستند. باید از قرآن در این باره دلیل بیاورد و گرنه هم اکنون (با این شمشیر روى این چرم ) سرش را از بدنش جدا مى سازم .
گفتم : لازم است که او را زنجیر و بند آزاد سازید که اگر دلیل از قرآن آورد آزاد شود و گرنه با این شمشیر نمى توان که زنجیر را قطع کرد. خواه و ناخواه باید این زنجیرها را از بدنش جدا کرد و آنگاه او را کشت ، حجاج دستور داد بند و زنجیر را از بدن او جدا کردند. خوب به او نگاه کردم ، ناگهان دیدم سعید بن جبیر مفسر قرآن و یار و شاگرد خاص امام سجاد علیه السلام است اندوهگین شدم و با خود گفتم : چگونه مى توان در مورد اینکه حسن و حسین علیه السلام پسران پیامبر صلى الله علیه و آله هستند استدلال کرد؟ ناگهان صداى حجاج بلند شد که به سعید مى گفت :
دلیل خود را از قرآن در مورد اینکه حسن و حسین پسران پیامبر صلى الله علیه و آله هستند چنانکه ادعا مى کنى بیاور، و گرنه گردنت را مى زنم .
سعید گفت : به من مهلت بده . حجاج چند لحظه سکوت کرد و دگر بار گفت : دلیل خود را بیاور!
سعید گفت : اندک مهلت بده . حجاج پس از لحظاتى ، براى سومین بار گفت : به تو مى گویم ، دلیل خود را از قرآن بیاور که چگونه مى توان گفت حسن و حسین دو فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله هستند؟
سعید اندکى فکر کرد و سپس گفت :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم و وهبنا له اسحاق و یعقوب کلا هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصاحبین .
و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم ) و هر کدام را هدایت کردیم و نوح را نیز قبلا هدایت کرده ایم و از فرزندان او (ابراهیم ) داود و سلیمان و ایوب و یوسف و هارون را (هدایت کردیم ) و این چنین نیکوکاران را پاداش مى دهیم و (همچنین ) زکریا و یحیى و عیسى و الیاس ، هر کدام از صالحان بودند.1
پس از خواندن این آیات ، سعید پرسید: نام عیسى در این آیه به چه عنوان آمده است ؟!
حجاج گفت : به عنوان اینکه از ذریه (فرزندان ) ابراهیم است .)
سعید گفت : با اینکه عیسى پدر نداشت در عین حال به عنوان ذریه(فرزند) ابراهیم علیه السلام به شمار آمده است ، زیرا عیسى فرزند مریم دختر ابراهیم بود، از این رو عیسى به عنوان فرزند ابراهیم خوانده شده بنابراین بطریق اولى ، مى توان گفت : حسن و حسین دو پسر پیامبر صلى الله علیه و آله هستند زیرا مادرشان دختر بدون واسطه پیامبر است .
حجاج از این استدلال دقیق و محکم قانع شد، دستور داد ده هزار دینار به سعید بن جبیر دادند و او را آزاد ساخت . شعبى مى گوید: وقتى صبح شد، با خود گفتم شایسته است نزد این (شیخ ) بروم و از محضرش معانى قرآن را بیاموزم . به سراغ او رفتم و او را در مسجد یافتم در حالى که دینارها را در کنارش تقسیم کرده و آنها را به فقراء صدقه مى داد. مرا که دید فرمود:
اینها همه به برکت حسن و حسین علیه السلام است ، اگر در یک مورد اندوهگین مى شویم ، هزاربار خشنود مى گردیم و از همه بالاتر خدا و رسولش خشنود مى شوند.2
*******
2- شرح نهج البلاغه خوبى . ج 13، ص 104. ناگفته نماند که سرانجام حجاج ، طاقت نیاورد که سعید بن جبیر آزاد باشد، دستور داد او را دستگیر کردند و سر از بدن مبارکش جدا نمودند.
رویای صادقانه آیت الله شب زنده دار درباره رهبر معظم انقلاب
آیت الله شب زنده دار از اساتید برجسته فقه و اخلاق حوزه علمیه قم در دیدار با مقام معظم رهبری از رویای صادقانه خود سخن گفت.
به گزارش خبرنگار مشرق در ادامه بازدیدهای مقام معظم رهبری با مراجع عظام تقلید و علمای قم، چندی پیش ایشان در منزل آیت الله شب زنده دار حضور یافته و با ایشان دیدار و گفت و گو کردند.
در این دیدار آیت الله شب زنده دار از خواب چندشب گذشته خود خبر داد و گفت:«چند شب پیش از این در خواب دیدم که حضرت عالی به منزل ما تشریف آوردید و بنده دست شما را بوسیدم.حال که این رویا صادقانه است و تعبیر شده است اجاز بفرمائید دست شما را ببوسم.»
مقام معظم رهبری این اقدام آیت الله شب زنده دار را تکلفی سخت تعبیر کردند و اجازه چنین کاری را ندادند.
دراین دیدار مقام معظم رهبری با تمجید از شخصیت بی نظیر اخلاقی آیت الله شب زنده دار ایشان را یکی از گوهرهای حوزه های علمیه دانستند.
گفتنی است آیت الله شب زنده دار از شاگردان برجسته امام راحل، شیخ مرتضی حائری آیت الله سیّد احمد خوانساری (1405 ق.) و .... و بسیاری از بزرگان حوزه و نظام خود را شاگرد اخلاق ایشان می دانند.
فرزند آیت الله شب زنده دار نیز هم اینک عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از اساتید درس خارج قم است.
مشروح کامل سخنان پناهیان در مراسم تشییع شهید صانع ژاله:
شعار «مرگ بر ساکتین» برگرفته از زیارت عاشورا است/مردم نه تنها تقاضای اعدام سران فتنه را دارند، بلکه خواستار حذف سیاسیونی هستند که سکوت اختیار کردهاند
حجت الاسلام علیرضا پناهیان در جمعِ انبوهِ تظاهرکنندگان و تشییع کنندگان پیکر شهید «صانع ژاله» که در روز 25 بهمن ماه و در جریان آشوبِ فتنهگران به شهادت رسید، طی سخنانی شهادت این عزیز را مُهرِ ابطالی بر فتنه آشوبگران و سبب رسوایی منافقین دانست.
مشروح این سخنان، که در دانشگاه تهران و در جمع انبوه تشییع کنندگان ایراد شده است، به جهت اهمیت آن در پی میآید:
شهید ژاله چه افتخاری پیدا کرد / فتنهگران و مسئولان مملکت بدانند....
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلاه الله سیدنا و حبیبنا ابالقاسم مصطفی محمد و الالطبین الطاهرین المعصومین سیما الحجه بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین الا قیام یوم الدین.
شهید ژاله چه افتخاری پیدا کرد. باید به خانواده محترم او که از ختّه غیور مردان کردستان هستند تبریک گفت که شهادت فرزند آنها مُهر پایانی بود بر جنایتهای بی حد و اندازه فتنهگران و خون ارزشمند او باعث رسوایی نهایی منافقان مدرن شد. این شهید مظلوم که بسیجی بودن را در پرونده خود دارد بدون این که درگیر شده باشد با موضوع تظاهرات فتنه در بیست و پنج بهمن، در حالی که عبور می کرد از کنار خیابان طرف گلوله قرا گرفت تا مظلومیتش پایانی باشد بر مظلومیت و غربت بیش از 30 شهیدی که در این جریان فتنه در این یک سال و اندی داده شده است.
فتنهگران و مسئولان مملکت بدانند ما از این به بعد برای شهدایی که خدای ناکرده در این راه بدهیم بیشتر از این شور و غوغایی به پا خواهیم کرد. اگر یک نفر از شهروندان و اعضای امت اسلامی ایران نازنین ما، نه شهید بشود حتی مجروح بشود و از دست فتنهگران کتک بخورند ما برای آن مجروح هم چنین همایش هایی را برقرار خواهیم کرد.
