حضرت معصومه (سلام الله علیها)در سخن امامان
حضرت معصومه (ع ) از نمونه زنان نادرى است که جهان به خود دیده است ، قرب و منزلت خدایى این بانوى بزرگ ، و روح عظیم و الهى او، در مورد امامان چنین توصیف شده است :
حضرت امام صادق (ع ):الا ان قم حرمى و حرم من بعدى ... تقبض فیها بمراه هى من ولدى و اسمها فاطمه بنت موسى ، یدخل بشفاعتها شیعتى الجنه باجمعهم . بدانید مه قم حرم من و حرم فرزندانم پس از من است ، زنى از فرزندان من در این شهر در مى گذرد، که نام او فاطمه دختر موسى است . و همگى شیعه در روز قیامت به شفاعت او روانه بهشت مى شوند.
همچنین از روایاتى که اهمیت زیارت آن حضرت را یاد کرده است و براى آن اجر و پاداش بزرگ بیان داشته است ، گوشه اى از مقام والاى این بانو آشکار مى گردد و امام صادق (ع ) پیش از آنکه این فرزند گرانقدر متولد شود، از فضیلت زیارت و مدفن او سخن مى گوید و شیعه را به اهمیت آن توجه مى دهد:
حضرت امام صادق (ع ):... و ان لنا حرما و هو بلده قم ، ستدفن فیها امراءه من اولادى تسمى فاطمه ، فمن زارها و جبت له الجنه ... . شهر قم ، حرم ماست و در آن زنى از فرزندان من مدفون مى شود، به نام فاطمه هر کس او را زیارت کند، بهشت براى او واجب شود... .
حضرت امام رضا(ع ) نیز اهمیت زیارت حضرت معصومه (ع ) را بیان مى کنند، و شیعه را از این کانون معنویت و سر چشمه فیض الهى آگاه مى سازند:
حضرت امام رضا(ع ):یا سعد! عندکم لنا قبر؟ قلت : جعلت فداک قبر فاطمه بنت موسى (ع ). نعم . من زارها عارفا یحقها فله الجنه . اى سعید! در شهر شما ما آرامگاهى داریم ؟ گفتم : فدایت شوم ، قبر فاطمه دختر حضرت موسى (ع )؟. گفت (ع ): بلى ، هر کس آن بانو را با معرفت به حقش زیارت کند، سزاوار بهشت گردد... .
با اینکه امامزادگان بسیارى در این سر زمین مدفونند، حتى در زیر همین بقعه مطهر و در کنار حضرت معصومه (ع )، و همه مقامهاى ارجمندى دارند، لیکن امامان از اهمیت و ثواب زیارت حضرت معصومه (ع ) سخن گفته اند، و این بیانگر عظمت معنوى این بانو است .
حضرت امام جواد(ع ):
من زار عمتى بقم وجبت له الجنه . آنکس که عمه ام را در شهر قم زیارت کند بهشت براى او واجب شود.
در آرامگاههاى امامزادگان ، بزرگان ، عالمان ، نوعا قرآن و فاتحه خواندن مرسوم است ؛ و در موارد بسیار نادرى است مه که براى امامزاده اى زیارت نامه اى رسیده باشد. درباره حضرت معصومه (ع ) از برادر بزرگوارش حضرت امام رضا(ع ) زیارتنامه رسیده است . از این رو مردمان ، حضرت معصومه (ع ) را چون دیگر امامان زیارت مى کنند و با او به گفتگو مى نشینند و از روح بزرگش استمداد مى طلبند؛ و این خود والایى مقام و منزلت این بانو را مى رساند.
سخن (محدث قمى )
محدث قمى مى گوید: (..و اما دختران حضرت موسى بن جعفر(ع )بر حسب آنچه به ما رسیده ، افضل آنها سیده جلیله معظمه فاطمه بنت امام موسى (ع ) معروفه به حضرت معصومه (ع ) است که مزار شریفش در بلده طیبه قم است که داراى قبه عالیه و ضریح و صحنهاى متعدده و خدمه بسیار و موقوفاتست . و روشنى چشم اهل قم و ملاذ و معاذ عامه خلق است و در هر سال ، جماعات بسیار از بلاد بعیده شرح حال کنند و تعب سفر کشند به جهت درک فیوضات از زیارت آن معظمه سلام الله علیها...
