هرکه دوستی اش خدایی نباشد، از او بپرهیز، که دوستی اش پلید است و مصاحبت با او شوم . [امام علی علیه السلام]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اندرز پذیرى

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

اندرز پذیرى

و لا تکونن ممن لا تنفعه العظة الا اذا بالغت فى ایلامه، فان العاقل یتعظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب -نامه / 31

ترجمه:

از کسانى مباش که اندرز نمى‏پذیرند مگر هنگامى که آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل، باادب و ملایمت اندرز مى‏پذیرد، و چهار پایان هستند که جز با کتک، فرمان نمیبرند و به راه نمى‏آیند.

شرح:

انسان که برترین مخلوق خداوند است، و بهمین جهت((اشرف مخلوقات)) نام گرفته، با سایر جانداران، تفاوتهاى بسیار دارد. یکى از مهمترین تفاوتهاى انسان با حیوانات، این است که انسان اندرزپذیر نیستند، و صاحب با نگهبان حیوانات و چهارپایان، ناچار مى‏شوند که به ضرب چوب و شلاق، آنها را به راه بیاورند و از خطر و ناراحتى‏ها دور سازند.

انسان عاقل، میداند که پدر و مادر، یا معلم، یا سایر بزرگترها، که بیش از او دانش و تجربه دارند، جز خیر و صلاح او را نمیخواهند و به همین دلیل، هر گاه ببینند که کودک خردسال یا شاگرد کوچکشان به راه خطا مى‏رود، او را اندرز میدهند و سعى مى‏کنند با ارشاد و راهنمایى، از خطا و خطرها، دورش کنند.

در چنین مواقعى،انسان اگر عاقل باشد، با زبان خوش و ملایم، اندرز بزرگترها را مى‏پذیرد و مؤدبانه به راهنمایى آنها گردن مى‏گذارد. اما، گاهى، کسانى هم پیدا مى‏شوند که بر خلاف انتظار، اندرز افراد خیرخواه را خطاى خود، ادامه مى‏دهند.

حتما شما هم دیده‏اید که گاهى، پدر و مادر، مجبور مى‏شوند فرزند خود را، به خاطر آن که با زبان خوش اندرز نپذیرفته است، با تنبیه بدنى و کتک و خشونت تربیت کنند. در حالیکه انسان عاقل، هرگز کارى نمى‏کند که با او مانند حیوانات و چهارپایان رفتار کنند و با کتک به راهش بیاورند. بلکه باادب و ملایمت، اندرز بزرگترها را مى‏پذیرد، و با خوبى و خوشى، به راهى میرود، که سعادت و خوشبختى او، در آن است.

××××××

پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهج‏البلاغه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 91/6/15 :: ساعت 6:49 عصر )
»» نظر در رخسار على علیه السلام

 

نظر در رخسار على علیه السلام  

آورده اند که رسول صلى الله علیه و آله و سلم را گفتند: یا رسول الله ! فلان کس را دیدى که به سفر دریا شد به اندک سرمایه اى و زود باز آمد و چندان سود آورد که همسایگان و خویشان وى بر وى حسد مى بردند؟ خواجه صلى الله علیه و آله و سلم گفت : من شما را خبر دهم از کسى که باز آمدنش زودتر بود و غنیمتش عظیم تر؟

گفتند: بلى یا رسول الله !

گفت : بنگرید بدین مرد که روى به شما دارد، نگاه کردیم مردى را دیدیم که مى آمد از انصار جامه اى کهنه پوشیده پیش وى باز شدیم و وى را بشارت دادیم . چون به حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم آمد، خواجه صلى الله علیه و آله و سلم گفت : یاران را خبر ده که امروز چه کار کرده اى .

گفت : هر روز دینارى کسب مى کردم . امروز آن کسب از من فوت شد. گفتم : بروم و عوض آن در روى على علیه السلام نگاه کنم که رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است که : انظر الى وجه على عباده (93) یعنى : نظر در روى على علیه السلام عبادت است . برفتم و ساعتى در روى على نگریستم . خواجه صلى الله علیه و آله و سلم گفت : تو هر روز دینارى زر کسب مى کردى ، امروز آن از تو فوت شد و تو به عوض ، در روى على علیه السلام نگاه کردى . تو را چندان ثواب حاصل شده است که اگر بر اهل زمین قسمت کنند، کمترین نصیبى که یکى را رسد آن بود که گناهش را بیامرزند و بر وى رحمت کنند.

×××××

پاورقی:1- امالى طوسى ؛ 1/360.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 91/6/15 :: ساعت 10:37 صبح )
»» شتر بر بام خانه !

