شکایت از جاهلان در پیام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)
شدیدترین دردها جهل و نادانی است که انبیاء عظام برای نجات مردم از چنین دردی آمدند، ولی متاسفانه پیامبران موجب اهانت و تحقیر مردم قرار می گرفتند که گاهی کار به شکنجه و جسارت و اذیت و آزار نیز کشیده می شد. حضرت نوح را با زدن سنگ آزار می دادند. حضرت ابراهیم خلیل را در آتش نمرود افکندند. حضرت عیسی روح الله را به دار آویختند.
فرازی از اشعار آقای شمس واعظ لنگرودی
روزگار است آن که گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد (1) .
بهر یک ناپاک زن سر از تن یحیی بگیرد
بهر یک بتگر خلیل بت شکن در نار دارد
آن کلیمی کزید و بیضا فروزد عالمی را
مبتلای چنگ قومی ظالم و غدار دارد
نوح را بر تن زند سنگ و دهد یونس به ماهی
در محن ایوب و روح الله را بر دار دارد
مصطفی را گوهر دندان به سنگ کینه خسته
ریسمان جور را بر گردن کرار دارد
در این میان بیشترین آزار نصیب پیامبر اسلام گردید که حضرتش فرمود: ما اوذی نبی مثل ما اوذیت. هیچ پیامبری مثل من اذیت و آزار ندید. و امامان ما چون وارث انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده اند جسارت ها و آزارهای بسیاری از مردم دیدند که این اوراق گنجایش شرح مقال ندارد، و حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از آزار مردم خبر داد که در ذیل می خوانید:
متن پیام
قد آذنا جهلاء الشیعه و حمقاوهم و من دینه جناح البعوضه ارجح منه. (2) نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که پر وبال پشه از دینداری آنان برتر و محکمتر است ما را آزار می دهند.
******
پاورقی:(1) قائم مقام فراهانی.
(2) احتجاج طبرسی جلد 2 صفحه 474.
امام صادق(علیه السلام)وابوشاکردیصانی
ابوشاکردیصانی که مردی منکرخداوخلقت بودروزی واردخدمت حضرت امام صادق(ع)شد.عرضکرد: ای جعفربن محمد(ص)مراراهنمایی کن به پروردگارم وبرهانی آشکارا براثبات آفرینش جهان بیاور.
حضرت فرمود:بنشین.ابوشاکرنشست.
بچه ای درآنجابودوبا تخم مرغی بازی می کرد،حضرت آن تخم مرغ را ازاوگرفت وبه دیصانی گفت:این تخم مرغ چون دژوحصارمحکمی است که ازتمام اطراف پوشیده شده وجدارخارجی آن راپوستی محکم وضخیم تشکیل داده ودرزیرآن پوسته نازکی قراردارد،درداخل پوسته سفیده روانی است که درمیان آن زرده ای مایع وجوددارد،نه زرده داخل سفیده می شود ونه سفیده داخل زرده می گردد.به همین کیفیت تکوّن وپیدایش یافته نه چیزی درآن داخل می شود ونه ازداخل آن چیزی خارج می گردد.اکنون تونمی دانی این تخم مرغ منشأحیوانی ماده خواهدبود یانر.هنگامی که باشرایط معین شکفت وبازشدجوحه ای همانندطاووس به رنگهای مختلف ازمیان آن خارج می شود.
ای دیصانی آیابرای پیدایش این تخم مرغ باچنین خصوصیتی مدبری حکیم وآفریننده ای علیم لازم می دانی یامی گویی خودبه خودبااین وضع شگفت انگیزپیداشده؟
ابوشاکرسربه زیرانداخت ومدتّی دراندیشه وفکربود.ناگاه سربرداشت وکفت:گواهی می دهم بریگانگی خداورسالت خاتم انبیاء وشهادت می دهم که شماامام وحجّت خدابرخلقی وتوبه می کنم ازعقیده ای که تاکنون داشتم.1
××××××
پاورقی:1- احتجاج طبرسی ،ص171
حدیث روز
امام صادق علیه السلام :
مَنْ قالَ فى کُلِّ یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِا للّه دَفَعَ ا للّه بِها عَنْهُ سَبْعینَ نَوْعا مِنَ ا لْبَلاءِ اَیْسَرُهَا ا لْهَمُّ؛(1)
هر کس در هر روز صد مرتبه لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه بگوید، خداوند هفتاد نوع بلا را از او دفع مى کند، که کوچکترین آن غم و اندوه است.
××××××
پاورقی:1- ثواب الأعمال، ص 162.
مرد کیست؟
ابوسعید را گفتند: کسى را مىشناسیم که مقام او آن چنان است که بر روى آب راه مىرود . شیخ گفت: کار دشوارى نیست؛ پرندگانى نیز باشند که بر روى آب پا مىنهند و راه مىروند.
گفتند: فلان کس در هوا مىپرد. گفت: مگسى نیز در هوا بپرد.
گفتند: فلان کس در یک لحظه، از شهرى به شهرى مىرود . گفت: شیطان نیز در یک دم، از شرق عالم به مغرب آن مىرود. این چنین چیزها، چندان مهم و قیمتى نیست . مرد آن باشد که در میان خلق نشیند و برخیزد و بخسبد و با مردم داد و ستد کند و با آنان در آمیزد و یک لحظه از خداى غافل نباشد.
××××××
- محمد بن منور، اسرار التوحید فى مقامات الشیخ ابى سعید، تصحیح ذبیح الله صفا، ص 215 .
روش علمى امام صادق علیه السلام
امتیاز برجسته امام جعفر صادق علیه السلام در این بود که با استفاده از قرآن مجید به شناخت صحیح روشهاى علمى توفیق یافت .
این نکته را تذکر دهم که پیشرفت جهش آساى علمى بشر از آن هنگام آغاز شده که علما در تحقیقات علمى خود با روش مشاهده و تجربه و مطالعه دقیق طبیعت آغاز بکار کردند.
روش صحیح علمى سیصد ساله اخیر، این توفیق عظیم را نصیب بشر ساخت که محتویات کتاب دانش بشرى را به پایه امروز برساند.
و این همان روشى است که قرآن مجید آن را ابتکار کرده و امام صادق علیه السلام آن را در مباحثات علمى خود بکار بسته و رونق داده است . حتى آن هنگام که امام صادق علیه السلام درباره خدا و توحید بحث مى کند مى بینیم که خط گردش فکرى امام ، مطالعه طبیعت و پدیده هاى آن مى باشد، آن هم مطالعه اى عینى و حسى .
خیانت عظیم خلفاى عباسى و مخصوصاً مأ مون به جامعه اسلام و علم و فرهنگ اسلامى در درجه اول این بوده است که : به منظور درهم کوبیدن عظمت علمى خاندان نبوّت و ایجاد دستگاهى در برابر دستگاه مذهب ، دروازه هاى جامعه اسلامى را به روى روشهاى علمى کهنه و فرسوده یونان قدیم باز کرد. روشهایى که درست در قطب مخالف روش مشاهده عینى طبیعت قرار داشت .
مسلمین مى رفتند تا با استفاده از روش تحقیقاتى قرآن و امام جعفر صادق علیه السلام قدم در راه شناخت صحیح طبیعت بردارند و نخستین محصول این مکتب دراسلام ، شاگرد هوشمند امام صادق علیه السلام جابر بن حیّان است که مى توان به حق او را پدر شیمى لقب داد. ولى ناگهان این روش نو و مطلوب با موج عظیم فلسفه یونان باستان و روشهاى غیرحسّى آن که از حمایت جدّى قدرت حکومت برخوردار بود، مواجه شد و این موج آنچنان قوى و نیرومند بود که علما و دانشمندان خواستند حتّى در مطالعات طبیعى خود از روش آن پیروى کنند و همین اشتباه در تشخیص روش بوده است که اسلام را به این روز انداخته و اروپائیان را نیز مدتها در قرون وسطى به درجا زدن واداشته است .
امام جعفر صادق علیه السلام با استفاده از روشهاى صحیح علمى موفق شد شاگردانى بزرگ تربیت کند و دریچه هاى دانش خود را به روى ملّت اسلام باز کند.
در آن عصر، هزارها نفر از محضر علمى امام بهره مى بردند. جمیل درّاج ، عبد اللّه بن مسکان ، ابان بن تغلب ، ابوحمزه ثمالى و فقهاى بزرگ و محدثین عالیمقام دیگر همه از شاگردان امام علیه السلام بوده اند.
مى نویسند: وقتى که حضرتش به کرسى درس جلوس مى فرمود صدها تن عالم و فقیه و متکلّم محضرش را پر مى کردند و تعداد شاگردان آن حضرت را تا چهار هزار نفر ثبت کرده اند.
حسن بن زیاد گوید: از ابوحنیفه سئوال شد: دانشمندترین و فقیه ترین مردم کیست ؟
گفت : جعفر بن محمّد.
و اضافه کرد که : منصور از توجّه مردم به جعفر بن محمّد سخت بیمناک بود و تلاشش این بود که آن حضرت را از نظر افکار عمومى بیندازد و مى خواست تا درمجلسى بزرگ ، موقعیّت علمى امام را درهم شکند، به این منظور آن حضرت را از مدینه دعوت کرد و به من هم دستور داد تا مسایلى بسیار مشکل و غامض تهیّه کرده و در برخوردم با امام از او سئوال کنم .
روزى منصور به عقب من فرستاد و او در حیره بود، وقتى که وارد مجلس شدم ، امام صادق علیه السلام را دیدم که با عظمت و هیبتى بزرگ در طرف راست منصور نشسته است ، به سختى تکان خوردم ، بند دلم لرزید و روحیه خود را در مقابل او از دست دادم . منصور مرا به امام صادق علیه السلام معرفى کرد و گفت : این ابوحنیفه است .
حضرت فرمود: بلى مى شناسم .
آنگاه من به دستور منصور سؤ الات را مطرح نمودم و امام صادق علیه السلام هم بدون اندک درنگ و تأ مّلى تمام آنها را جواب مى داد. و حتى آراى مختلف را نیز در هر مساءله اى بیان مى فرمود و با این ترتیب چهل مساءله مشکلى را که از طرف من طرح شده بود، جواب داد.
و مى دانید که ابوحنیفه خود یکى از چهار پیشواى فقهى اهل سنّت و جماعت است .
همین تجلیات علمى روزافزون و در نتیجه محبوبیّت و نفوذ فوق العاده امام علیه السلام در نزد مردم ، موجب شد که کم کم ناراحتیهاى فوق العاده اى که سرانجام هم منجر به شهادت شده است ، براى آن حضرت فراهم گردد.
منصور، خلیفه عباسى از این همه عظمت و احترام به وحشت افتاد و در نتیجه تصمیم گرفت که در سیاست خود نسبت به آل على علیهم السلام تجدید نظر کند. و همین تصمیم بود که سرانجام موجبات شهادت امام جعفر صادق علیه السلام را بدست منصور مهیا ساخت . و همانطور که دانستیم صادق آل محمّد صلى الله علیه و آله با انگورى زهرآلود در 25 شوال از سال 148، مسموم شده و از دنیا رحلت فرمود.
چه خوش است حمام
ابوسعید ابو الخیر، از پر آوازهترین عارفان اسلامى در قرن چهارم و پنجم است . به سال 357 (ه.ق) در میهنه به دنیا آمد و در سال 440 (ه.ق) در همان جا وفات یافت . گویا او نخستین کسى است که بر اندیشههاى عرفانى، جامه شعر پوشاند . نوه او (محمد بن منور) در قرن ششم کتابى نوشت به نام اسرار التوحید که در آن شرح حال و مقامات ابوسعید، گزارش شده است . کلمات کوتاه و حکایات زیباى او مشهور است؛ از جمله این که نوشتهاند:
روزى یکى از دوستان دیرین و شاگردش، به نام ابومحمد جوینى براى دیدار شیخ ابوسعید، به منزل او رفت .اهل خانه گفتند که شیخ به گرمابه رفته است .
ابومحمد راهى حمام شد .شیخ را در حمام یافت .در آن جا از هر درى سخن رفت؛ از جمله شیخ به ابومحمد گفت: (( آیا به عقیده تو، این حمام جاى خوب و خوشایندى است؟ )) ابومحمد گفت: (( آرى هست.)) شیخ گفت: (( چرا؟ )) ابومحمد گفت: (( زیرا جناب شیخ در آن است و هر جا که شیخ ما ابوسعید در آن باشد، آن جا خوش است .))
شیخ گفت: ((دلیلى بهتر بیاور.)) ابومحمد از شیخ خواست که او خود بگوید که چرا این حمام، جایى خوش و نیکو است .
شیخ گفت: (( این جا خوش است، زیرا با تو، جز لنگى و سطلى بیش نیست و آن دو نیز امانت است.))
××××××
پاورقی- برگرفته از: محمد بن منور، اسرار التوحید فى مقامات الشیخ ابى سعید، تصحیح دکتر ذبیح الله صفا، ص 227 .
بیداری از خواب غفلت در پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
قبل از نقل پیام حضرت ولی عصر علیه السلام لازم است بدانیم که یکی از نیازمندیهای بدن انسان خواب است لذا در هر شبانه روز هشت ساعت خوابیدن را برای انسان لازم دانسته اند مخصوصا چنین استراحتی اگر در شب انجام گیرد بهتر است. ولی شایان ذکر است که انسان گاهی گرفتار خواب غفلت هم می شود و از بسیاری فضائل غافل لاست و به رذائل و پستی ها پناهنده می شود. خوشا به حال کسانی که در زندگی گرفتار چنین خوابی نشده اند و اگر هم بوده اند زود بیدار گشتند. کسانی که تکالیف آسمانی را نادیده می گیرند اینان در خواب غفلت فرورفته اند. بی اعتنائی به مقدسات مذهب نتیجه خواب غفلت است از نماز اول وقت غافل بودن از نشانه های همین خواب است که اکثر مردم گرفتارند. لذا بیداری از خواب غفلت در بیان حضرات معصومین علیهم السلام شدیدا سفارش شده، که از جمله آنها در توقیع شریف حضرت ولی عصر است که به شیخ مفید (ره) رسیده.
متن پیام
و استیقظوا من رقدتکم. (1) از خوابی که شما را فراگرفته بیدار شوید.
******
پاورقی(1) بحار جلد 53 صفحه 175 سطر 3 از آخر.
دوستى على(ع) و روشنایى چشم
یونس بن عبد الملک گفت : سالى به حج مى شدم . در بعض منازل کنیزکى دیدم - حبشى (و) نابینا - دست برداشته و مى گفت : یا راد الشمس على على بن ابى طالب علیه السلام رد على بصرى . اى خدایى که آفتاب را از براى على بن ابى طالب علیه السلام بازگردانیدى ، روشنایى چشم من با من ده .
گفتم : على را دوست دارى ؟
گفت : اى والله .
دو دینار زر از کیسه برون کردم و گفتم : بستان این را و در بعضى از حوایج خویش صرف کن . گفت : مرا بدان حاجت نیست . از من قبول نکرد، و برفتیم ، چون باز آمدیم و بدان منزل رسیدیم ، وى را دیدم (چشمش ) روشن شده ، حاجیان را آب مى داد. گفتم : دوستى على علیه السلام با تو چه کرد؟ گفت : هفت شب این دعا مى کردم . شب هفتم شخصى پیش آمد و گفت : على را دوست دارى ؟ گفتم : اى والله . گفت : خداوندا! اگر راست مى گوید که على را دوست مى دارد، از اعتقادى نیکو و نیتى صادق ، چشمانش باز ده . در حال چشمم روشن شد. گفتم : به خداى بر تو سوگند که تو کیستى ؟ گفت : من خضرم از جمله موالیان على بن ابى طالب علیه السلام و از جمله موکلان بر شیعه وى .
شعر:
احب علیا لا ابالى و ان فشا××× و ذلک فضل الله یؤ تیه من یشا
پر شد از عشق على جان و دل ، از لطف خدا
عشق او گوهر نابى است به هر کس ندهند
نتیجه استغفار در پیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
در کتاب کمال الدین صدوق علیه الرحمه جلد 2 صفحه 490 حکایتی و جریانی نقل شده در رابطه با اشتباهی که شخصی به نام (حسن بن الفضل الیمانی) مرتکب شده بود، سپس نامبرده از حضرت ولی عصر علیه السلام عذرخواهی کرد. حضرت در توقیعی به وی مرقوم فرمودند.
متن پیام
اذا استغفرت الله عز و جل فالله یغفر لک. هر گاه استغفار کنی و از خداوند متعال آمرزش بخواهی خداوند بزرگ تو را می آمرزد.
شایان ذکر است که در اینجا مخاطب یک نفر می باشد ولی در واقع یک پیام همگانی است، زیرا اگر اشتباه و یا خطائی در کارهای ما پیش آید غفران و آمرزش از وعده های خداوند متعال است که با استغفار ما آن خطاها محو خواهد شد و پرونده خالی از سیئات می شود. ناگفته نماند که منظور از استغفار جمله استغفر الله نیست، بلکه شرائطی دارد که در نهج البلاغه چنین آمده: مردی نزد حضرت علی علیه السلام شرفیاب شد و گفت (استغفرالله) حضرت فرمود: آیا می دانی استغفار چیست؟.
اول - پشیمانی از گذشته ها و معصیتهای انجام شده است.
دوم - تصمیم گیری بر بازگشت نکردن به گناه.
سوم - حق و حقوق مردم را پرداختن.