آفرین به غیرت دانشگاهیان و آفرین به غیرت دانشجویان هنر که نگذاشتن این شهید عزیز مانند دیگر شهدا در گوشه غربت و عزلت تشیبع بشود و این چنین تشیبع با شکوهی برای او برقرار کرده اند. همین مردم حاضرند و تمنا دارند به پای چوبه دار سران فتنه بایستند و فریاد بزنند.
سیاستمداران کشور حق ندارند به فتنهگران فرصت بازگشت بدهند/توبه گرگ مرگ است
سیاستمداران کشور حق ندارند به فتنهگران فرصت بازگشت بدهند. این سخن سخن دیرهنگامیست که به فتنهگران فرصت داده شود که اگر شما در خط آمریکا و اسرائیل نیستید خط خود را جدا کنید. دست فتنهگران به خون جوانان این مرز و بوم آغشته است. آنها لکه ننگی هستند که باعث بیآبرویی ملت ما هستند. ملت مصر به ما می گوید: «ما مبارک مستبد جنایتکار وابسته به آمریکا را سرنگون کردیم، شما ملت بزرگ نمیتوانید چند فتنهگر منحوس را نابود کنید؟»
قیام این مردم چرا برای شهید 25 بهمن پرشور تر از تشیع پیکر شهدای پیشین است؟ چون این مردم ثمره انقلاب خود را در یمن، در تونس، در بحرین و در مصر دیدهاند. این مردم ثمره انقلاب خود را و ثمره خون شهدای خود را و برکت راه حضرت امام و رهنمودهای مقام معظم رهبری را در تحولات منطقه دیدهاند. چرا جامعه خود را از لکه ننگی که فتنهگران ایجاد کردهاند پاک نکنند؟ همه این مردم و هزاران برابر بیشتر از این مردم از همه شهرهای کشور آمادهاند برای اینکه لکه ننگین نفاق مدرن که در سران فتنه متجلی شده برای همیشه از این مرز و بوم پاک بشود.
تقاضای مردم طبق آیه قرآن، اعدام است
من طبق آیه قرآن تقاضای این مردم را به خدمت مسئولان نظام عرض کنم این خشم مردم نیست این احساسات مردم نیست که تقاضامند اعدام سران فتنه هستند، این قرآن است که میفرماید: «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً» جزای کسانی که امنیت را از بین می برند و با تظاهرات خود زمینه حضور منافقین در صفوف شورشگران زباله دانی را فراهم می آورند، خیابانها را ناامن میکنند، این است که «أَنْ یُقَتَّلُوا»یا کشته بشوند «أَوْ یُصَلَّبُوا» یا به دارآویخته بشوند « أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ» دست و پای آنها از دو سوی مخالف قطع بشود و بدن مثله شده آنها روی زمین انداخته شود.
مردم خواستار حذف سیاستمدارانی هستند که زمینه شعله گرفتن آتش فتنه شدند
این مردم نه تنها می خواهند سران فتنه اعدام شوند بلکه می خواهند سیاستمدارانی که در در موقعیت و با هر سابقه ای هستند و به هر نحوه زمینه شعله گرفتن آتش فتنه را فراهم کردند آنها هم از صحنه سیاست حذف شوند.
توجه کنید، حرفهایی که شاید تاکنون زده نشده باشد، خدمت شما عرض کنم. کدام یک از سیاستمداران در آغاز اولین تظاهرات غیر قانونی که برگزار شد نمیدانستند، پیش بینی نمیکردند که منافقین در این گونه تظاهرات شرکت خواهند کرد؟ و آمریکا پشتیبان این گونه حرکتها خواهد بود و خونهای مظلوم به زمین ریخته خواهد شد؟
تمام سیاستمدارانی که پیش بینی نمیکردند این تظاهرات غیرقانونی که از روز اول راه افتاد منجر به ریخته شدن خون مظلومان می شود، آنانی که نمیدانستند و پیشبینی نمیکردند که این تظاهرات مورد حمایت اسرائیل و آمریکا قرار خواهد گرفت، آن سیاستمدارانی که در کشور ما پیشبینی نمیکردند این حرکت مورد رضایت صهیونیزم و قاتلان فلسطینیان مظلوم خواهد بود، آنها احمق هایی هستند که در عرصه سیاست جا خوش کردهاند.
چه کسی است که نداند این نظام و این انقلاب دشمن دارد؟ چه کسی است که نداند دشمنان ما از فرصتی استفاده می کنند. ؟ چه کسی است که نداند کوچکترین فرصت دادن به دشمن به هر بهانهای خیانت بزرگ محسوب می شود؟
بگذارید سخن امام امت را که در اوج رحمت بود و در صحیفه امام ثبت است، برای شما بیان کنم. فرمود: «هر کسی به حکم شورای نگهبان بی اعتنایی کند و با آن مخالفت کند و مخالفت خود را به میان مردم بکشد او مفسد فی الارض است» و مفسد فی الارض حکمش اعدام است.
چه کسانی مصلحتها را تولید میکنند؟/ مسیر انقلاب همواره به سمت شفافیت و کم شدن مصلحتها بوده و هست
مردم ما تجربه تاریخی مظلومیت علیبنابیطالب را دارند. مردم ما می دانند که امیرمؤمنینِ مظلوم ما، که اول مظلوم عالم بود، با نصیحتهایی که اطرافیان او به او میکردند و تحمیلگریهایی که آغاز کردند، حکمیت را بر علی بن ابیطالب (ع) تحمیل کردند و نگذاشتند علیبنابیطالب(ع) مسیر خود را پیروزمندانه پیش ببرد. ما تقاضامندیم که تمام کسانی که می خواستند درجریان این فتنه حکمیت را به مقام معظم رهبری تحمیل کنند از صفحه سیاسی جامعه محو شوند.
اگر تا کنون مصلحت بوده است قوه قضایه صبر و نجابت به خرج بدهد که میدانیم به اشاره نورانی مقام عظمای ولایت بوده است اما این مصلحت که توسط برخی تولید و تحمیل میشود، تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟ آیا کسانی که در این مملکت مدام میخواهند تولید و تحمیل مصلحت کنند، باید تا قیامت تحمل شوند؟
از روز اول انقلاب که انقلاب آغاز شد تا زمان ظهور آقا امام زمان(ع)، از یک زاویه که نگاه کنید، مسیر انقلاب ما این مسیر است که از روز اول حضرت امام فرمودهاند: تحمیل شدن جریان نهضت آزادی بنا بر مصلحت بود. این مصلحت برداشته شد. تحمل کردن بنیصدر مصلحت بود، این مصلحت برداشته شد. تحمل کردن منتظری علی رغم میل و فرموده حضرت امام، مصلحت بود، این مصلحت برداشته شد. ما از ابتدای انقلاب تا ظهور حضرت یک مسیر را طی می کنیم روز به روز به سمت شفافیت و کم شدن مصلحت و عیان شدن حقیقت پیش خواهیم رفت.
· اگر مصلحت ها به این دلیل است که مردم تحمل داشته باشند مردم تحمل دارند،
· اگر مصلحت ها به این دلیل بوده است که مردم آگاه بشوند مردم آگاه هستند،
· اگر مصلحت ها به خاطر این بوده است که خواص و نخبگان جامعه آگاه بشوند، آگاه شدهاند. دیگر اگر کسی خود را به خواب زده باشد، نمیشود او را بیدار کرد.
· و اگر مصلحت ها برای این بوده است که خواص پس از آگاهی اقدام کند، ما باید از اقدام مجلس شورای اسلامی تشکر کنیم که ظواهر فریبنده پستها را کنار گذاشتن و مانند یک بسیجی انقلابی فریاد زدند و درخواست اعدام سران فتنه را مطرح کردند.