شتر بر بام خانه !

ابراهیم ادهم از نامورترین عرفان اسلامى است که در قرن دوم هجرى مى‏زیست؛ درباه او نوشته‏اند که در جوانى، امیر بلخ بود و جاه و جلالى داشت . سپس به راه زهد و عرفان گرایید و همه آنچه را که داشت، رها کرد. علت تغییر حال و دگرگونى ابراهیم ادهم را به درستى، کسى نمى‏داند . عطار نیشابورى در کتاب تذکرة الاولیاء، دو حکایت مى‏آورد و هر یک را جداگانه، علت تغییر حال و تحول شگفت ابراهیم ادهم مى‏شمرد . در این جا هر دو حکایت را با تغییراتى در عبارات و الفاظ مى‏آوریم .

حکایت نخست:

در هنگام پادشاهى، شبى بر تخت خوابیده بود که صدایى از سقف کاخ شنید. از جا برخاست و خود بر بام قصر رفت . دید که مردى ساده و میان سال، بر بالاى بام قصر او، در گشت و گذار است، ابراهیم گفت: تو کیستى؟ گفت: شترم را گم کرده‏ام و این جا، او را مى‏جویم . ابراهیم گفت:اى نادان!شتر بر بام مى‏جویى ؟ آیا شتر، بال دارد که پرواز کند و به این جا بیاید!؟ شتر بر بام چه مى‏کند؟!

مرد عامى گفت: آرى؛ شتر بر بام جستن، عجیب است؛ اما از آن عجیبت‏تر کار تو است که خدا را بر تخت زرین و جامه اطلس مى‏جویى . این سخن، چنان در ابراهیم اثر کرد که یک مرتبه از هر چه داشت، دل کند و سر به بیابان نهاد. در آن جا، یکى از غلامان خود را دید که گوسفندان او را چوپانى مى‏کند. همان جا، جامه زیبا و گرانبهاى خود را به او داد، و جامه چوپانى او را گرفت و پوشید.

 - برگرفته از: تذکرة الاولیاء، تصحیح استعلامى، ص 102، چاپ نیکلسون، ص 86 .

حکایت دوم:

روزى ابراهیم ادهم که پادشاه بلخ بود، بار عام داده، همه را نزد خود مى‏پذیرفت . همه بزرگان کشورى و لشکرى نزد او ایستاده و غلامان صف کشیده بودند . ناگاه مردى با هیبت از در درآمد و هیچ کس را جرأت و یاراى آن نبود که گوید: (( تو کیستى؟ و به چه کار مى‏آیى؟ )) آن مرد، همچنان آمد و آمد تا پیش تخت ابراهیم رسید . ابراهیم بر سر او فریاد کشید و گفت: (( این جا به چه کار آمده‏اى؟ ))

مرد گفت: (( این جا کاروانسرا است و من مسافر . کاروانسرا، جاى مسافران است و من این جا فرود آمده‏ام تا لختى بیاسایم .)) ابراهیم به خشم آمد و گفت: (( این جا کاروانسرا نیست؛ قصر من است .))

مرد گفت: (( این سرا، پیش از تو، خانه که بود؟ )) ابراهیم گفت: ((فلان کس )) . گفت: (( پیش از او، خانه کدام شخص بود. )) گفت: (( خانه پدر فلان کس .))

گفت: (( آن‏ها که روزى صاحبان این خانه بودند، اکنون کجا هستند؟ ))

گفت: (( همه آن‏ها مردند و این جا به ما رسید.))

مرد گفت: (( خانه‏اى که هر روز، سراى کسى است و پیش از تو، کسان دیگرى در آن بودند، و پس از تو کسان دیگرى این جا خواهند زیست، به حقیقت کاروانسرا است؛ زیرا هر روز و هر ساعت، خانه کسى است . ))

ابراهیم، از این سخن، در اندیشه فرو رفت و دانست که خداوند، او را براى این جا و یا هر خانه دیگرى نیافریده است . باید که در اندیشه سراى آخرت بود، که آن جا آرام‏گاه ابدى است و در آن جا، هماره خواهیم بود و ماند .

 -تذکرة الاولیاء، تصحیح استعلامى، ص 103 .