چهارم - جبران نقیصه هائی که در واجبات داشته.
پنجم - کاری کند که گوشت بدنی که از حرام روئیده آب. شود و گوشت تازه ای بروید.
ششم - بدن سختی اطاعت را بچشد به همان نحوه ای که شیرینی معصیت را چشیده است. (1) بنابر این استغفار نتیجه مطلوبی دارد که باید با این مقدمه و نردبان به آن رسید.
و در اصول کافی چاپ رحلی جلد 2 صفحه 436 آمده: ان الله عز و جل یفرح بتوبه عبه المومن اذا تاب کما یفرح احدکم بضالته اذا وجدها. خداوند متعال با توبه کردن بنده مومن خوشحال می شود به همان نحوه ای که شخص با پیدا کردن گمشده اش خوشحال شود. و از جمله کسانی که خداوند متعال آنها را دوست دارد توبه کنندگان چنانچه در قرآن مجید سوره بقره آیه 222 می فرماید: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین. به راستی که خداوند متعال توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد در این مورد شواهد زیادی هست، از جمله: جریان حر بن یزید ریاحی که حضرت حسین علیه السلام عذر او را پذیرفت و خداوند متعال توبه اش را قبول کرد که ارباب مقاتل در کتاب هایشان به تفصیل آورده اند.
شایان ذکر است که در دعای کمیل جمله ای آمده که واقعا امیدوار کننده است و آن جمله این است که حضرت مولای متقیان علی بن ابی طالب علیه السلام به خدا می گوید: یا سریع الرضا اغفر لمن لا یملک الا الدعاء. ای خدائیکه زود راضی می شوی، بیامرز کسی را که جز دعا چیزی ندارد، بنابر این باید گفت: خدایا از ما راضی باش. آمین یا رب العالمین .
*******
پاورقی : (1) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: جلد 20 صفحه 56.
پند سوم
حکایت کردهاند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: در من فایدهاى، براى تو نیست . اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مىگویم که هر یک، همچون گنجى است . دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مىگویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مىگویم . مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرندهاى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته است، به یک درهم مىارزد . پذیرفت و به گنجشک گفت که پندهایت را بگو.
گنجشک گفت: نصیحت اول آن است که اگر نعمتى را از کف دادى، غصه مخور و غمگین مباش؛ زیرا اگر آن نعمت، حقیقتا و دائما از آن تو بود، هیچ گاه زایل نمىشد . دیگر آن که اگر کسى با تو سخن محال و ناممکن گفت، به آن سخن هیچ توجه نکن و از آن درگذر .
مرد، چون این دو نصیحت را شنید، گنجشک را آزاد کرد . پرنده کوچک برکشید و بر درختى نشست . چون خود را آزاد و رها دید، خندهاى کرد . مرد گفت: نصیحت سوم را بگو!گنجشک گفت: نصیحت چیست !؟اى مرد نادان، زیان کردى . در شکم من دو گوهر هست که هر یک بیست مثقال وزن دارد . تو را فریفتم تا از دستت رها شوم. اگر مىدانستى که چه گوهرهایى نزد من است، به هیچ قیمت، مرا رها نمىکردى .
مرد، از خشم و حسرت، نمىدانست که چه کند. دست بر دست مىمالید و گنجشک را ناسزا مىگفت. ناگهان رو به گنجشک کرد و گفت: حال که مرا از چنان گوهرهایى محروم کردى، دست کم، آخرین پندت را بگو. گنجشک گفت: مرد ابله!با تو گفتم که اگر نعمتى را از کف دادى، غم مخور؛ اما اینک تو غمگینى که چرا مرا از دست دادهاى . نیز گفتم که سخن محال و ناممکن را نپذیر؛ اما تو هم اینک پذیرفتى که در شکم من گوهرهایى است که چهل مثقال وزن دارد. آخر من خود چند مثقالم که چهل مثقال، گوهر با خود حمل کنم!؟ پس تو لایق آن دو نصیحت نبودى و پند سوم را نیز با تو نمىگویم که قدر آن نخواهى دانست . این را گفت و در هوا ناپدید شد .1
پند گفتن با جهول خوابناک - - تخم افکندن بود در شوره خاک
×××××××
پاورقی:1- این حکایت، در منابع گوناگون به صورتهاى مختلف، به نظم و به نثر نقل شده است . در نقل بالا از کتاب ((طوطى نامه )) صفحه 93، استفاده کردهایم؛ البته با تغییرات بسیار در الفاظ و عبارات.