(همچنین در کتاب : (سفینه البحار) آمده است :
افتخارات قم فراوان است ... از آن جمله است آرامگاه حضرت فاطمه (ع ) دختر موسى بن جعفر(ع ) و ثواب زیارت آن بانو، که مطالب مربوط به آن را زیر واژه (فطم ) آورده ام ...
در کتاب تاریخ قم نیز آمده است : (... محراب مزبوردر میدان میر واقع است و اخیرا مسجد و مدرسه هم در آنجا ساخته اند و آن دو سوار... محتمل است یکى پدر بزرگوارش موسى بن جعفر(ع ) و دیگرى برادر عالیقدرش حضرت رضا (ع ) بوده اند. و این دلالت بر نهایت جلالت قدر آن مخدره دارد؛ زیرا که امام است که جز امام دیگرى او را دفن نمى نماید.
همچنین ورود زیارتش از زبان امام و خبر دادن امام صادق (ع ) پیش از تولد پدر بزرگوارش ، به تولد آن مخدره و دفن او در زمین قم ، و شفاعتش از چیزهایى استکه دلالت بر نهایت جلالت و عظمت آن بضعه احمدى مى نماید. سلام الله علیها و على آبائها).
از امورى که اهمیت این قبر مطهر را نزد خاندان پیامبر و امامان و امامزادگان روشن مى کند اینست که براى بزرگداشت آن و شکوه ظاهرى آن نیز مى کوشیدند. از این رو، حضرت زینب دختر امام جواد(ع )، قبه اى بر این قبر بنا نهاد و این بیانگر مقام والاى این بانو، نزد سادات و علویان است . توجهات ولایتى و مددهاى غیبى این بارگاه مطهر، نیز بهترین شاهد و بیانگر عظمت و مقام قرب حضرتش مى باشد. فیوضات ولایتى این بانوى بزرگ ، مشهود همگان است ، و آن حضرت به (واسطه فى ) و(باب الحوائج )، شناخته شده است . سرعت اجابت دعا و عمومیت آن نیز حاکى از قدرت و منزلت الهى و لطافت روحى ویژه ایشان است .
××××××
پاورقی:1- حضرت معصومه و شهر قم-محمد حکیمى
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
تنگدستى و پاکدامنى یا ثروت و زشتکارى
و الحرفته مع العفته خیر من الغنى مع الفجور. -نامه /31
ترجمه:
کارگرى، همواره با پاکدامنى، بهتر از داشتن ثروتى است که با گناهکارى به دست آمده باشد.
شرح:
بسیارى از ثروتمندان هستند، که به خاطر داشتن مال و دارایى فراوان، ظاهرا همه گونه وسایل راحت و آسایش را در اختیار دارند. اما در حقیقت، آنها، نه تنها آسوده و راحت نیستند، نه تنها در خوشى و خوشبختى به سر نمىبرد، بلکه روز و شب خود را، با رنج و اضطراب مىگذرانند، و عمرشان در دلهره و نگرانى طى میشود. زیرا بیشتر ثروتمندان، مال و دارایى خود را، از راههاى حرام و آلوده به گناه، به دست آوردهاند. امام علیهالسلام، در جایى دیگر فرموده است:((هر جا ثروتى هنگفت انباشته شده باشد، حتما در کنار آن، حق پایمال شده گروهى از محرومان جامعه، دفن شده است)) معنى این سخن آن است که: کمتر ممکن است ثروتى پیدا شود که تمام آن، از راه حلال بدست آمده باشد. بیشتر کسانى که به ثروتهاى هنگفت مىرسند، حق مردم محروم و مستضعف را پایمال کرده و مال دیگران را خوردهاند یعنى از راههایى مانند دزدى، کم فروش، گران فروش، احتکار(یعنى: انبارکردن و مخفى کردن نگاه داشتن اجناس مورد نیاز مردم، و به وجود آوردن قحطى، و سپس فروختن آن اجناس به چند برابر قیمت)، یا خوردن مال افراد ضعیف، بیوه زنان، یتیمان و امثال آنها، و خیانت کردن به افراد ملت به مال و دارایى رسیدهاند.
چنین ثروتى، که از راههاى ناپاک و نادرست بدست آمده، آلوده به گناه است و کسى که چنین ثروتى دارد، اگر هم در ظاهر، راحت و آسوده زندگى مىکند، در باطن، آرامش و آسایش ندارد و تمام ساعات روز و شبش، در وحشت و اضطراب مىگذرد. از یک طرف، ترس از خدا، و حساب و کتاب روز قیامت او را مىترساند و آرامشش را بهم میزند، و از طرف دیگر، دائما وحشت آن را دارد، که مبادا مردم محروم و ستمدیده، راز دزدى و مال مردم خورى و خیانت او را بفهمند، و براى گرفتن حق خود، بر سرش بتازند و حکم عدالت اسلامى را، دربارهاش اجرأ کنند.
اما کسى که کار کم در آمدى دارد، ولى با تقوى و پاکدامنى آنرا انجام میدهد، و به خیانت و ظلم آلوده نمىشود، دل راحت و فکر آسوده دارد، چنین کسى، چون درآمدش حلال و پاک است، حقى را پایمال نکرده و مال کسى را نخورده است، کمترین نگرانى و دلهره و وحشتى هم ندارد. اگر سفرهاش رنگین نیست ولى در عوض با وجدان پاک کابوسهاى وحشتآور و سبکبار بیدار مىشود، و خوشبختى واقعى را با تمام و جودش حس میکند.
بخاطر همین است که امام علیهالسلام نیز، کار کم در آمد، ولى همواره با پاکدامنى را از ثروتى که همواره با گناه باشد، بهتر شمردهاند.
×××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
آگاهی به اخبار جهان در پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
اطلاع و آگاهی از اوضاع جهان بر اساس تغییر زمان متفاوت است، مثلا یک روزی به وسیله قاصدی که فرسنگها راه را طی می کرده کسب اطلاع می کردند. روز دیگر کبوترهائی را به عنوان پیام رسانی تربیت می نمودند و با نصب نامه به پای کبوتر خبر را به طرف مقابل می رساندند. امروز هم رسانه های گروهی به انحاء مختلفه به نشر اخبار می پردازند، مخصوصا به وسیله ماهواره و عکسهای ماهواره ای و از همه بالاتر دستگاههای استراق سمع که اکثرا در جبهه های جنگ استفاده می شود. ولی تا کنون نشنیده ایم و ندیده ایم یک شخص عادی بدون وسائط عادی از اخبار جهان با خبر شود، مگر افرادی که از دریچه وحی و الهام می بینند و اوضاع جهان را زیر نظر دارند. تاریخ زندگانی امامان و پیشوایان ما بیانگر و نشان دهنده چنین مطلبی است که در کتابهای گوناگون آمده.
دفع اشکال
اگر بگویند: علم غیب مخصوص خداوند متعال است و بس، در جواب می گوئیم علم خدا ذاتی است، مثل چربی نسبت به روغن و یا رطوبت نسبت به آب و یا شوری نسبت به نمک، ولی علم غیب برای انبیاء و امامان ارادی است، یعنی هر وقت اراده کنند که بدانند، آن گاه می دانند، لذا امامان ما صلوات الله علیهم اجمعین از این طریق کسب فیض می کردند و بدون هر گونه واسطه ای از هر چه که می خواستند با خبر می شدند. چنانچه در نامه ای که حضرت مهدی علیه السلام به جناب شیخ مفید علیه الرحمه مرقوم فرمود آمده است:
متن پیام
فانا یحیط علمنا بانبائکم و لا یعزب عنا شی ء من اخبارکم. (1) ما از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و هیچ یک از آنها بر ما پوشیده نیست. بنابر این خوشا به حال کسانی که در زندگی برنامه های شایسته ای دارند و گفتار و رفتارشان بر اساس موازین اسلام است. و چقدر شرم آور است کسانی که برنامه ننگین دارند و زندگانی آنها آمیخته با معصیت است در صورتی که امام زمان علیه السلام کاملا از اخبار جهان آگاهی دارد.
*******
پاورقی:(1) بحار جلد 53 صفحه 175.
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
پرهیز از دوستى با...
اباک و مصادقه الاحمق، فانه یرید ان ینفعک فیضرک و مصادقه البخیل، فانه یبعد عنک احوج ماتکون الیه، و ایاک و مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه، و ایاک و مصادقه الکذاب، فانه کالسراب: یقرب علیک البعید و یبعد علیک القرب.-ح /38
ترجمه:
از دوستى با نادان بپرهیز، چون او میخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیاد میرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها میکند، از دوستى با شخص بد کاره بپرهیز، چون او به ناچیزترین قیمتها تو را مىفروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سهراب، فریبت میدهد. دور را در نظرت نزدیک نشان میدهد، و نزدیک را دور جلوهگر میسازد.
شرح:
یکى از مهم اسلامى، که هم پیامبران اکرم (ص) و هم امام علیهالسلام، درباره آن بسیار سفارش کردهاند، مسئله انتخاب دوست و همنشین است. کسانى که خصوصیات زشت و ناپسند، و صفات بد و نامطلوب دارند، بر روى دوستان و معاشران خود نیز تأثیر منفى میگذارند، و به آنان، زیانهاى جبرانناپذیر مىزنند. از اینرو، در انتخاب دوست، باید کمال مراقبت را به عمل آوریم و دستکم، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت((نادانى))،((بخل))،((بدکارى)) و((دروغگویى)) هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم.
شخص نادان، هر چند هم که مهربان و صمیمى باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمیدهد. به همین جهت، حتى وقتى میخواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى، کارى میکند که به زیان دوستش تمام شود.
شخص بخیل، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیز دیگرى دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذرهاى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه میدهد، که به او نیازمند نباشد. اما همینکه یکى از دوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگىاش به اندکى گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنیا نمىشود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج، رها میکند و به حال خود مىگذرد.
بد کاره، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست میزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بد کاره، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت و رستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزشىترین چیزها از دست مىدهد. بنابراین، مسلم است که چنین کسى، براى دوستان نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت.
دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست. چون او نیز، مانند سراب که از دور به شکل آب دیده میشود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست، همیشه به فکر فریب دادن است. شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى((بد)) وانمود میکند. و کارهاى بد را بصورت((خوب)) نشان میدهد. در نتیجه، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را میخورد، و دو عیب بزرگ در زندگى پیدا میکند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان میشود، چون خیال میکند که آن کارها((بد)) است. و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مىپردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان میکند که آن کارها((خوب)) است.
فرزند عزیز، وقتى میخواهى با کسى دوست شوى مراقب باش که او، جزو هیچکدام از این چهار گروه نباشد. چون امام علیهالسلام، به خاطر خیر و صلاح مسلمانان، سفارش کرده است که از دوستى با این گونه افراد، دورى کنند.
×××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
گامى به پیش
شیخ ابوسعید، یکبار به طوس رسید، مردمان از شیخ خواستند که بر منبر رود و وعظ گوید . شیخ پذیرفت . مجلس را آراستند و منبرى بزرگ ساختند. از هر سو مردم مىآمدند و در جایى مىنشستند .چون شیخ بر منبر شد، کسى قرآن خواند. جمعیت، همچنان ازدحام مىکردند تا آن که دیگر جایى براى نشستن نبود. شیخ همچنان بر منبر نشسته بود و آماده سخن. کسى برخاست و فریاد برآورد: خدایش بیامرزد هر کسى را که از جاى خود برخیزد و یک گام فراتر آید . شیخ چون این بشنید، گفت: (( و صلى الله على محمد و آله اجمعین.)) و از منبر فرود آمد .
گفتند: یا شیخ!جمعیت از دور و نزدیک آمدهاند تا سخن تو بشنوند؛ تو ترک منبر مىگویى؟ گفت: (( هر چه ما مىخواستیم که بگوییم و آنچه پیامبران گفتند، همه را آن مرد به صداى بلند گفت . مگر جز این است که همه کتب آسمانى و رسالت پیامبران و سخن واعظان، براى این است که مردم، یک گام پیش نهند؟ )) آن روز، بیش از این نگفت.
××××××
-برگرفته از: اسرار التوحید، ص 216، با کمى تغییر در الفاظ.