شعر:

پیش صاحب نظران، ملک سلیمان باد است - - بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزاد است - خواجوى کرمانى .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 91/6/14 :: ساعت 1:8 عصر )
»» آثار نیک و بد اعمال

آثار نیک و بد اعمال

عبدالله بن موسى بن جعفر علیه السلام گوید: از پدرم پرسیدم که آیا چون بنده اراده گناه یا کار نیک کند، دو ملک از آن خبر یابند؟ فرمود: آرى بوى خوب و بوى مستراح یکى است ؟! گفتم : خیر! فرمود: چون بنده اراده کار نیک کند، نفسش خوشبو بیرون آید. پس ‍ فرشته جانب راست ، فرشته جانب چپ را گوید: برخیز (و برو) که او همت به کار نیک بسته است و چون بدان عمل اقدام کند، زبانش قلم او شود و آب دهانش ، مرکب و آن را برایش بنویسد، و چون اراده گناه کند، نفسش بدبو بیرون آید. پس فرشته جانب چپ ، جانب راست را گوید: باز ایست که او همت به گناه بسته است ، و چون گناه را به انجام رساند، زبانش قلم او شود و آب دهانش مرکبش ، و گناه را بر او بنویسد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 91/6/14 :: ساعت 12:50 عصر )
»» ناخلف باشم اگر من ...

ناخلف باشم اگر من ...

چهل بار، حج به جا آورده بودم و در همه آن‏ها، جز توکل زاد و توشه‏اى همراه خود نداشت . در آخرین حج خود، در مکه، سگى را دید که از ضعف مى‏نالید و گرسنگى، توش و توانى براى او نگذاشته بود . شیخ که مردم او را ((نصر آبادى )) خطاب مى‏کردند، نزدیک سگ رفت و چاره او را یک گرده نان دید . دست در کیسه خویش کرد؛ چیزى نیافت . آهى کشید و حسرت خورد که چرا لقمه‏اى نان ندارد تا زنده‏اى را از مرگ برهاند . ناگاه روى به مردم کرد و فریاد کشید: ((کیست که ثواب چهل حج مرا، به یک گرده نان بخرد؟ )) یکى بیامد و آن چهل حج عارفانه را به یک گرده نان خرید و رفت . شیخ آن نان را به سگ داد و خداى را سپاس گفت که کارى چنین مهم از دست او بر آمد.

آن جا مردى ایستاده بود و کار شیخ را نظاره مى‏کرد . پس از آن که سگ، جانى گرفت و رفت، آن مرد نزد شیخ آمد و گفت: ((اى نادان!گمان کرده‏اى که چهل حج تو، ارزش نانى را داشته است؟ پدرم (حضرت آدم ) بهشت را با همه شکوه و جلالش، به دو گندم فروخت و در آن نان که تو از آن رهگذر گرفتى، هزاران دانه گندم است . )) 1

شیخ، چون این سخن را شنید، از شرم به گوشه‏اى رفت و سر در کشید .

حافظ، این مضمون را در چند جاى دیوان خود آورده است؛ از جمله:

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت - - ناخلف باشم اگر من به جوى نفروشم

فروختن بهشت به دو گندم: اشاره به خوردن حضرت آدم (ع) و همسرش حوا (س) از درخت گندم در بهشت دارد . آن دو، بهشت را با خوردن دو گندم از درخت ممنوعه، از کف دادند . این حکایت که در همه کتب آسمانى آمده است، دستمایه شاعران شده است تا بدین وسیله، به مردم هشدار دهند که نباید همه عبادات و اعمال خود را به هدف ورود در بهشت انجام دهند که بسیارى از جمله آدم و حوا بهشت را به کمترین بها، رها کردند و دل بدان نبستند . حافظ در جایى دیگر از دیوانش گفته است:

نه من از پرده تقوا به در افتادم و بس - - پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

×××××

حکایت پارسایان    -رضا بابایى -تذکرة الاولیاء، ص 788 .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/6/13 :: ساعت 11:59 صبح )
»» آفتاب و مهتاب

آفتاب و مهتاب

پیرى، از مریدان خود پرسید: ((هیچ کارى و اثرى از شما سر زده است که سودى براى دیگرى داشته باشد؟ )) یکى گفت: (( من امیر بودم . گدایى به در خانه من آمد. چیزى خواست . من جامه خود و انگشتر ملوکانه به او دادم و او را بر تخت شاهى نشاندم و خود به حلقه درویشان پیوستم .))