هر سیاستمدراری تا کنون می خواسته بیدار بشود بیدار شده است، هر که تاکنون بیدار نشده است، دیگر بیدار نخواهد شد.
شعار «مرگ بر ساکتین» برگرفته از زیارت عاشورا و متون دینی
من به طور مشخص شعاری را به شما پیشنهاد می کنم و شما اندیشه این شعار را، هم در زیارت عاشورا و در دیگر زیارت نامههای ما بروید ببینید. آنجایی که ما لعن میکنیم، نه فقط قاتلین را، بلکه خاذلین را هم لعن میکنیم. خاذلین یعنی چه کسانی؟ آنانی که در مقابل مظلومیت حسین(ع) ساکت ماندند و از حق قیام و دفاع نکردند.
بر اساس متون و معارف دینی، این شعار را پیشنهاد میکنم، تا از امروز و فردا معلوم بشود چه کسانی مورد نفرین شما بودهاند و هستند و خواهند بود. این مردم ما بر اساس معارف دینی اگر بخواهند شعار بدهند، همه خواهند گفت: «مرگ بر ساکتین».
چه کسانی سکوت کردهاند؟
چه کسانی سکوت کردهاند؟ کسانی که هنوز فتنه را فتنه نخواندهاند. چه کسانی ساکت هستند؟ کسانی که سران فتنه را به عنوان سرانی آشوبگر و خروج یافته از انقلاب ندانستهاند. چه کسانی بوده اند؟ کسانی که تقاضای اعدام نکردهاند برای سران فتنه. طبق فرمایش حضرت امام چه کسانی ساکتاند؟ علمایی که برای بیاحترامی به کوچکترین موضوعات دینی برمیآشوبند، ولی برای بیاحترامی به ولایت فقیه و شخص ولیفقیه که عصاره پیامبران و راه پیامبران است سکوت کردهاند.
امروز شنیدیم همین الان که شما دانشگاهیان و مردم درسهای خود را تعطیل کردهاید علمای هوشمند و انقلابی و با بصیرت در حوزههای علمیه، در حوزه علمیه قم هم هماکنون مانند شما تجمع دارند درسهای خود را تعطیل کردهاند.
اما من می خواهم دردمندانه و سوگمندانه این بیشرفهایی که حرکت 25بهمن را که شورش چند علاقمند به سطلهای آشغالی را، قیام با شکوه می دانند برای شما بگویم. اینها عکس امام را و عکس مقام معظم رهبری را به روی زمین گذاشتند و ماشین ها را وادار می کردند و افراد را با کتک وادار می کردند که پا روی این عکسهای مقدس ما بگذارند.
تا کی باید تحمل بشود؟! تا کی باید مظلومیت تحمل کنیم!؟ 18 تیر وقتی اهانتی به مقام معظم رهبری شد مردم بیست و سوم تیرماه به خیابانها ریختند. وقتی مقام معظم رهبری فرمود «عکس من را هم پاره کردند، کسی چیزی نگوید، صبر و سکوت بکند» مردم گریه کردند به خیابانها آمدند فریاد زدند. آن جمعیتی که آن روز 23 تیر ماه بعد از هیجده تیرماه به خیابانها آمد، امسال در همین مکان شما جمع شدند.
در آن زمان، کسی از شخصیتهای سیاسی دعوت شده بود برای سخنرانی نیامد، گفت می ترسم مردم نیایند و من ضایع بشوم نمیآیم از رهبری دفاع کنم. بعد از این که شما مردم را در 23 از تلویزیون تیرماه دیده بود، گفته بود: «عجب مردم اینقدر طرفدار رهبری هستند اگر میدانستم میآمدم.» تو نیامدی و نمیآیی و نخواهی آمد.
امیدواریم این شهید آخرین شهید قبل از ظهور آقا امام زمان باشد
امیدواریم این شهید آخرین شهید قبل از ظهور آقا امام زمان علیه السلام باشد. و این شهید آخرین شهید این فتنه باشد. و خدا سلامتی و شفای عاجل به مجروحین و گلوله خوردههایی که در روز 25 بهمن ماه بدون اسلحه به خیابان آمده بودند و یا عبور میکردند بدهد.
و خداوند متعال بصیرت کامل به خواص جامعه ما بدهد. آن چنانی که عموم افراد جامعه ما از این بصیرت برخوردارند.
مسئولان مملکتی! به خدا قسم ما جواب مردم جوانان پرشور، دانشگاهیان هوشمند را نه تنها نمیتوانیم بدهیم، بلکه از اقصی نقاط عالم تماس میگیرند، از ترکیه، از پاکستان، افغانستان، عراق، لبنان ، آفریقا کشورهای اروپایی از آمریکا، تمام این تماس ها هست، می گویند: «شما در ایران چه کار دارید میکنید؟ چهار تا انسان فتنهگر از انسانیت خارج شدند، را چهجوری نمیتوایند جلویشان را بگیرید؟ آنها از ما تقاضا دارند. ما نمیتوانیم پاسخ آنها را بدهیم.
انشاء الله عزم را جزم کنند و سفره ننگین فتنه را در میان این مردم جمع آوری کنند و مردم آسوده خاطر، خود را هر چه سریعتر به مقدمه سازی ظهور آقا امام زمان (ع) برسانند.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته.
آخرین وظایف منتظران
(مبحث آخر)
آمادگی برای مواجهه با امامی که با تشخیصهای غلط به شدت برخورد میکند/گاهی تشخیص نادرست نشان? بیماری قلب است
حجتالاسلام پناهیان، در سومین شب از سخنرانی خود در مدرسه علمیه صدر، به یکی دیگر از آخرین وظایف منتظران عصر ظهور اشاره کرد. پناهیان با اشاره به اینکه قلب و گرایشهای انسان، هدف اصلی امتحانات و علت اصلی تمام ریزشها و رویشها است، اما در عین حال گفت: به دلیل مکر نفس و پیچیدگیهای قلب انسان، چارهای نداریم جز اینکه در «عرصه عمل» و یا در «عرصه درک و تشخیص» قلب خود را مورد مطالعه قراردهیم. پناهیان تصریح کرد: کسی که تشخیص غلط میدهد نوعاً بدلیل بیماری قلبِ اوست.
برگزیدهای از مطالب این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
- امتحانات الهی گاهی معطوف به «قلب» انسان، گاهی معطوف به «عمل» انسان و گاهی معطوف به «قدرتِ درک و تشخیص» اوست.
- وقتی انسان در عرصه عمل مورد امتحان قرار میگیرد معلوم خواهد شد تا چه حدّ به انجام طاعات و ترک معاصی پایبند است. ولی آنچه معمولا مورد غفلت است امتحاناتی است که معطوف به قدرت درک و تشخیص است. خیلیها فکر میکنند چون تشخیصشان این بوده پس معافند که طبق آن عمل کنند در حالیکه باید دید چرا به این تشخیص رسیده است و آنجا مواخذه خواهد شد.