حدیث روز
حافظ، ابو داود، سلیمان بن اشعث سجستانی، متولّد 202 ه" . و متوفّای 275 ه" . در کتاب سنن خود، مشهور به: «سنن ابی داود» که یکی از صحاح ششگانه اهل سنّت است، بخشی را به حضرت مهدی علیه السّلام اختصاص داده، و احادیثی را در این رابطه آورده است، که از آن جمله است:
حدیث جابر بن سمره از رسول اکرم - صلّی اللَّه علیه و آله - که فرمود:
« لا یَزالُ هذا الدّینُ عَزیزاً اِ لی اِثْنَیْ عَشَرَ خَلیفَةً ».
« این دین تا دوازده خلیفه من هست، عزیز و سرافراز است ».
جابر بن سمره می گوید: آنگاه مردم تکبیر گفتند و سر و صدا کردند، و رسول اکرم - صلّی اللَّه علیه و آله - مطلبی فرمود که برمن پوشیده ماند، از پدرم پرسیدم که رسول خدا چه فرمود؟ پدرم گفت: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»: « همه آنها از قریش می باشند ».
******
- سنن ابی داود، ج 4 ص 106 ( حدیث 4280 ).
مبارزه با شیطان در پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
در جای خود ثابت شده که انسان اشرف مخلوقات است و خداوند متعال در رابطه با خلقت انسان به خود تبریک گفته: فتبارک الله احسن الخالقین. (1) و یکی از خصوصیات انسان این است که می تواند فراتر از فرشتگان پرواز کند و آن در صورتی است که به این حدیث شریف عمل نماید.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من غلب عقله علی شهوته فهو اعلی من الملائکه. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه فرمود: هر کس عقلش بر شهوتش غلبه کند، او برتر از فرشتگان است. ولی انسان با داشتن این همه فضائل و مناقب، گرفتار دشمنانی است که باید به مبارزه با آنها برخیزد و گر نه شهوت و غرائزش بر عقل وی غلبه می کند و آن چنان در دره سقوط گرفتار می شود که نجاتش مشکل خواهد بود و از حیوانات نیز پست تر می گردد و از مراحل انسانیت دور می شود. حضرت رسول اکرم صلوات الله و سلامه علیه در این رابطه بیانی دارد که ملاحظه می فرمائید:
من غلب شهوته علی عقله فهو ادنی من البهائم. هر کس شهوت وی بر عقلش چیره گردد او از حیوانات پست تر است و این همان سقوطی است که گروهی توجه به چنین ذلتی ندارند. بالاخره انسان دارای دشمنانی است که باید با آنها مبارزه کند. یکی از دشمنان انسان کافران هستند که خداوند متعال در قرآن مجید فرموده:
ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا. (2) به راستی که کافران نسبت به شما دشمنی آشکارند. دشمن دیگر انسان در قرآن مجید منافقین معرفی شده اند که خداوند متعال فرمود: هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله انی یوفکون. (3) آنها (منافقین) دشمنند، از آنها بر حذر باشید، خدا آنها را بکشد به کجا می روند؟ یکی دیگر از دشمنان ما شیطان است که در قرآن مجید آمده: و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین. (4) .
پیروی از برنامه های شیطان نکنید زیرا او برای شما دشمنی آشکار است. شایان ذکر است که برای مبارزه با هر کدام از نامبرده ها راهی است و مبارزه با شیطان نیز راهی دارد که از جمله آنها در پیام امام زمان علیه السلام آمده است.
متن پیام
فما ارغم انف الشیطان بشی ء مثل الصلوه. فصلها فارغم انف الشیطان. (5)هیچ چیز مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد، پس نماز بخوان تا بینی شیطان را به خاک بمالی.
******
پاورقی:(1) سوره مومنون: آیه 14.
(2) سوره نساء: آیه 101.
(3) سوره منافقون: آیه: 4.
(4) سوره بقره: آیه 168.
(5) بحار جلد 53 صفحه 182.
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
بزرگترین عیب
اکبر العیب أن تعجب ما فیک مثله. -ح /353
ترجمه:
بزرگترین عیب آن است که: عیبى را که خود نیز داراى، در دیگران، عیب بشمارى.
شرح:
کسانى هستند که عیب و ایرادى را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمىبینند و به حساب نمىآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگرى ببینند، زبان به عیبجویى و انتقاد باز مىکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن مىگویند.
براى مثال: گاهى کسى را مىبینم، که براى حقوق انسانى دیگران، ارزش قائل نیست، حق مردم را پایمال میکند، دستمزد کارى را که دیگران برایش انجام دادهاند نمىدهد، یا کم و با تأخیر میدهند، قول و قرارهاى خود را به هم میزند، و وعدههایى را که به مردم داده است انجام نمىدهد. اما همین شخص، به محض آنکه دیگرى، کمترین حق او را پایمال کند، یا دستمزدش را یک ریال کمتر یا یک روز دیرتر بدهد، یا با او مختصرى بد قولى کند، یا وعدهیى را که به وى داده است انجام ندهد، فریادش به آسمان میرود، و همه جا، از آن شخص، عیبجوئى و انتقاد میکند. شاعرى، در همین معنى گفته است:
ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند×× داد و فریاد بر آرى که: مسلمانى نیست!
امام علیهالسلام مىفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبى را در مردم ببینى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشایى، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشى، ولى به آن توجه نکنى.
البته، منظور امام این نیست که وقتى در دیگران عیبى را دیدى که خودت نیز شبیه آن عیب را دارى، همین کافى است که عیب دیگران را به زبان نیاورى، و در عوض، عیب خودت نیز، سر جایش باقى بماند. بلکه، منظور این است که وقتى، عیب دیگران، باعث ناراحتى ما شد، هوشیار باشیم و فورا به خود آئیم و ببینیم که آیا خود ما نیز، آن عیب را داریم یا نه؟ و اگر دیدیم که خودمان نیز، دارى همان عیب هستیم، در صدد بر طرف کردن آن بر آئیم، زیرا آن عیب، همانطور که در وجود دیگران، ما را ناراحت کرده است، در وجود ما نیز باعث ناراحتى دیگران خواهد شد.
××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
چنان مباش!
خواجه عبدالکریم که خادم خاص شیخ ابوسعید ابوالخیر بود، گفت: روزى، کسى از من خواست تا از حکایتهاى شیخ چیزى براى او بنویسم . مشغول نوشتن بودم که کسى آمد و گفت: تو را شیخ مىخواند . رفتم. چون نزد شیخ رسیدم، گفت: عبدالکریم!در چه کارى؟ گفتم: درویشى، چند حکایت از حکایتهاى شیخ خواست . در کار نوشتن آن حکایات بودم .
شیخ گفت: ((اى عبدالکریم! حکایت نویس مباش؛ چنان باش که از تو حکایت کنند.))
××××××××
محمد بن منور، اسرار التوحید فى مقامات الشیخ ابى سعید، تصحیح ذبیح الله صفا، ص 203، با اندکى تغییر در الفاظ .
منع از سؤال بی فایده در پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
پرسیدن از دو حال خارج نیست یا برای دانستن و یاد گرفتن است و یا برای مجادله و گفتگوهای بی مورد، اگر برای دانستن و یاد گرفتن باشد از نظر اسلام ممدوح است، ولی مجادله و گفتگوهای بی مورد ناپسند اعلام شده. ای کاش جاهلان و نادانان در این رابطه سرمایه گزاری می کردند تا از جهل و نادانی نجات پیدا کنند، زیرا هیچ مشکلی سخت تر از جهل نیست، ولی متاسفانه گروهی نمی دانند و از نادانی خود نیز بی خبرند.
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بماند
گروهی هم می دانند که نمی دانند ولی نمی خواهند خود را از جهل و نادانی نجات دهند، در هر حال خوشا به حال کسانی که در فکر یاد گرفتن هستند. بعضیها سئوالات بی فایده دارند که نه به درد دنیا می خورد و نه به درد آخرت، لذا حضرات معصومین علیهم السلام پیروان خود را از چنین برنامه ای منع کردند، چنانچه در پیام حضرت ولی عصر علیه السلام می خوانیم.
متن پیام
فاغلقوا ابواب السئوال عما لا یعنیکم و لا تتکلفوا علم ما قد کفیتم. (1) از آنچه که برایتان سودی ندارد پرسش نکنید و خود را برای دانستن آنچه از شما نخواسته اند به زحمت نیندازید.
******
پاورقی:(1) بحار جلد 52 صفحه 92.