دیگرى گفت: (( از جایى مى‏گذشتم . یکى را گرفته بودند و مى‏خواستند که دستش را ببرند. من دست خود فدا کردم و اینک یک دست ندارم . ))

پیر گفت: (( شما آنچه کردید در حق دو شخص معین کردید. مؤمن چون آفتاب و مهتاب است که منفعت او به همگان مى‏رسد و کسى از او بى‏نصیب نیست . آیا چنین منفعتى از شما به خلق خدا رسیده است؟ ))

××××××

حکایت پارسایان    -رضا بابایى -برگرفته از: شیخ ابوالحسن خرقانى، نور العلوم، به کوشش عبدالرفیع حقیقت، ص 81 .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/6/13 :: ساعت 11:23 صبح )
»» چه کنم با شرم؟

چه کنم با شرم؟

مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد وگفت: (( یا رسول الله!گناهان من بسیار است . آیا در توبه به روى من نیز باز است؟ )) پیامبر (ص) فرمود: (( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نیز از آن محروم نیستى . ))

مرد حبشى از نزد پیامبر (ص)رفت . مدتى نگذشت که بازگشت و گفت:

((یا رسول الله!آن هنگام که معصیت مى‏کردم، خداوند، مرا مى‏دید؟ ))

پیامبر (ص) فرمود: (( آرى، مى‏دید ))

مرد حبشى، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت: (( توبه، جرم گناه را مى‏پوشاند؛ چه کنم با شرم آن؟ )) در دم نعره‏اى زد و جان بداد .

××××××

حکایت پارسایان    -رضا بابایى - برگرفته از: عزالى، ترجمه احیاء علوم الدین، ربع منجیات، کتاب توبه، ص 43؛



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 91/6/3 :: ساعت 10:1 عصر )
»» حدیث روز

 حدیث روز

امام صادق علیه السلام :

اَ لنَّومُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَ ا لنُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَ ا لسُّکوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ؛(1)

ترجمه :

خواب مایه آسایش جسم، سخن مایه آسایش جان و سکوت مایه آسایش عقل است.

××××××

پاورقی:1- من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 402، ح5865.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 91/6/3 :: ساعت 11:21 صبح )
»» تسلیم

 تسلیم

قال الله الحکیم : (امرنا لنسلم لرب العالمین : ما ماءموریم که تسلیم فرمان خداى جهانیان باشیم )(1)

قال الباقر علیه السلام : ا حق خلق الله ان یسلم لما قضى الله : سزاوارترین بندگان خدا کسانى هستند در مقابل قضاى الهى تسلیم هستند).(2)

حکایت شده که امام صادق علیه السلام گاهى براى میهمانان خود فرنى ، و حلوا، و گاهى نان و زیتون مى آورد.

شخصى به آن حضرت عرض کرد: اگر با تدبیر عمل کنى (آینده نگر باشى ) همیشه مى توانى در یک وضع باشى و یکسان از میهمانان پذیرائى کنى . حضرت پاسخ داد: تدبیر امر ما در دست خداوند است (و تسلیم امر او هستم ) هر زمان که به ما عطاء کند ما هم بر خود و میهمانان خود وسعت مى دهیم ، و هر زمان که به ما تنگ گیرد و کم عطاء کند، ما همچنان زندگى مى کنیم . (3)

×××××

پاورقی:1- (سوره انعام ، آیه ).

2- (جامع السعادات ، 3/204).

3- شنیدنیهاى تاریخ ص 32 - محجة البیضاء 3/ 43.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/6/2 :: ساعت 9:10 عصر )
»» ((کمیت )) شاعر آگاه و مسئول

http://zibasaz.persiangig.com/pic/bism/2.gif

داستان دوستان

((کمیت )) شاعر آگاه و مسئول

در روزگارى که بنى امیه صداها را در سینه ها، و نفس ها را در گلوها خفه کرده بودند، و بر روى اجساد آزادگان ، مسند خلافت خود را پهن کرده و با رژیم غضب و جنایت حکومت مى کردند، آزاد مرد شجاع و آگاهى بنام ((کمیت )) (1) بپا خاست و با شمشیر زبان و قدرت بیان ، بر ضد وضع نابسامان زمان ، پیکار کرد.

کمیت شاعرى دانشمند و ادیب و نیرومند بود که او را به ((اشعر الاولین والاخرین )) (برجسته ترین شاعران گذشته و آینده ) لقب داده اند. (2)

او بر همه شاعران زمان جاهلیت و اسلام برترى داشته و بعلاوه خطیبى توانا، فقیهى برجسته ، حافظ قرآن ، نویسنده و آگاه به علم انساب و سخاوتمند بوده است . (3)

او در ادبیات بر ادیبان و شعراى زمان خود، ریاست و فوق العادگى داشت . (4)

کمیت با اینکه در زمان حکومت بنى امیه به سر مى برد، و در آن زمان مدح کردن اهلبیت (ع ) جرم و مساوى با کشتن بود، اشعار پرمعنائى در شاءن اهلبیت (ع ) گفت و در مدینه خدمت امام باقر (ع ) شرفیاب شد و بعضى از شعرهایش را براى امام (ع ) قرائت کرد، وقتى که به این شعر رسید:

و قتیل بالطف غودر منهم ×××× بین غوغا امة و طغام

یعنى شهید کربلا هنگامى که مى خواست سخن بگوید و مردم را آگاه کند با هیاهو و غوغا مانع شنیدن سخنان او گردیدند.