- وقتی قلب انسان و مرکز گرایشهای او در معرض امتحان الهی قرار میگیرد میزان ایمان او و تعلق او به پرودگار و خوبیها و یا میزان تعلقات نفسانی انسان مشخص خواهد شد. مثلاً هرگاه درموقعیتی دچار ترس شدیم درحالیکه نباید میترسیدیم و باید به خدا توکل میکردیم، در چنین موقعیتی باید بفهمیم که در قلبمان مشکلی وجود دارد. وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ (بقرة / 155)
- واقعیت اینست که بدلیل تودرتو بودن و پیچیدگیهای قلبِ انسان، اغلب نمیتوان فهمید، در قلب چه میگذرد و برای ما معلوم نمیشود که گرایشهای قلبیمان تا چه حدّ دارای بیماری و ضلالت است. مثلاً براحتی نمیفهمیم که در قلب ما تکبّر وجود دارد و اغلب تا وقتی تکبّر تمام قلب ما را فرا نگیرد به وجود آن در قلب پی نمیبریم. گاهی انسان بدیها را در قلب خود پنهان کرده یا آنها را توجیه میکند. حتی گاهی مکر نفس سبب میشود، بدیها را تفسیر به خوبی کرده و آنها را زیبا و مطابق با خواست خداوند جلوه میدهد. پس ما چاره ای نداریم جز اینکه در «عرصه عمل» و یا در «عرصه درک و تشخیص» قلب خود را مورد مطالعه قراردهیم. مثلاً وقتی بی رغبتی و بیمیلی نسبت به نماز در خود میبینیم، باید بفهمیم که در قلبمان اتفاقی افتاده و مشکلی بوجود آمده است. وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى (نساء/142)
- در واقع هرگاه امتحانات الهی معطوف به «عمل» و یا «قوّه تشخیص» انسان است، میتوان گفت این امتحانات بطور غیر مستقیم معطوف به قلب و گرایشهای انسان است. اگر انسان توجه به قلب خود داشته باشد در پسِ این امتحانات میتواند قلب خود را محک زده و به امراضِ قلب خود پی ببرد. بهطور مثال وقتی خوارج به کشتن یک زنِ باردار با آن وضع فجیع اقدام کردند، باید از رفتار خود در صحنه عمل میفهمیدند که در دلشان خدا نیست. از این عمل پلید باید به پلیدی قلب خود پیمیبردند. فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ (بقره/10)
- پس مقامِ عمل مقامِ لو رفتنِ قلب پلید است. همیشه آنهایی که بیمار دل هستند یک جاهایی در عرصه عمل، خودشان را رسوا میکنند و حقیقتِ قلبِ خود را لو میدهند. مثل آن شخص معزولی که یکی از مریدانش شخصی را کشته بود و او در مقام دفاع از قاتل، برآمد و گفت «حالا او یک کسی را کشته است» به همین سادگی در مورد قاتلِ یک انسان بیگناه نظر میدهد. چطور شد که قتل یک انسان بیگناه برای او اینقدر بیحرمت شد؟ در عرصه عمل هر که میخواست میتوانست رسوایی او را ببیند.
- اما کسانی هستند که در مقام عمل خود را لو نمیدهند و آنقدر اعمالِ خود را کنترل میکنند تا نتوان به راحتی به حقیقت قلب آنها پیبرد. «اینگونه افراد را باید در عرصه تشخیص شناخت» این افراد در مقام تشخیص به اشتباه میافتند. کسی که تشخیص غلط میدهد نوعاً بدلیل بیماری قلبِ اوست. البته نمیتوان به او گفت که تو بهدلیل هوای نفس و مرض قلب، به این تشخیصِ غلط رسیدهای چرا که او نخواهد پذیرفت. اینگونه افراد را باید در همان عرصه تشخیص گیرانداخت و مُچشان را گرفت. آنهم اگر صداقت داشته باشد و غرور نداشته باشد میتواند بفهمد که اشتباه کرده و منشأ آن چه بوده.
- باید آماده شویم برای ظهور آن آقایی که اگر کسی در محضرِ ایشان تشخیص غلط بدهد حضرت به شدّت با او برخورد خواهد کرد.(رک: روایات جلسه قبل) در آن زمان بدلیل« شفافیت فضای موجود» حضرت با نشانههایی معلوم خواهد کرد که تشخیصِ غلط او تنها بدلیل بیماری قلبِ اوست. البته قبل از ظهور هم بسیاری از سقوطها بخاطرِ همین تشخیصِ غلط است. غربال آخرالزمان و شرایطِ قبل از ظهور بهگونهایست که ما در مقام تشخیص مورد امتحان قرار گیریم. پس لازم است مقدمات تشخیص درست را در قلبمان ایجاد کنیم و مقدمات تشخیصِ غلط را در خود از بین ببریم.
- یکی از راههای مهم در جلوگیری از تشخیص غلط و بالا بردن قدرت فهم پذیرش انتقاد است و آمادگی برای تغییر نظر. اگر کسی به داشتههای خود زیادی اعتماد کند و بیجا از نظر خود دفاع کند در دام کج فهمیها خواهد افتاد. هر کسی باید با دقت در نحوه تفکر خود، نقطه ضعفهای خود را در مقام تشخیص درک نماید.
- یکی از راههای مهم دیگر مجالست با اهل علم و نظر است ببینید بزرگان اندیشه و درایت چگونه استدلال میآورند و از چه زاویهای به مسائل نگاه میکنند. همچنانکه برخی منحرفین، به اذناب خود راه غلط اندیشیدن را یاد میدهند.
آخرین وظایف منتظران
(مبحث دوم)
پناهیان: باید برای مواجهه با «امامی که با الهام الهی و حکم داودی قضاوت میکند» آماده شویم
به گزارش خبرنگار فارس، حجتالاسلام علیرضا پناهیان در دومین شب سخنرانی خود در جمع طلاب و دانشجویان در محل مدرسه علمیه صدر بازار، با ذکر برخی روایات معتبر، در خصوص تفاوت حکومت امام زمان(ع) دومین وظیفه از وظایف آخرین منتظران عصر ظهور را «آمادگی برای مواجهه با امامی که بر اساس علم خود و با حکم داودی قضاوت میکند» دانست و گفت: ما برای برخورداری از امامی که عقل کلّ است و تحلیل رفتارهای او برای بسیاری از مردم دشوار است، باید آماده باشیم. اگر ما آمادگی برخورداری از یک امام عالِم مطلق و عاقلِ کامل را نداشته باشیم نه تنها نمیتوانیم رفتارهای او را تحلیل کنیم بلکه یک جاهایی به مخالفت با ایشان هم اقدام خواهیم کرد.
مشاور نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، ضمن اشاره به برخی از روایات مربوطه، در خصوص فلسفه بهوجود آمدن چنین فضایی توضیحاتی داد، که در ادامه برخی از مهمترین مطالب مطرح شده در این سخنرانی را میخوانید:
- هر زمانی اقتضائات خاص خود را دارد و درک مقتضیات زمان در موقعیتهای مختلف نیازمند عقل و فهم است. این قاعده کلی در ارتباط با عصرِ ظهور و در آستانه ظهور نتایج خاصی بهدنبال خواهد داشت. آیا در آستانه ظهور وظایف ویژهای بر دوش ما میآید؟ آن نکات حساسی که چه بسا مطالب جدیدی نباشند ولی بدلیل مقتضیات زمان، اهمیت و حساسیت فوقالعاده مییابند و باید مورد توجه قرار گیرند «آخرین وظایف منتظران» هستند. لذا ما بهعنوان آخرین گروه منتظران، باید وظایف خود را عمیقاً مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم.
- برخی از این وظایف در مقام نگرش هستند و همانطور که ذکر شد یکی از آنها «آمادگی ذهنی برای برخورداری از امام مقتدر» است. برای تصوّر بهتر این موضوع حداقل کاری که میتوان انجام داد اینست که «اقتدار» اولیاءالله در صدر اسلام را در ذهن خود به تصویر بکشیم و ظرفیت پذیرش آنرا در خودمان ایجاد کنیم هرچند اقتدار امام عصر(عج) بهدلیل شرایط متفاوت با دوران صدر اسلام، بسیار بیشتر از اقتدار پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) خواهد بود. همچنین ساخت فیلمهایی با این موضوع میتواند کمک شایانی به این تصویرسازی بنماید.
- وظیفه دیگر از وظایف آخرین منتظران، آمادگی برخورداری از امامی است که «عالِم به اسرار غیب» و «برخوردار از الهام الهی» است و به «حکم داودی» قضاوت خواهد کرد. امامی که بر اساس مصالح والاتر و دوراندیشانهتر عمل خواهد کرد، نه بر اساس مصالح ظاهری و قابل لمس. (امام صادق(ع): إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ع حَکَمَ بَیْنَ النَّاسِ بِحُکْمِ دَاوُدَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى بَیِّنَةٍ، یُلْهِمُهُ اللَّهُ تَعَالَى فَیَحْکُمُ بِعِلْمِهِ،( غیبت نعمانی، ج2،ص386) /امام حسن عسکری(ع): إِذَا قَامَ [القائم] قَضَى بَیْنَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ کَقَضَاءِ دَاوُدَ ع لَا یَسْأَلُ الْبَیِّنَةَ؛کافی،ج1،ص509) مواجهه با امامی که «عقل کلّ» است و افق درک و فهم او بسیار بالاتر از ماست و به دلیل رفع محدودیتها و مظلومیتها مطابق فهم خود عمل میکند، کار راحتی نیست. درست است که امام زمان(ع) نیز همچون پیغمبر(ص)، بشری است مثل ما، و زندگی ساده ای دارد ولی به این معنا نیست که حضرت همانند ما فکر میکند و به اندازه ما میفهمد. همچنین شرایط اجتماعی بهگونهای نیست که ناچار باشد در حد فهم اندک برخی از مردم عمل کند.
- این نقل تاریخی در مورد عدم همراهی مردم با امیرالمؤمنین(ع) معروف است که فرمودهاند: علی(ع) کسی همانند مردم نبود بلکه از مردم خیلی فاصله داشت و مردم کسی را که مانند خودشان باشد بیشتر میپسندند، (إِنَّ عَلِیّاً تَقَدَّمَهُمْ إِسْلَاماً وَ فَاقَهُمْ عِلْماً وَ بَذَّهُمْ شَرَفاً وَ رَجَحَهُمْ زُهْداً وَ طَالَهُمْ جِهَاداً فَحَسَدُوهُ وَ النَّاسُ إِلَى أَشْکَالِهِمْ وَ أَشْبَاهِهِمْ أَمْیَلُ مِنْهُمْ إِلَى مَنْ بَانَ مِنْهُمْ فَافْهَم/امالی شیخ طوسی،حدیث1256) ما از دور و از پسِ تاریخ از شنیدن علم و حکمتِ علی(ع) لذت میبریم ولی باید دید از نزدیک و در مواجهه با چنین انسان برتری چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد. با یادآوری داستان حضرت موسی(ع) در مواجهه با حضرت خضر(ع) و اشاراتی که در این قصه قرآنی شده، متوجه میشویم که موضوع تا چه حدّ پیچیده خواهد بود.
- ما برای برخورداری از امامی که عقل کلّ است و تحلیل رفتارهای او بسیار دشوار است، باید آماده باشیم. اگر ما آمادگی برخورداری از یک امام عالِم مطلق و عاقلِ کامل را نداشته باشیم نه تنها نمیتوانیم رفتارهای او را تحلیل کنیم بلکه یک جاهایی به مخالفت با ایشان هم اقدام خواهیم کرد.
- امام زمان(ع) با نشانهها کار میکند و نیازی به بیّنه ندارد. ایشان در مقام قضاوت به حکم داودی رأی میدهند و نیازی به شاهد ندارند. با این توصیف هیچ فرد متخلّفی توان گریز از یک چنین دادگاهی را نخواهد داشت وطبیعتاً این امر تحوّلی عظیم در عالَم ایجاد خواهد کرد.(عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ( ع) قَالَ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ع حَکَمَ بَیْنَ النَّاسِ بِحُکْمِ دَاوُدَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى بَیِّنَةٍ یُلْهِمُهُ اللَّهُ تَعَالَى فَیَحْکُمُ بِعِلْمِهِ وَ یُخْبِرُ کُلَّ قَوْمٍ بِمَا اسْتَبْطَنُوهُ وَ یَعْرِفُ وَلِیَّهُ مِنْ عَدُوِّهِ بِالتَّوَسُّمِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ/ارشاد مفید،ج2،ص386)
- چرا یک چنین فضایی در عصرِ پس از ظهور بهوجود خواهدآمد؟ فلسفه ایجاد یک چنین فضایی چیست؟ آیا فلسفهاش این نیست که اگر بنا بر حاکمیت حقّ باشد باید همه حقّ بهتمامِه باشد. «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/33) اگر بخواهیم جامعهای با حاکمیت حقّ داشته باشیم، و تمام باطل نابود شده باشد، دیگر هیچ روزنهای نباید از اجرای حق خالی بماند و راه اجرای حق نباید در هیچ نقطهای مسدود باشد که در این صورت، از همان روزنه یک شکافی ایجاد خواهد شد و بمرور موجب میشود خدشه به کل حق وارد شود. اینجاست که لزوم پر کردن شکافها و روزنه های نفوذ برای ایجاد خلل مشخص میشود.
- به عقل کاملی که میخواهد یک چنین جامعهای را اداره کند بیندیشیم. وقتی کسی خیلی بیشتر از دیگران بفهمد، تحمل او و درک او بسیار سخت است. بههمین دلیل در روایات داریم: «حضرت دستی به سرِ مؤمنین میکشد تا عقل آنها زیاد شود»(کافی/1/25) تا بتوانند حضرت را کمک کنند. اگر کسی عاقل باشد در مواجهه با اوامر و احکام صادره از سوی حضرت، حداقل «احتمال صحت» میدهد و این انعطاف پذیری عقلانی در جای خود بسیار مفید است.
- گروهی که فاقدِ انعطاف پذیری عقلانی بوده و اسیر فهم ناقص خود هستند، اجتهاد و فقاهت حضرت را زیر سؤال میبرند و در مقابل ایشان خواهند ایستاد. یکی از آفات اهل علم اینست که گاهی اسیر فهم و علم خود میشوند و از عقلانیت فاصله میگیرند. این اسارت علم، در جریان امتحانات قبل از ظهور نیز دیده خواهد شد بطوریکه در آستانه ظهور شاهد جنگ فهمهای مختلفِ دینی خواهیم بود.( غیبت نعمانی/ص206) گروهی در قبل و بعد از ظهور هستند که بر روی افکار و درک نادرست خود از دین، پافشاری کرده و موجبات هلاکت خود و دیگران را فراهم میکنند.
- در برخی از روایات مربوط به ظهور به ایستادگی عدهای از یاران حضرت در مقابل ایشان و برخورد قاطع حضرت با آنها اشاره دارد که درک و تحلیل آن دشوار است. امام صادق(ع) پس از قرائت آیه «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ»(هود/110) فرمودند: اِخْتَلَفُوا کَمَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ فِی الْکِتَابِ وَ سَیَخْتَلِفُونَ فِی الْکِتَابِ الَّذِی مَعَ الْقَائِمِ، الَّذِی یَأْتِیهِمْ بِهِ حَتَّى یُنْکِرُهُ نَاسٌ کَثِیرٌ فَیُقَدِّمُهُمْ فَیَضْرِبُ أَعْنَاقَهُمْ.(کافی/8/287) عدهای از کسانی که جزء یاران حضرت هستند، بر سرِ فهمشان از کتاب خدا با حضرت اختلاف کرده و او را انکار میکنند، تا اینکه حضرت آنها را میآورد و گردنشان را میزند. در روایت دیگری نیز آمده که گروهی که در رکاب حضرت جنگیدهاند، بهدلیلِ فهمشان از دین، به انکار حضرت اقدام میکنند و لاجرم حضرت گردن آنها را میزند ولی برای دیگران مای? عبرت نشده و این مسأله تاچند مرتبه تکرار میشود.(اثبات الهداة/3/585/ح796)
- ما بهجهت کسب آمادگی برای ظهور، باید این مسائل را برای خود حل کنیم و آمادگی مواجهه با چنین صحنههایی را داشته باشیم. فهم ما از دین باید آنقدر بالا برود که بدانیم دین عادت کردن به یک سلسله مناسک و آداب خاص نیست. دین تنزل دادن امر خدا و حقایق عالم به قدر اندیشه کم و کوتاه ما نیست. دین علاقه سطحی داشتن به خدا و خوبیها نیست. دین امر دیگری است که در پسِ این ابتلائات کم کم خود را نشان میدهد و درجه عبودیت بندگان را مشخص خواهد کرد. دین از ما قدرت تحلیل و انعطاف پذیری فوق العادهای در برابر حق میخواهد.
(ادامه دارد)
آخرین وظایف منتظران
(مبحث اول)
حجتالاسلام علیرضا پناهیان در اولین شب سخنرانی خود در «مدرسه علمیه صدر» واقع در محدوده بازار تهران، با موضوع «آخرین وظائف منتظران ظهور»، یکی از آخرین و مهمترین وظایفِ منتظران را «آمادگی برای برخورداری از امام معصوم و مقتدر» دانست. به گزارش خبرنگار فارس، این استاد حوزه و دانشگاه که در جمع طلاب مدارس علمیه تهران سخن میگفت، با اشاره به اینکه بشر در طول تاریخ، با موضوع مظلومیتِ اولیاءالله خوگرفته است و به همین دلیل مواجهه با امام مقتدر و تغییر این ذهنیت برای بشر کمی دشوار است، گفت: «امام مقتدر، امامی است که منفعل نبوده و به دلیل اقتداری که ناشی از بصیرت و قوت ایمان شیعیان او است، اجازه نمیدهد هیچ امری به او تحمیل شود.»
این مراسم به دعوت و میزبانی طلاب مدرسه علمیه صدر(مشکات)، و با حضور برادران و خواهران طلبه و دانشجو در محل مدرسه صدر، واقع در جنب مسجد امام، برگزار شده است .
در ادامه گزیدهای از مطالب بیان شده در اولین شب این مراسم را میخوانید:
- خداوند حیات بشر را عرصه امتحانات و ابتلائاتی قرار داده است تا معلوم شود چه کسانی بهتر از دیگران عمل میکنند و بیشتر از نعمات الهی بهره برداری میکنند. به این ترتیب زندگی ما تبدیل به فضای مسابقهای خواهد شد که باید آن فضا را درک کرده و جدّی بگیریم. این مسابقه گاهی تبدیل به یک جنگ تمام عیار می شود که در آن، با کوچکترین غفلتی ممکن است انسان به هلاکت و نابودی کشانده شود.
- ما همیشه در بستر امتحانات الهی قرار داریم و این امتحانات گاهی بسیار حیاتی بوده وگاهی به اوج جدیّت و اهمیّت میرسند. امتحانات آخرالزمان که ائمه هدی ما را از آنها ترساندهاند، جدّیترینِ امتحانات و فتنهها هستند و به همین دلیل برای اینکه از این امتحانات سربلند بیرون آئیم لازم است به اوج آمادگی رسیده و ایمان خود را قبل از ظهور حضرت تکمیل کنیم. امام صادق(ع) فرمودهاند «ایمان خود را قبل از ظهور تکمیل کنید چون در لحظات ظهور ایمانها به سختی مورد امتحان و ابتلاء قرار میگیرند.»(کافی/1/370/6 ؛ کمالالدین/1/18)
- سخت بودن امتحانات آخرالزمان امری طبیعی و معقول است و همانطور که در آخرین لحظات عمر یک انسان، ابلیس بیشترین تدبیر و اصرار و فشار خود را در جهت گمراهی فرد، بهکار میگیرد؛ شیطان در آخرالزمان بیشترین تلاش خود را برای سقوط افراد انجام میدهد. شیطان با مقدمهسازی و تدبیر کار میکند و برای انجام نقشههای خود طرحریزی میکند و لذا ما باید تدبیر خود را برای پیشگیری از سقوط، افزایش دهیم و ایمانمان را کاملتر کنیم.
- یکی از ترفندها و شیوههای ابلیس اینست که قبل از اقدام به گمراهی و بهانحراف کشاندنِ بعضی افراد، مدتی به آنها فرصت انجام کارهایِ خوب میدهد و به بیان دیگر در انجام کارهای خوب مانع آنها نمیشود. با این هدف که وقتی دچار انحراف و سقوط شدند بیشتر غافلگیرشده و درنتیجه امکان بازگشتشان کمتر شده و همچنین لطمه اجتماعی ناشی از سقوط آنها(کسانی که در اثر سقوط آنها منحرف میشوند) بیشتر باشد. البته واضح است؛ آنهایی که دچار ریزش می شوند از قبل این زمینه در آنها وجود داشته است وگرنه کسانی که زمینه انحراف و ریزش ندارند و از هوشیاری بالایی برخوردارند، شیطان در آنها نفوذی ندارد. «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»(نساء/76)
- جدیّت امتحانات و فتنههای آخرالزمان برای منتظران وضع جدیدی را ایجاد می کند که با شرایط عادی متفاوت بوده و رفتارهای خاصّی را میطلبد. با توجه به متفاوت بودن شرایط و بروز فتنههای سهمگین در آخرالزمان، منتظرین در آستانه ظهور یک سلسله مسئولیتهای ویژهای را که متناسب با زمانه خودشان است بهعهده دارند. به بیان دیگر با عنایت به ریزشهای فراوان ناشی از شدّت فتنههای آخرالزمان و ضرورت افزایش ایمان، در آخرالزمان وظایف خاصی بردوش منتظران قرار میگیرد. اساساٌ طبق یک قاعده کلی، میتوان گفت متناسب با هر زمانی، وظایفی بر عهده مؤمنین قرار میگیرد وطبق همین قاعده میتوان گفت در آستانه ظهور، در مسیر دینداری تفاوتهایی در رفتار منتظران ایجاد میشود.
- از بزرگترین مهلکه ها در فتنه های آخرالزمان «یکی دانستن آخرالزمان و دیگر زمانها و تأسّی کردن به اسوههایی است که رفتارشان برای زمان دیگری بوده است» این یکی از مواضعی است که در جریان فتنههای آخرالزمان برخی دچار ریزش میشوند. مثلاٌ یکسان دانستنِ اخلاق اسلامی در حال حاضر و اخلاق اسلامی در زمان قبل از انقلاب و یا یکی دانستن شرایط امر به معروفِ الآن با قبل از انقلاب، یک اشتباه است. حتی سیره برخی از بزرگان که در دورانهای قبل میزیستهاند در زمان ما نمیتواند حجّت باشد. کسانی که به جنگهای امیرالمؤمنین(ع) عادت کرده بودند، در صلح امام حسن(ع) ریزش کردند و کسانی که به مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) در پذیرفتن شرایط و تحمیلها عادت کرده بودند، بر روی امام حسینی که تسلیم نشد، شمشیر کشیدند.
- آخرالزمان اقتضائات خاص خودش را دارد که باید مراقب آنها باشیم. طبیعی است وقتی که بیشترین فتنهها و بیشترین ریزشها و بیشترین تدابیرِ شیطانی در آخرالزمان رُخ میدهد معلوم است که این زمان اقتضائات ویژهای خواهد داشت.
- یکی از آخرین و مهمترین وظایفِ منتظران «آمادگی جهت برخورداری از امام معصوم و مقتدر» میباشد، امامِ مقتدری که دیگر مظلوم نیست. البته واضح است که معنای مقتدر بودن ظالم بودن نیست بلکه به معنای اقدام فعّالانه از سوی امام است. امام مقتدر امامی است که منفعل نبوده و به دلیل اقتداری که ناشی از بصیرت و قوت ایمان شیعیان او است، اجازه نمیدهد هیچ امری به او تحمیل شود. میدانیم که بسیاری از امور به پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و سایر ائمه هدی(ع) تحمیل شده است تا جایی که امیرالمؤمنین در اواخر حکومت خود میفرمود :«تا دیروز من امیر بودم و فرمان میدادم، و امروز شما به من فرمان میدهید: لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً»(نهج البلاغه، خطبه 208)
- بشر در طول تاریخ، با موضوع مظلومیتِ اولیاءالله خوگرفته است و بههمین دلیل مواجهه با امام مقتدر و تغییر این ذهنیت برای بشر کمی دشوار است و بهمین جهت پس از ظهور برخی به حضرت اعتراض خواهند کرد و خواهند گفت ایشان پسر پیغمبر نیست، مگر میشود پسر پیغمبر اینقدر با شدت برخورد کند؟(غیبت نعمانی، باب13، حدیث113) این تقریباً برای اولین بار در طول تاریخ انبیاء و اولیاء الهی است که بشریت، خود را در آستانه برخورداری از «امام معصومِ مقتدر» میبیند. اکثر مردم تصورشان از یک آدم خوب اینست که آدم خوب باید مظلوم باشد، مثل امام حسین(ع). این ذهنیت برای ما شکل گرفته است و ما قبل از ظهور باید این ذهنیت را تغییر دهیم.
- برای اینکه بتوانیم خود را آماده پذیرش امام مقتدر کنیم، علاوه بر تقویت ایمان و صفای باطن، باید قدرت درک و فهم خود را در مسائل مختلف سیاسی و فرهنگی بالا ببریم. باید از پیچ و خمهای مسائل سیاسیِ عالم خبر داشته باشیم و در عرصه سیاست فرق گنهکار و بیگناه را تشخیص دهیم. باید افراد ظالم را در پشت چهرههای به ظاهر بیگناهشان بشناسیم و گرگ را در لباس میش بتوانیم تشخیص دهیم. باید مفهوم «الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل»(بقره/191) را بفهمیم.
(ادامه دارد)
حدیث روز
فتنه گری
امام رضاعلیه السلام فرمود:
إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی
شیعتِنا من الدّجّال. فقلتُ: بماذا؟ قال: بموالاتِ أعدائِنا و
معاداةِ أولیائِنا. إنّه إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و
اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافق؛
ترجمه:
همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی
هست که در فتنهگری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است.
(راوی) گفتم: برای چه؟ (امام) گفت: به خاطر دوستی با
دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چون چنین شد، حق با
باطل آمیخته میشود و مؤمن از منافق بازشناخته نمیشود.
******
وسائلالشیعة
تاریخ تکرار می شود[ فاعتبرویااولوالابصار]
برخورد پیامبر با معاندان وفتنه گران
وجود دستهبندیها و مجموعههایی از افراد غیر مومن در مدینه، زمینه فتنهانگیزی را در برابر اسلام فراهم ساخته بود. این گروهها با پیشرفت و گسترش اسلام، به موضعگیریهای تند و خشن روی آورده، فتنه و آشوب مینمودند. در چنین وضعیت بحرانی، نه تنها وفاق با آنان شایسته نمیبود، بلکه پروژه سازگاری با برخی از آنان خاتمه یافته تلقی گردید، و وفاق مجموعه مومنان را در برابر آنان میطلبید.
دانشمندان یهود از روی حسد و کینهورزی به دشمنی با رسول خدا برخاستند و عامه آنان نیز به عدم همکاری و جدال با پیامبر میاندیشیدند.
به جز یهودیان، بیماردلان و منافقان را میتوان از گروههای فتنهانگیزی برشمرد که در ایجاد شک و شبهه نسبت به رفتار پیامبر تلاش کرده و مسلمانان را به تعصب و اعتقاد مطلق در دین متهم میساختند[1] .
خداوند در قرآن درباره آنان میفرماید:
«إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِینُهُمْ»[2].
آنگاه که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری بود، می گفتند: اینان (مومنان) را دینشان فریفته است.
بیماردلان کسانی بودند که با فریب کاری ادعای ایمان داشته، لیکن در زمین فساد کرده و از دستورات رسول خدا سرپیچی مینمودند و هنگام بازخواست، خود را از نخبگان اصلاحگر میانگاشتند و با نخوت و غرور، مؤمنان پیرو پیامبر را مردمانی بیارزش میدانستند. این گروه هماره همپیمان دشمنان اسلام بودند[3] .
قرآن میفرماید: میبینی کسانی که در دلهایشان بیماری است، در (دوستی) با آنان (کفار از یهودیان و مسیحیان) شتاب می ورزند[4] .
منافقان اوس و خزرج نیز گروهی بودند که بر شرک خود باقی ماندند و از روی ناچاری و مصلحت اندیشی، اظهار اسلام کرده بودند. آنان برخی از واجبات اسلام را از روی ریا انجام می دادند. قرآن با فاسق دانستن ایشان، تصریح میفرماید که این گروه، «امر به منکر و نهی از معروف می کردند، دستهایشان را (از انفاق) می بستند و خدا را فراموش کردند[5] .
منافقان در پیشامدهای جامعه، موضع گیری خاصی داشتند که هیچ گاه با مصلحت جامعه و امت، یگانگی نداشت. آنان هماره در راستای آرامش و سلامت جامعه قدم بر نمی داشتند بلکه با موضعگیریهای خاص همراه با تشویش و ترس و مخالفت سیاسی با رسول خدا، تلاش می کردند.
موضع رسول خدا با فتنهگری بیماردلان و اذیت و آزار منافقان، نخست صبر و آنگاه اتمام حجت و سرانجام قهر و مبارزه بود. خداوند این گونه به اخلالگران اخطار میدهد: «اگر منافقان و کسانی که در دلهایشان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه (از کارشان) باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط می کنیم تا جز (مدتی) اندک در همسایگی تو نمانند. از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند، گرفته و سخت کشته خواهند شد.»[6]
مؤمنان نیز در پی پیروی از پیامبراکرمصلی الله علیه وآله موظف شدند تا در برابر فتنهانگیزی و جبهههای نفاق و بیماردلان، همداستان شوند؛ آنگونه که در پیمان مدینه درج گردید:
همه مومنان باید در برابر هر مسلمانی که ستم کند یا از راه ستمگری چیزی از ایشان بخواهد و یا آهنگ دشمنی و تباهی میان مومنان را در سر بپروراند، به ستیز برخیزند، هرچند وی فرزند یکی از ایشان باشد[7] .
به گفته ابن اسحاق، منافقان به مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله میآمدند و مسلمانان و دینشان را مسخره میکردند، تا روزی رسول خدا آنها را دید که نزدیک به هم نشستهاند و آهسته آهسته با هم سخن میگویند؛ فرمود تا از مسجد بیرونشان کنند، اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله بیدرنگ به پا خاستند و منافقان را کشان کشان از مسجد بیرون راندند[8] .
*********
1- تفسیرالمیزان،ج10،ص100-101
2- انفال،آیه49
3- بقره،آیه8-16
4- مائده،آیه25
5- توبه،آیه68
6- احزاب،آیه60-61
7- مکاتیب الرسول،ص241-248
8- سیره ابن هشام،ج2،ص151
داستان دوستان
حره ، پاسدارى از حریم ولایت با سلاح قرآن
وى دختر حلیمه سعدیه ، از دوستان و موالیان امیر المؤ منین علیه السلام است و در برابر پیشواى ستمگر، با زبان جهاد کرد. مناظره اى دارد با حجاج بن یوسف ثقفى ، که با تکیه بر آیات قرآنى ، حریم ولایت را پاس مى دارد.
شرح ماجرا:
وقتى بر حجاج وارد شد، حجاج پرسید: تو حره دختر حلیمه هستى ؟
حره گفت : فراست از غیر مؤ من !
حجاج گفت : خدا تو را اینجا آورد، مى گویند تو على را از ابوبکر، عمر و عثمان برتر مى دانى . گفت ، دروغ گفته اند، آنان که گفته اند من على علیه السلام را تنها از اینها برتر مى دانم . حجاج گفت : دیگر از چه کسانى او را برتر مى دانى ؟
گفت : از آدم ، نوح ، لوط، ابراهیم ، داوود، سلیمان و عیسى بن مریم علیهم السلام .
حجاج گفت : واى بر تو! او را از صحابه و هفت پیامبر بزرگ برتر مى دانى ؟ اگر دلیل اقامه نکنى ، سرت را از تنت جدا مى کنم .
گفت : خداوند در قرآن او را بر این پیامبران مقدم داشته ، من از خود نگفتم . خدا درباره آدم علیه السلام فرمود:
و عصى آدم ربه فغوى.1
آدم عصیان پروردگار کرد، پس گمراه شد.
و در حق على فرمود:
و کان سعیکم مشکورا .2
سعى على ، فاطمه ، حسن ، حسین ، و فضه مشکور و مقبول است .3
حجاج گفت : آفرین ! به چه دلیل او را بر نوح و لوط ترجیح مى دهى ؟
گفت : خدا درباره آن دو پیغمبر فرموده است :
ضرب الله مثلا للذین کفروا امراه نوح و امراه لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا و قبل ادخلا النار مع الداخلین .تحریم / 10.
خدا براى کافران زن نوح و زن لوط را مثال آورد که تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و به آنها خیانت کردند و آن دو شخص نتوانستند آن زنان را از قهر خدا برهانند و حکم شد آن دو زن را با دوزخیان به آتش درافکنید.
اما همسر على علیه السلام فاطمه است که خدا با خشنودى او خشنود مى گردد و از خشم او به خشم مى آید.
حجاج گفت : آفرین ! به چه دلیل او را از ابراهیم برتر مى بینى ؟
گفت : خدا فرموده است :
و اذ قال ابراهیم رب ارنى کیف تحى الموتى قال او لم نومن ، قال : بلى و لکن لیطمئن قلبى .
و چون ابراهیم گفت : پروردگارا، به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده مى کنى ؟ خداوند فرمود آیا ایمان ندارى ؟ گفت : چرا، لیکن مى خواهم مطمئن شوم .
اما مولایم امیر المؤ منین فرمود:
لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.
اگر پرده ها کنار رود، بر یقین من افزوده نخواهد شد.
و این سخن را نه کسى قبل از او گفت و نه بعد از او.
حجاج گفت ، آفرین ! چرا او را بر موسى مقدم مى دارى ؟
گفت : خداوند فرموده :
فخرج منها خائقا یترقب .
موسى از شهر مصر با حال ترس و نگرانى از دشمن به جانب شهر مدین روآورد.
اما فرزند ابوطالب ، لیله المبیت بر بستر پیامبر صلى الله علیه و آله خوابید و هراس در او راه نیافت و خدا در حقش این آیه را نازل کرد:
و من الناس من یشرى نفسه ائتغاء مرضات الله .
برخى از مردم ، در راه خشنودى خدا، از جان خود در مى گذرند.
حجاج گفت : آفرین بر تو اى حره !، چرا او را بر داوود و سلیمان ترجیح مى دهى ؟
گفت : خداوند او را برتر دانسته است . در کتابش فرموده :
انا جعلناک خلیفه فى الارض فاءحکم بین الناس بالحق و لا نتبع الهوى فلیضلک عن سبیل الله .
اى داوود ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم ، پس میان مردم به حق قضاوت کن ، و از هوا پیروى مکن تا تو را از راه خدا گمراه نکند.
حجاج سؤ ال کرد: این آیه اشاره به کدام قضاوت داوود است ؟
گفت : مردى باغ انگورى داشت و دیگرى گوسفند داشت . گوسفندان به باغ انگور رفته و آنجا چریدند. این دو مرد نزد داوود براى شکایت آمدند، داوود چنین قضاوت کرد که گوسفند را بفروشند و پول آن را در بهبودسازى باغ انگور صرف کنند تا به شکل اول بازگردد، فرزند داوود گفت : پدر، از شیر گوسفندان به صاحب باغ دهند، تا باغ را آباد کند، خداوند فرموده است) : قفهنمناها سلیمان . (ما آن را به سلیمان فهماندیم.
اما امیرالمؤ منین فرموده است : از من بپرسید از مطالب فوق عرش ، از من سؤ ال کنید درباره زیر عرش ، سؤ ال کنید از من قبل از آنکه مرا از دست بدهید.
و نیز روز فتح خیبر، به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله آمد، رسول خدا به حاضرین فرمود: برترین شما، داناترین شما و بهترین قضاوت کننده على است .
حجاج گفت ، آفرین ! چرا او را از سلیمان برتر مى دانى ؟
گفت : سلیمان از خدا خواست :
رب هب لى ملکا لاینبغى لاحد من بعدى .
پرودگارا به من مملکتى ده که بعد از من سزاوار کسى نباشد.
اما على علیه السلام فرمود: اى دنیا، من تو را سه بار طلاق داده ام ، و نیازى به تو ندارم . آنگاه این آیه در موردش نازل شد:
تلک الدار الاخره نجغلها للذین لایریدون علوا فى الارض و لافسادا . این خانه آخرت را، براى کسانى که اراده علوم سرکشى در زمین را ندارند اختصاص داده ایم .
حجاج او را تحسین کرد و گفت : چرا او را از عیسى برتر مى دانى ؟
گفت خدا درباره عیسى گفته است :
اذ قال یا عیسى بن مریم اءنت قلت للناس اءتخذونى و امى الهین من دون الله ؟ قال : سبحانک ما یکون لى ان اقول ما لیس الى بحق ان کنت قلته فقد علمنه تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسک انک انت علام الغیوب ماقلت لهم الا ما امرتنى به .
و یاد کن آنگاه که خدا به عیسى بن مریم گفت : آیا تو مردم را گفتى که من و مادرم را دو خداى دیگر سواى خداى عالم اختیار کنید، عیسى گفت : خدایا تو منزهى ، هرگز مرا نرسد که چنین سخنى ناحق گویم . چنانچه من این گفته بودم تو مى دانستى ، که تو از اسرار من آگاهى و من از سر تو آگاه نیستم ، همانا تویى که به همه اسرار غیب جهانیان کاملا آگاهى ، من به آنها هرگز چیزى نگفتم جز آنچه تو مرا بدان امر کردى .
عیسى قضاوت درباره کسانى که او را از خدا دانستند به قیامت واگذاشت ، اما على علیه السلام کسانى که را درباره او غلو کردند، محاکمه کرد و قتل رسانید.
اینها فضایل على است و دیگران را با او قیاس نیست .
حجاج او را تحسین کرد و گفت : خوب پاسخ گفتى وگرنه تو را مجازات مى کردم ، آنگاه او را گرامى داشت و به او هدیه داد.
*********
1- سوره طه ، آیه 121.
2- سوره انسان ، آیه 22.
3- مجمع البیان ، ج 5، ص 404،
نیامدی
چشمم به راه ماند و تو از در نیامدی
این جمعه هم گذشت و تو آخر نیامدی؟
بستان در انتظار تو بر گل نشسته است
باغی نمانده است که آخر نیامدی
شمشادهای باغ ، ز داغ تو سوختند
یک لحظه هم به یاد صنوبر نیامدی
در آن خزان، خزان غم انگیز فصل عشق
رفتی ز صحن دیده و دیگر نیامدی
پرواز ِ با حضور تو خواب و خیال ماست
اما شبی به خواب کبوتر نیامدی
مهرت چگونه در دل ما خانه کرده است؟
با آنکه تو، هنوز زخاور نیامدی؟
باور نمی کنم که فراموشمان کنی
ای غایب از نظر ، که به منظر نیامدی
مرغ دل شکسته پرم شد اسیر تو
حتی سراغ این دل پرپر نیامدی
رفتم به کوه و دشت که پیدا کنم تو را
جز در نسیم گلشن باور نیامدی
*******
کاظم جیرودی