امام (ع ) با شنیدن این شعر گریه کرد و فرمود:

اى کمیت اگر نزد ما ثروت و مالى بود به تو مى دادیم ، اما همان جمله اى را که پیامبر (ص ) به حسان بن ثابت فرمود، درباره تو مى گویم :

((تا آنگاه که از ما اهلبیت پیامبر، دفاع مى کنى مشمول تاءیید و یارى روح القدس باشى .))

کمیت از محضر امام (ع ) بیرون آمد، با عبدالله فرزند حسن بن امام مجتبى (ع ) ملاقات کرد، و اشعارش را براى او نیز خواند، عبدالله به او فرمود:

مزرعه اى به چهار هزار دینار خریده ام و این سند آن است ، مى خواهم آنرا به تو بدهم . کمیت گفت :

پدر و مادرم به فدایت من درباره غیر شما براى پول و دنیا شعر مى گویم ، اما به خدا سوگند درباره شما براى خدا گفته ام ، چیزى را که براى خدا قرار داده ام پول و قیمتى براى آن نخواهم گرفت .

عبدالله خیلى اصرار کرد، او سند را قبول کرد و رفت ، پس از چند روز به خانه عبدالله آمد و گفت :

پدر و مادرم فدایت اى پسر پیامبر! حاجتى دارم .

عبدالله : حاجتت چیست ؟ که برآورده است .

کمیت : آیا هر چه باشد؟

عبدالله : آرى .

کمیت : این سند را از من بپذیر و مزرعه را به ملک خود برگردان . سند را نزد عبدالله نهاده و عبدالله نیز آنرا پذیرفت .

پس از این جریان ، مردى از بنى هاشم به چهار نفر از غلامانش دستور داد که به خانه هاى بنى هاشم مراجعه نمایند و اعلام کنند که کمیت درباره بزرگداشت شما هنگامى شعر گفته که دیگران از ترس بنى امیه سکوت کرده اند، ولى او جانش را در معرض خطر قرار داد، آنچه مى توانید به او پاداش دهید، مردها به فراخور حال خود، انعام دادند و زنها زینتهاى خود را درآورده و به او بخشیدند، حدود صد هزار درهم جمع شد، آنها را نزد کمیت آوردند و تقدیم کردند و گفتند این پول ناقابل را از ما بگیر. و براى تاءمین معاش خود صرف کن !

کمیت آنرا گرفت و گفت چه بسیار پاکیزه است این مال که به من بخشیده اید، اما اشعار من فقط به عنوان بزرگداشت خدا و پیامبرش بوده است ، چیزى از مال دنیا را نخواهم گرفت ، اینها را به صاحبانش برگردانید، هر چه اصرار کردند نپذیرفت . (5)

در بعضى از روایات آمده کمیت هیچ پولى را در راه انجام وظیفه شناساندن خاندان نبوت نگرفت ، فقط جامه اى از امام سجاد (ع ) و امام باقر (ع ) و امام صادق (ع ) طلبید که آنرا پوشیده باشند و بدنهاى پاکشان با آن جامه تماس ‍ پیدا کرده باشد آنها نیز قبول نموده هر یک قطعه اى از جامه خود را به او عنایت کردند.(6)

×××××

پاورقی:1- کمیت بن زید اسدى از اکابر شعراى شیعه از دودمان بنى اسد است که معاصر با امام باقر و امام صادق (ع ) بوده و مدح ایشان ، قصائد غرا سروده است . او کسى است که امام باقر (ع ) این دعا را درباره اش کرد: ((لاتزال مؤ یدا بروح القدس ما دمت تقول فینا)):((همیشه از طرف روح القدس تاءیید باشى تا هنگامى که در شاءن ما سخن مى گوئى )).(مجالس المؤ منین ج 2 ص 498).

2- الاغانى ج 10 ص 115.

3- خزانه الادب ص 69 و شرح الشواهد ص 13.

4- الغدیر ج 2 ص 182.

5- الغدیر ج 2 ص 188.

6- الدرجات الرفیعة ص 574 - الغدیر ج 2 ص 204 - سفینة البحار ج 2 ص 496.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/6/2 :: ساعت 8:57 عصر )
<   <<   76   77   78   79   80   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 47
>> بازدید دیروز: 105
>> مجموع بازدیدها: 1547544
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [193]
داستان وحکایت [175]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [105]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [194]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب