آنکه حکیمی برای رهنمایی نیافت، هلاگ گشت . [امام زین العابدین علیه السلام]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نور حضور

 نور حضور

 یا رب که کارها همه گردد به کام ما

نور حضور خویش فروزد امام ما

                                 ما باده ی محبت او نوش کرده ایم

                                 ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آنکه ازین باده زنده شد

ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

                                 ای باد اگر به کوی امام زمان رسی

                                 زنهار عرضه دار به پیشش پیام ما

گو همتی بدار که مخمور فرقتیم

شاید برآید از می وصل تو کام ما

                                 از اشک در ره تو فشاندیم دانه ها

                                 باشد که مرغ وصل بیفتد بدام ما

فیضت به صبح و شام ز جان می کند سلام

پیکی کجاست تا برساند سلام ما

  ××××××

از ملامحسن فیض

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 91/4/9 :: ساعت 10:39 صبح )
»» شفایافتگان

شفایافتگان

 شفای مردِ لال

در سال 1410 هجری ، شخصی به نام آقای بلورساز، خادم کشیک دوم آستان قدس رضوی، معجزه ی را نقل کرد به این قرار که:

    « من مبتلا به درد دندان شدم، بری کشیدن دندان پیش دکتر رفتم. گفت غده ای هم کنار زبان شماست که باید عمل شود.

با آن عمل من لال شدم و دیگر هر چه خواستم حرف بزنم نمی توانستم و همه چیزها را می نوشتم. هر چه پیش دکترها رفتم درمان نشد. خیلی گرفته و ناراحت بودم.

چند ماه بعد خانم بنده بری رفع درد دندان، پیش دکتر رفت. وقت کشیدن دندان ترسی و وحشتی برایش پیدا شد.

دندانپزشک می پرسد: چرا می ترسی؟

می گوید: شوهرم دندانی کشید و جریان را کلاً برای دکتر می گوید. دکتر می گوید: عجب! آن شوهر شماست؟

می گوید: آری. دکتر می گوید: در عمل جراحی رگ گویایی صدمه دیده و قطع شده و ین باعث لال شدن ایشان است و دیگر فایده ندارد.

زن خیلی ناراحت به خانه برمی گردد و شب خوابش نمی برد. مرد می پرسد: چرا ناراحتی؟

می گوید: جریان ا ین است که دکتر گفته شما خوب نمی شوید. ناراحتی مرد زیادتر شده و به تهران می آید خدمت آقای علوی می رسد.

ایشان میفرمید: راهنمایی من ا ین است که چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران بروی، اگر شفایی هست در آنجاست. تصمیم جدی می گیرد و لذا از مشهد که بر می گردد برای چهل هفته بلیط تهیه می کند. که شبهای سه شنبه در تهران و شبهای چهارشنبه به مسجد جمکران مشرف شود.

در هفته 38 که نماز می خواند و برای صلوات سر به مهر می گذارد؛ یک وقت متوجه می شود که همه جا، نورانی شد و یک آقایی وارد و مردم به دنبال او هستند؛ می گویند حضرت حجت است.

خیلی ناراحت می شود که نمی تواند سلام بدهد. لذا در کناری قرار می گیرد ولی حضرت نزدیک او آمده و می فرمایند: سلام کن

اشاره به زبان می کند که من لا لم والا بی ادب نیستم. حضرت بار دوم با تشر می فرماید سلام کن.

بلافاصله زبانش باز می شود و سلام می گوید. ناگهان خود را در حال سجده می بیند.

این جریان را افرادی که آن آقا را قبل از لال شدن و در حین لا لی و بعد از لا لی دیده بودند در محضر آیت الله العظمی گلپایگانی شهادت دادند و نوار آن هم محفوظ است. »



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 91/4/9 :: ساعت 10:31 صبح )
»» ابدال چه ویژگی هایی دارند؟

 

ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)(مبحث دوم)

 

ابدال چه ویژگی هایی دارند؟

در کتابهای شیعه و سنّی روایاتی وجود دارد که پیامبرصلی الله علیه وآله به چند ویژگی از ویژگی های ابدال اشاره فرموده است:

الف) قلب ابدال همانند قلب ابراهیم است.

چنانچه عبادة بن الصّامت از پیامبر نقل کرده که فرمود: «الأبدال ثلاثون رجلاً قلوبهم علی قلب ابراهیم علیه السلام».

شاید مراد پیامبرصلی الله علیه وآله از این تشبیه، این است که این چند نفر از نظر شدّت، صلابت، بردباری و ایستادگی در برابر حمایت از دین خدا همانند حضرت ابراهیم می باشند، که هیچ جریانی نمی تواند آنها را نسبت به دفاع از حریم دین، سست و بی تفاوت کند.

ب) سپر بلای انسان ها

و از ویژگی های بسیار خوب ابدال این است که خداوند به وسیله این وجودهای مقدّس بلاها را از مردم دفع می کند. چنانچه ابن مسعود از پیامبر نقل کرده که فرمود: «یدفع الله بهم عن أهل الأرض؛ خداوند به وسیله آنها بلاها را از مردم زمین دور می گرداند.»

ج) راضی بودن به قضای خداوند

سه ویژگی دیگر برای ابدال نقل شده که پیامبر فرمود: «الرّضا بالقضاء و الصّبر عن محارم الله و الغضب فی ذات الله؛ راضی بودن به حکم و قضای خداوند، پیشه کردن صبر بر محارم خدا - خودداری کردن از آلوده شدن به حرام - و خشمگین شدن برای خدا.»

د) مواسات و احسان و عفو

و از دیگر مشخّصه های ابدال این است که پیامبر فرمود: «یعفون عمّن ظلمهم و یحسنون الی من أساء الیهم و یتواسون فیما آتاهم الله؛ گذشت و عفو می کنند از کسانی که به آنان ظلم کنند، نیکی و احسان می کنند به آنان که در حقّشان بدی کنند، ایثار و مواسات می کنند در آنچه که خدای به آنان داده است.»

ه) جود و سخا و خیرخواهی

همچنین ابن مسعود از پیامبرصلی الله علیه وآله روایت کرده: «پیوسته چهل نفر از امّت من هستند که قلب هایشان همانند قلب حضرت ابراهیم می باشد، خداوند به وسیله آنان - بلاها را - از اهل زمین دور می گرداند که به آنان ابدال گفته می شود.» سپس رسول خدا فرمود: «بدانید که اینان هرگز این مقام را از خواندن نماز و گرفتن روزه و صدقه به دست نیاوردند.» عرض کردند: ای رسول خدا! پس به چه چیز به این مقام رسیدند؟

پیامبر فرمود: «بالسّخاء و النّصیحة للمسلمین؛ به وسیله جود و بخشش و خیرخواهی مسلمانان.»

از کدام ملّیت و در کجا زندگی می کنند؟

با توجّه به روایات گذشته، ابدال نه از طایفه و ملّیت خاصّی هستند و نه از شهر و دیار بخصوصی. بلکه ممکن است یک یا چند نفر از ابدال از یک شهر و یک طایفه بخصوصی باشند و نیز ممکن است هر یک از یک منطقه و شهری باشند.

به ویژه اگر ابدال را بر یاران امام زمان علیه السلام منطبق کنیم که بدون شک، در شهرهای مختلف زندگی می کنند؛ مگر بر نقل فخرالدّین طریحی در مجمع البحرین که چهل نفر از ابدال را از اهل شام و بقیه را از دیگر شهرها می داند.

وی آورده است: «الأبدال قوم یقیم الله بهم الأرض و هم سبعون، أربعون بالشّام و ثلاثون بغیرها؛ ابدال قومی هستند که خداوند به برکت آنها زمین را به پا می دارد و عددشان هفتاد نفر است، چهل نفر در شام و سی نفر در سایر شهرها هستند...»

ناگفته نماند که به طور قطع نمی توان گفت که جایگاه این افراد و نحوه تماس آنان با مردم، کجا و چگونه خواهد بود.

آیا می توان جزو ابدال بود؟

با عنایت به برخی از احادیث، که ابدال در همه دورانها و زمانها و مکانها وجود دارند، بدون شکّ و شبهه ای می توان گفت هر کس با داشتن خصوصیات و ویژگی های یاد شده می تواند از ابدال باشد؛ چراکه روی هیچ ملّیت خاصّی تکیه نشده است. همان گونه که پیامبرصلی الله علیه وآله مردم را به این نکته توجّه داد که هرگز اینان به وسیله نماز و روزه و زکات به این مقام نرسیده اند بلکه به وسیله جود و سخا و خیرخواهی مسلمانان بوده است. و همچنین در پاسخ برخی که عرض کردند: یا رسول الله! ما را بر اعمال و کردار اینان راهنمایی کن. فرمود: «با گذشت کردن از کسانی که در حقّشان ظلم کرده اند و نیز احسان در برابر بدی، مواسات در آنچه که خداوند به آنها داده است...» پس با داشتن چنین صفاتی می توان جزو «ابدال» شد، اگرچه خود او هم به چنین مسئله ای توجّه نداشته باشد. البته این، بدین معنی نیست که هر کس چنین ادّعایی کرد، باید از او پذیرفت!

******

منابع:-سفینةالبحارج1- مجمع البحرین- بحارالانوارج52- مفاتیح الجنان-مسند احمد- المعجم الکبیر، ج 10-فردوس الأخبار، ج 1-حلیةالأولیاء، ج 1



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/4/8 :: ساعت 10:38 عصر )
»» ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)

ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)(مبحث اول)

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر×× کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتم که یافت می نشود، گشته ایم ما×× گفت آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست

مدخل

بر اساس برخی روایات و احادیث اسلامی، گروهی از مردم جزو «ابدال» هستند؛ یعنی آنهایی که هرگز زمین از وجود پربرکتشان خالی نمی ماند.

بدین جهت، برخی می پرسند که اینان چه کسانی هستند، چند نفرند، از کدام شهر و دیار می باشند، ویژگی های آنان کدام است، در کجا زندگی می کنند، و آیا در زمان غیبت امام مهدی علیه السلام نقشی دارند یا نه؟

ابدال کیانند؟

در این که ابدال چه کسانی هستند، نظرها متفاوت است که ذیلاً اشاره می شود:

    1. جانشینان پیامبران

یک نظر این است که ابدال، اوصیا و جانشینان پیامبران هستند، که پس از آنها زندگی می کردند! خالد بن هیثم فارسی گوید: به امام رضاعلیه السلام عرض کردم: مردم گمان دارند که در روی زمین گروهی به نام ابدال وجود دارند، اینان کیانند؟

حضرت در پاسخ فرمود: «راست گفتند، منظور از ابدال، همان اوصیا و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبری، آنها را بدل و جانشین او قرار می دهد تا این که به حضرت محمّدصلی الله علیه وآله آنها را خاتمه داد.»

    2. امامان معصوم علیهم السلام

عقیده دیگر این است که منظور از ابدال، امامان معصوم هستند. محدّث بزرگوار، شیخ عبّاس قمی می نویسد:

    «از دیگر روایات نیز به دست می آید که منظور از ابدال، امامان معصوم هستند.»

    3. یاران خاصّ امامان

به باور عدّه ای ممکن است ابدال بر گروهی از یاران خاص و مقرّب امامان معصوم اطلاق شود. چنانچه محدّث بزرگوار به این موضوع اشاره کرده و می فرماید:

    «نیز احتمال دارد که یاران خاصّ امامان معصوم باشند.»

    4. گروهی از صالحین

نظریّه بعدی این است که ابدال گروهی از صالحان هستند که هرگز زمین از وجود آنها خالی نمی گردد. چنانچه علاّ مه طریحی در این باره می نویسد:

    «الأبدال قوم من الصّالحین، لاتخلو الدّنیا منهم، اذا مات واحداً بدّل الله مکانه آخر؛ ابدال گروهی از مردم صالح و نیکوکاری هستند که هرگز زمین از وجود آنان خالی نمی گردد، و هرگاه یکی از آنها بمیرد، خداوند فرد دیگری را به جای او قرار می دهد.»

    5. پیش خدمتان امام زمان علیه السلام

احتمال پنجم این که ابدال بر گروهی از پیشکاران امام زمان علیه السلام اطلاق می شود که در زمان غیبت آن حضرت بوده و هرگاه یکی از این افراد از دنیا برود، دیگری جای او را می گیرد. چنانچه علاّ مه مجلسی از امام محمّدباقرعلیه السلام نقل کرده که فرمود:

    «لابدّ لصاحب هذا الأمر من عزله و لابدّ فی عزلته من قوّة و ما بثلاثین من وحشة؛ به ناچار برای صاحب این امر غیبتی هست و در آن غیبت قدرت و قوّتی برای او لازم است که در آن زمان به وسیله سی نفر از همراهان، از وحشت و تنهایی بیرون می آید.»

کدام نظر، صحیح تر است؟

گرچه با تعدّد نظرات و احتمالات نمی توان جزم به یک احتمالِ بخصوص پیدا کرد امّا برخی شواهد و مؤیّدها وجود دارد که با ضعیف بودن برخی از این احتمال ها، برخی دیگر از قوّت بیشتری برخوردار خواهد بود.

مرحوم محدّث قمی با ابراز تردید از این که شامل امامان معصوم علیهم السلام باشد، فرموده:

   «در دعای روایت شده از امّ داود که از امام صادق علیه السلام - در نیمه رجب - وارد شده، دلالت دارد که ابدال غیر از امامان هستند، اگرچه صراحتی در این خصوص ندارد و ممکن است حمل بر تأکید باشد.»

و دعای مورد نظر این است که حضرت می فرماید: «الّلهمّ صلّ علی الأبدال و الأوتاد و السیّاح و العباد و المخلصین و الزهّاد و أهل الجدّ و الاجتهاد و اخصص محمّداً و أهل بیته بأفضل صلواتک و أجزک کراماتک».

بعید نیست احتمال پنجم با عنایت به روایت امام محمّدباقرعلیه السلام - که در این خصوص نقل گردید - تقویت شود؛ یعنی ابدال همان گروه سی نفری پیش خدمتان امام عصر هستند که تا روز ظهور، هر یک از این عدّه کم شود، خداوند شخص دیگری که اوصاف و ویژگی های معیّنی را داشته باشد، به خدمت امام مهدی علیه السلام بگمارد.

ابدال چند نفر هستند؟

امّا این که ابدال چند نفر هستند، باید گفت: در بین روایات، اختلاف هست و تعداد آنها بین سی تا هشتاد نفر بیان شده است که در اینجا به آن روایات می پردازیم:

1. سی نفر - احمد بن حنبل در مسند خود از عبادة بن الصّامت، از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «الأبدال فی هذه الامّة ثلاثون مثل ابراهیم خلیل الرّحمان - عزّ و جلّ - کلّما مات رجل، أبدل الله تبارک و تعالی مکانه رجلاً؛ ابدال در این امّت سی نفر هستند، همانند حضرت ابراهیم خلیل الرّحمان و هر یک از اینان که بمیرد، خداوند فرد دیگری را جایگزین می کند.»

2. چهل نفر - طبرانی در المعجم الکبیر از ابن مسعود، از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: «لایزال اربعون رجلاً من امّتی قلوبهم علی قلب ابراهیم یدفع الله بهم عن أهل الأرض یقال لهم الأبدال؛ پیوسته چهل نفر هستند که قلبشان همانند قلب ابراهیم است. خداوند به وسیله آنها بلاها را از اهل زمین دور می گرداند که به آنان «ابدال» گفته می شود.»

3. شصت نفر - مرحوم محدّث قمی در سفینة البحار از ثعلبی، از مردی از اهل عسقلان در دیداری که با الیاس داشته، از او می پرسد که ابدال چند نفر هستند؟

حضرت در پاسخ می فرماید: «شصت نفر می باشند.»

4. هفتاد نفر - فخرالدّین طریحی آورده است: «الأبدال قوم یقیم الله بهم الأرض و هم سبعون؛ ابدال گروهی هستند که خداوند به وسیله آنان زمین را بر پا می دارد که تعدادشان هفتاد نفر است.»

5. هشتاد نفر - در فردوس الأخبار از انس بن مالک نقل شده: «الأبدال أربعون رجلاً و أربعون امرأة، کلّما مات رجل منهم أبدل الله مکانه رجلاً، و کلّما ماتت امرأة أبدل الله مکانها امرأة؛ ابدال، چهل نفر مرد و چهل نفر زن هستند، و هرگاه یکی از مردان بمیرد، خداوند مرد دیگری را به جای او قرار می دهد، و هر گاه یکی از زنان بمیرد، زن دیگری را جایگزین می کند.»

ادامه دارد

******

منابع:-سفینةالبحارج1- مجمع البحرین- بحارالانوارج52- مفاتیح الجنان-مسند احمد- المعجم الکبیر، ج 10-فردوس الأخبار، ج 1-حلیةالأولیاء، ج 1



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/4/8 :: ساعت 10:29 عصر )
»» سلمان منّا اهل ا لبیت

سلمان منّا اهل ا لبیت

خداوند، سلمان را دوست دارد و با خشمناک شدنش ، خشمگین مى شود. (1).

سلمان ، سلمان اسلام است ، سلمان دین است ، سلمان محمدى است . اختصاص به قوم خاص و قبیله خاصى ندارد.

هنگام کندن خندق در جنگ احزاب ، انصار مى گفتند سلمان از ماست ، چون جزو مهاجرین از مکه نبوده است ، و مهاجرین مى گفتند: از ماست ، چون اهل مدینه نبوده است . پیامبر با شنیدن این گفتگو، آنان را صدا زد و فرمود:

سلمان ، از ما اهلبیت است . (2)

سلمان بیش از اینکه به نژاد عرب یا عجم وابسته باشد به اسلام منتسب است . از این رو به سلمان محمدى معروف گشته است .

سلمان از کسانى است که پیامبر با او قرارداد بهشت بسته است . (3)

پیوند مکتبى سلمان با اسلام و پیامبر در حد قوى و استوار است که او را نسبت به اهلبیت ، از بسیارى کسان دیگر، نزدیک تر و خودى تر ساخته است و همین ، مایه آنهمه ارج گذارى و تکریم سلمان ، از سوى رسولخدا است .

در عهدنامه اى که پیامبر اسلام ، به درخواست سلمان ، براى سلمان و خاندانش نوشته ، راز این احترام و تجلیل مشهود است . در این نامه ، رسول خدا ضمن بیان نکاتى پیرامون شریعت توحیدى اسلام و گوشه اى از جهانبینى الهى ، مرقوم فرموده است :

این نامه اى است که براى خاندان سلمان نوشته شده ، جان و مال آنان در هر نقطه اى که باشند در پناه خدا و رسول ، محفوظ است .

کسى بر آنها ستم نکند و سخت نگیرد. از آنان جانبدارى و حمایت کنید. تراشیدن موى جلوى سر و جزیه و خمس و مالیات یک دهم و هر گونه مالیات را از آنان برداشتیم . اگر از شما چیزى خواستند بدهید، اگر یارى خواستند یارى و پناهشان دهید، اگر بدى کردند، از آنان درگذرید، اگر در حق آنان بدى شد از آنان دفاع کنید و از بیت المال مسلمین سالیانه 200 جامه به آنان بدهید.

سلمان به این جهت شایسته این اکرام از جانب ماست که بر بیشتر مؤ منین برترى دارد و اشتیاق بهشت به قدوم سلمان ، بیش از شوق سلمان به بهشت است . او مورد اطمینان من و خیرخواه مسلمین است . سلمان از خاندان ماست . کسى با این فرمان نباید مخالفت کند. تا وقتى که مسلمانند از نیکى و مراقبتشان کوتاهى نکنید. لعنت خدا بر کسى که با این عهدنامه مخالفت کند. احترام سلمان احترام من است و آزار او آزار من . و من در قیامت دشمن کسى هستم که سلمان را آزرده باشد و جهنم جایگاه اوست . وا لسلام . (4)

از على (ع ) درباره سلمان پرسیدند. حضرت پاسخ داد: سلمان کسى است که از سرشت وطینت و روح ما آفریده شده و خداوند او را به آغاز و انجام و آشکار و نهان علوم ، مخصوص ساخته است .

آنگاه حضرت این واقعه را نقل مى کند که : من و سلمان در حضور پیامبر بودیم مردى بادیه نشین وارد شد و سلمان را کنار زد و در جاى او نشست . پیامبر که از این برخورد، بشدت رنجید، به آن مرد گفت :

اى مرد! آیا کسى را کنار مى زنى که خداوند در آسمان و پیامبر خدا در زمین دوستش مى دارد؟ کسى که جبرئیل از سوى خداوند ماءمورم مى کرده که سلامش دهم . سلمان از من است ، هر کس به او جفا و آزار کند مرا آزرده است . هر که او را دور کند مرا دور کرده ، هر که او را نزدیک سازد، مرا نزدیک ساخته است . اى اعرابى ! درباره سلمان خطانکن ، همانا پروردگار ماءمورم ساخته که به او علم بلایا و منایا (پیشگوئى از آینده و مقدرات مردم ) و تعبیر خواب و نسب شناسى بیاموزم . آن مرد گفت : یا رسول الله ، فکر نمى کردم که سلمان بدین پایه باشد که فرمودى . مگر نه اینکه یک مجوسى بود و مسلمان شد؟

حضرت فرمود: من از سوى خدا سخن مى گویم و تو با من گفتگو مى کنى ؟ سلمان مجوسى نبود، گرچه ظاهرش داراى یک شرک بود ولى ایمان باطنى داشت .

آنگاه ، حضرت با تلاوت آیاتى که مضمونش تسلیم و پذیرش در برابر رسولخدا است ، فرمود: اى اعرابى ! آنچه را گفتم ، بگیر و دریاب و از سپاسگزاران باش و انکار مکن که از معذبین گردى .

سخن پیامبر را بپذیر، تا از ایمنان باشى . (5)

در اهمیت مقام سلمان نزد پیامبر، همین بس که شبها، پیامبر براى سلمان درس خصوصى داشت . (6) پیامبر فرمود: پروردگارم مرا خبر داده که چهار نفر از اصحابم را دوست دارد و مرا هم به محبت آنان فرمان داده است . گفتند: یا رسول الله آنها چه کسانى هستند؟ هر کدام از ما دوست داریم که از آنان باشیم :

فرمود: على (ع ) از آنهاست .

و...سکوت کرد. دوباره و سه باره ، پس از سکوت ، فرمود: آگاه باشید که : على از آنان است . و بقیه ؛ ابوذر و سلمان و مقداد هستند. (7)

قلب آگاه سلمان و استعداد اندیشه و افزونى ایمانش سبب شده بود که فضائل بسیارى را بخود اختصاص دهد و مورد توجه رسولخدا و امیرالمومنین باشد. نامه حکمت آمیزى که على (ع ) خطاب به سلمان نوشته است ، گویاى آمادگى خاص سلمان براى درک معارف دین است . در این نامه ، حضرت ، پس از ستایش خدا و درود بر پیامبر، فرموده است :

دنیا همچون مارى است نرم ، که سم آن کشنده است . از فریبائیهاى دنیا اجتناب کن ، که دوستى اش با تو بسیار اندک است . غم دنیا را رها کن ، که آنرا وداع خواهى کرد و اوضاع آن دگرگون خواهد شد.

هر وقت که به دنیا بیشتر علاقه پیدا کردى ، از آن بیشتر وحشت کن ، زیرا شیفته دنیا، به همان اندازه که به شادى اطمینان پیدا مى کند به گرفتاریهاى بیشتر کشانده مى شود و هر چه به دنیا بیشتر انس مى گیرد، به ترس ، نزدیک تر مى شود. والسلام . (8)

در جاى دیگر فرموده است : (خطاب به ابوذر)

اى ابوذر! اگر سلمان آنچه را میداند با تو بگوید به کشنده او رحمت خواهى فرستاد! اى ابوذر! سلمان ، باب الله در روى زمین است .

مؤ من کسى است که او را بشناسد و هر که او را انکار کند و نشناسد کافر است . سلمان از ما خاندان است . (9)

همچنین در زبان على (ع )، سلمان به لقمان حکیم تشبیه شده است که سلمان از ما اهل بیت است و شما همچون سلمان را که مثل لقمان حکیم است ، کجا مى یابید؟ (10)

سلمان ، گرچه در مدائن به سر مى برد ولى در دل مسلمانان مدینه جاى داشت و مورد توجه و عنایت خاص امیرالمؤ منین (ع ) بود. تا آنجا که هنگام وفات سلمان ، حضرت امیر (ع ) به اعجاز، خود را براى تدفین سلمان ، به مدائن رساند.

جابر بن عبدالله انصارى نقل مى کند:

امیر المؤ منین نماز صبح را با ما خواند، آنگاه رو به ما کرد و فرمود: اى مردم ! پاداش شما از جانب خدا، در سوگ درگذشت برادرتان سلمان ، افزون باد!...

آنگاه عمامه و لباس هاى پیامبر را پوشید و تازیانه و شمشیر او را برگرفت و بر شتر پیامبر سوار شد و در معیت و همراهى قنبر بطرف مدائن حرکت کرد و پس از چند لحظه اى در مدائن ، جلو خانه سلمان پیاده شدند (11)

همچنانکه گفتیم ، سلمان جزو خانواده رسالت و از پروردگان خانه وحى محسوب مى شد و در تمام لحظات ، از حضور پیامبر و على و حتى حضرت زهرا(س ) بهره هاى معنوى مى برد.

از جمله فیض هائى که سلمان از حضرت زهرا(س ) آموخته بود، دعاى نور بود. دعاى نور را که حضرت فاطمه از پدرش رسولخدا فرا گرفته بود و هر صبح و شام مى خواند. به سلمان هم آموخت .

سلمان مى گوید: بخدا قسم من این دعا را به بیش از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که مبتلا به تب بودند، یاد دادم و همه آنها شفا یافتند.

مناسب است که دعاى نور را با ترجمه اش در اینجا بیاوریم :

دعاى نور

بسم الله الرحمن الرحیم . بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور على نور، بسم الله الذى هو مدبر الامور، بسم الله الذى خلق النور من النور، الحمدلله الذى خلق النور من النور و انزل النور الى الطور فى کتاب مسطور فى رق منشور بقدر مقدور على نبى محبور.

الحمدلله الذى هو بالعز مذکور و بالفخر مشهور و على السراء والضراء مشکور. و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین .(مفاتیح الجنان ص 208).

ترجمه :

بنام خداوند بخشنده مهربان .بنام خداوند نور.

بنام خداوند نور نور، نور بالاى نور، خداوندى که تدبیر کننده کارهاست .

بنام خدائى که نور را از نور آفرید. ستایش خدائى را که نور را از نور آفرید و نور را به کوه طور در کتابى نوشته شده و صحیفه اى گشوده و به اندازه اى معین ، بر پیامبر دانشمند خویش فرو فرستاد.

حمد، خدائى را که به عزت یاد مى شود و به فخر مشهور است و در خوشى و گرفتارى ، سپاسگزارى مى شود.

درود خدا بر سرورمان محمد و خاندان پاکش باد.

××××××

پاورقی:1-قاموس الرجال ، ج 6 ص 427

2- شرح ابن ابى الحدید، ج 18 ص 35.

3- اختصاص ، ص 3.

4- بحار، ج 22 ص 368.

5- بحارالانوار، ج 22 ص 347.

6- استیعاب ، ج 2 ص 59.

7- بحار، ج 22 ص 324.

8- نهج البلا غه فیض الاسلام ، نامه 68.

9- رجال کشى ص 15، بحارالانوار ج 22 ص 374.

10- بحار، ج 22 ص ، 33.

11- بحار، ج 22 ص 372.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/4/8 :: ساعت 11:8 صبح )
»» شریک اعور ومعاویه

شریک اعور ومعاویه

(شریک اعور) بر معاویه وارد شد. و او زشت روى بود.

معاویه وى را گفت : تو زشت رویى . و زیباروى از زشت روى بهتر است . و تو (شریک ) هستى و خداوند را شریکى نیست و پدرت یک چشم بوده است و سا لم بهتر از یک چشم است و چگونه بر قبیله ات سرورى یافتى ؟

 و شریک او را گفت : تو (معاویه اى ) و (معاویه ) جز سگى نیست که با عوعوى خود سگان را به خود مى خواند و تو فرزند (صخر) هستى و دشت بهتر از سنگ است و تو فرزند (جنگ ) هستى . و صلح از جنگ بهتر است . و تو فرزند (امیه ) هستى و آن ، مصغر (امه ) (یعنى کنیز) است و چگونه پیشواى مؤمنان شده اى .

آنگاه از پیش او رفت در حالى که این شعر مى خواند: معاویه بن حرب ، مرا سرزنش مى کند؟ در حالى که شمشیر تیز و زبانم با من است . در حالى که پسر عموهایم همچون شیر پیرامون منند و به ناسزاگو حمله مى برند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/4/8 :: ساعت 10:52 صبح )
»» امتحان

امتحان

قال الله الحکیم : (الذى خلق الموت و الحیوة لیبلوکم ایکم حسن عملا )

: (خدائى که مرگ و زندگانى را آفرید که تا شما بندگان را بیازماید کدامین در عمل نکوترید)(1)

قال السجاد علیه السلام : انما خلق الدنیا و اهلها لیبلوهم فیها

: خدا دنیا و اهلش را آفرید تا آنان را بیازماید.(2)

شرح کوتاه :

موارد امتحان در دنیا از قبیل ترس ، گرسنگى ، مرض ، از دست دادن جوان ، ورشکستگى مالى ، اتهام بى مورد، همسایه بد و... مى باشد.

چون این دنیا محل کشت و کار، و سپس امتحان است ، خوش بحال کسى که در حال خوشى و ناخوشى در همه مراحل زندگى مردود نشود.

یک وقت ثروت است و انسان به فقر امتحان مى شود.

در ثروت شکر و در فقر صبر چاره ساز است . همه مورد آزمایش الهى قرار مى گیرند فقط از نظر کمى و کیفى فرق مى کند. نمى بینید عده اى اهل ادعا و لاف زدن هستند، و بوقت آزمایش مى بازند، و صبر را از دست مى دهند و در غربال شدن ، جائى براى با ماندن ندارند؟!

××××××

پاورقی:1- (سوره ملک ، آیه 20.)

2- (فروع کافى ، 8/75 چاپ جدید).



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/4/8 :: ساعت 10:43 صبح )
»» نکته ها

نکته ها

ربیع بن خیثم گفته است : اگر بوى گناهان به مشام مى رسید، کسى نزد دیگرى نمى نشست .

×××××

ابوحازم گفته است : از مردمى در شگفتم که براى دنیایى مى کوشند، که هر روز گامى از آن ، دور مى شوند و براى دنیایى نمى کوشند، که هر روز گامى به آن نزدیک مى شوند.

×××××

کسى از حکیمى پرسید: بدى دلخواه کدامست ؟ و او گفت : ثروتمندى .

×××××

هارون الرشید فضیل عیاض را گفت : چه بسیار زهد مى ورزى ! و فضیل گفت : زهد تو از من بیش است . چه ، من ، در این دنیاى ناپایدار مى پرهیزم و تو در دنیاى پایدار آخرت .

×××××

عمربن عبدالعزیز را گفتند: آغاز توبه تو چه بود؟ گفت : قصد کردم تا غلامى را بزنم و او مرا گفت : اى عمر! از شبى اندیشه کن ! که فردایش روز قیامت است .

×××××

حکیمى گفته است : مرگ همچون تیرى است که به سوى تو مى آید و عمر تو به اندازه طول مسیر آنست .

×××××

ابن عباس گفت : کسى که خدا سه روز دنیا را بر او زندان کند و خشنود باشد، به بهشت رود.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 91/4/7 :: ساعت 10:45 صبح )
»» وجه الله

وجه الله

در عهد خلافت ابوبکر چند نفر راهب ، به مدینه آمدند و نزد ابوبکر رفتند و درباره پیامبر و کتابش پرسش نمودند.

ابوبکر گفت : آرى ، پیامبر آمد و با خود کتابى آورد.

پرسیدند: آیا در کتاب او، وجه الله مذکور است ؟

ابوبکر گفت : آرى .

پرسیدند: تفسیرش چیست ؟

ابوبکر گفت : از این سؤ ال در دین ما نهى شده و پیامبر ما آن را تفسیر نکرده است . در این هنگام همه راهبان خندیدند و گفتند: به خدا سوگند پیامبر شما دروغگو بوده ، کتاب شما باطل است .

پس او را رها کرده ، رفتند. چون سلمان ماجرا را دریافت ، آنان را نزد امیر مؤ منان علیه السلام برد و گفت : این شخص ، خلیفه و جانشین پیامبر و پسر عمّ اوست ، پرسش خود را بر او عرضه دارید! آنان همه سؤ ال را از على علیه السلام پرسیدند. حضرت فرمود: شما را با سخن پاسخ نمى گویم ؛ بلکه با انجام عملى ، به آن پاسخ خواهم گفت . سپس امر فرمود هیزمى آوردند و آتش زدند، چون همه هیزم آتش گرفت و شعله کشید راهبان را فرمود: اى راهبان ! وجه آتش ‍ کجاست ؟

راهبان گفتند: این ، تمامش وجه آتش است .

پس فرمود: تمام وجود، وجه الله است . سپس این آیات را تلاوت فرمود: فاینما تولو فثمّ وجه الله و نیز: کل شى ء هالک الا وجهه له الحکم و الیه ترجعون . آن گاه تمام راهبان به دست آن حضرت اسلام آورده ، موحد و عارف گشتند.( 1)

×××××

پاورقی:1- رساله لقاءالله ، ص 65- 64.- داستانهاى عارفانه در آثار (علامه حسن زاده آملى)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 91/4/7 :: ساعت 10:27 صبح )
»» ناگفته هایی از سوء قصد سال 60 به رهبری

ناگفته‌هایی از سوء قصد سال 60 به رهبری

دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ناگفته هایی از حادثه تلخ سوء قصد به جان رهبر معظم انقلاب اسلامی در مسجد ابوذر که ششم تیرماه 1360 رخ داد را منتشر کرد. 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، جمعی از اعضای تیم حفاظت و اعضای تیم پزشکی حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای بعد از 25 سال، در محضر رهبر انقلاب به بیان خاطرات و ناگفته‌هایی از حادثه تلخ ترور در ششم تیر1360 پرداختند.

در این مراسم که نزدیک به 4 ساعت به طول انجامید، آقایان خسروی وفا، حاجی‌باشی، جباری، جوادیان، پناهی و حیاتی از محافظان قدیمی رهبر انقلاب، به همراه 3 نفر از تیم پزشکی ایشان ــ دکتر میلانی، دکتر زرگر و دکتر منافی ــ به مرور خاطرات خود از ششم تیر 1360 پرداختند.

آنچه در پی می آید روایتی کوتاه از این نشست است:

- اصلا اون روز مسجد یه جور دیگه بود...

- راست می‌گه! مثل همیشه نبود، هفته‌ی قبل هم که برنامه لغو شد، اومده بودیم اما اینطوری نبود!

- توی حیاط یه جایی واسه ضبط صوت‌ها درست کرده بودیم.

- نماز ظهر که تموم شد، آقا رفتن پشت تریبون.

- سئوال‌ها هم خیلی تند و بعضا بی‌ربط بود...

- پرسیده بودن شما داماد وزیر گرفتی و فلان قدر مهر دخترت کردی.

- آقا اول کمی درباره شایعات علیه شهید مظلوم بهشتی صحبت کرد و بعد هم اشاره کرد که من اصلا دختر ندارم!

- من دیدم یه نفر با موهای وزوزی داره با یه ضبط صوت به سمت تریبون میاد.

- نه یه نفر نبود! ضبط رو دست به دست دادن تا کسی شک نکنه!

- منم فکر کردم ضبط بچه‌های خود مسجده؛ دیگه شک نکردم چرا این ضبط مثل بقیه توی حیاط نیست!

- ولی نفر آخر، از خودشون بود!

- آره! آره! چون دقیقا ضبط رو گذاشت رو به آقا و سمت چپ؛ درست مقابل قلب ایشون!

- من همینطوری رفتم به ضبط یه سری بزنم! کمی زیر و بمش را نگاه کردم و بعد ناخودآگاه جاشو عوض کردم، گذاشتم سمت راست، کنار میکروفن، کمی با فاصله‌تر از آقا!

- یکدفعه میکروفن شروع کرد به سوت کشیدن...

- آقا برگشتن گفتن: این صدا را درست کنید یا اصلا خاموش کنید.

- منبری‌ها این جور مواقع کمی عقب و جلو می‌شن تا بلکه صدا درست بشه!

- من روبروی آقا، کنار در شبستان وایساده بودم، آقا کمی به عقب و سمت چپ رفتند که یکدفعه...

- یه صدای عجیبی توی شبستان پیچید...

- اول فکر کردم، تیر اندازی شده...

- سریع اسلحه‌ام رو درآوردم... تا برگشتم دیدم...

و اشک، چنان سر می‌خورد توی صورتش که هر چه‌قدر هم لبش را بگزد؛ نمی‌تواند کنترلش کند... سرش را تکان می‌دهد و به "حاجی‌باشی" نگاه می‌کند، او هم سرش را انداخته پائین و با دست اشک‌هایش را می‌چیند. "پناهی" به دادش می‌رسد و ادامه می‌دهد:

ــ مردم اول روی زمین دراز کشیدند و بعد هم به سمت در هجوم بردند، من اسلحه‌ام را از ضامن خارج کرده بودم، تا برگشتم سمت جایگاه دیدم ــ بغضش را فرو می‌خورد ــ "آقا" از سمت چپ به پهلو افتاده‌اند روی زمین! داد زدم: حسین! "آقا...تا برسم بالای سر "آقا"، "حسین جباری" تنهایی "آقا" را بلند کرده بود و به سمت در می‌رفت...

"جوادیان" که هنوز صورت گردش سرخ سرخ است، فقط سرش را به طرفین تکان می‌دهد و حتی چشم‌هایش را هم از ما می‌دزدد. "حیاتی" اما ماجرا را اینگونه ادامه می‌دهد:

ــ هرطور بود راه را باز کردیم و خودم برگشتم پشت تریبون، ضبط صوت مثل یک دفتر 40برگ از وسط باز شده بود. با ماژیک قرمز هم روی جداره داخلی‌‌اش نوشته بودند: "‌اولین عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی!"

***

ــ به هر ترتیبی بود آقا را سوار ماشین کردیم. یک بلیزر سفید. با سرعت از بین جمعیت کنده شدیم و راه افتادیم. توی راه یک لحظه آقا به هوش آمدند. نگاهی به چهره‌ی من کردند و از هوش رفتند. بعد‌ها پرسیدم آن لحظه چه چیزی احساس کردین، گفتند: "دو چیز! یکی اینکه ماشین داشت پرواز می‌کرد و دیگر اینکه سرم روی پای کسی بود..."

حاجی‌باشی یکدفعه نگاهش را از زمین می‌کند و بلندتر می‌گوید: توی ماشین همه‌اش به این فکر بودم که اگر اتفاقی بیافته، مردم به ما چی می‌گن؟! و دوباره باران، حرف‌هایش را خیس می‌کند.

"جوادیان" ادامه می‌دهد: از جلوی یک درمانگاه گذشتیم که گفتم: "حسین! برگرد... درمانگاه ..."

پنج نفری وارد درمانگاه شدیم، همه هول برشان داشته بود، یک نفر غرق خون توی آغوش جباری، 3 نفر هم با لباس خونی و اسلحه دنبالش... اولین دکتری که آمد و نبض آقا را گرفت، بی‌معطلی گفت: دیگه کار از کار گذشته و رفت... پرستاری جلو آمد و گفت: "ببرینش بیمارستان بهارلو؛ پل جوادیه!"

به سرعت دویدیم سمت ماشین. پرستار هم همراهمان شد، با یک کپسول اکسیژن که توی ماشین نمی‌رفت و بچه‌ها روی رکاب در عقب گرفتنش تا بریم بیمارستان بهارلو...

توی مسیر بی‌سیم را برداشتم و :

- حافظ هفت! مرکز... مرکز! موقعیت پنجاه - پنجاه... (پنجاه - پنجاه موقعیت آماده‌باش بود) بعد گفتم: مرکز! حافظ هفت مجروح شده!

دوباره همه با هم ساکت شدند... انگار همین دیروز بوده، همین دیروز که از توی ماشین اعلام می‌کنند به دکتر فیاض بخش، دکتر زرگر و ... بگوئید از مجلس خودشان را برسانند، بیمارستان بهارلو.

ماشین از در عقب بیمارستان وارد محوطه می‌شود. برانکارد می‌آورند. آقا را می‌رسانند پشت در اتاق عمل. دکتری که از اتاق عمل بیرون می‌آید؛ نبض را می‌گیرد و با اطمینان می‌گوید: "تمام کرده!" اما...

اما دکتر فاضل که آن روز اتفاقی و برای مشاوره‌ی یکی از بیماران در بیمارستان بهارلو حضور داشته، خودش را به اتاق عمل می‌رساند و دستور آماده سازی اتاق عمل را می‌دهد.

***

ــ شهید بهشتی به من خبر داد. تازه رسیده بودم منزل. پیکانم را سوار شدم و راه افتادم. به محض رسیدن، دکتر محجوبی گفت نگران نباش، خون را بند آوردم. و من آماده شدم برای جراحی.

دکتر زرگر ادامه می‌دهد: "رگ پیوندی می‌خواستیم، پای راست را شکافتیم. رگ دست راست و شبکه عصبی‌اش کاملا متلاشی شده بود. فقط توانستیم کمی جلوی خونریزی را بگیریم و کمی هم پانسمان کنیم. تصمیم بر این شد که آقا را ببریم بیمارستان قلب."

دکتر میلانی هم که مثل دکتر زرگر تمام موهای سرش سفید شده، غرق روزهای تلخ دهه 60 شده است، آرام و با تامل تعریف می‌کند:

ــ جراحت خیلی سنگین بود، سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود، حتی یکی از ترکش‌ها زیر گلوی آقا جا خوش کرده بود. قسمتی از سینه ایشان کاملا سوخته بود! یکی دو تا از دنده‌ها هم شکسته بود. دست راست هم کاملا از کار افتاده بود و از شدت ضربه ورم کرده بود. استخوان‌های کتف و سینه کاملا دیده می‌شد. 37 واحد خونی و فراورده‌های خونی به آقا زده بودند که خود این تعداد، واکنش‌های انعقادی را مختل می‌کرد... دو سه بار نبض آقا افتاد و چند بار مجبور شدیم پانسمان را باز کنیم و دوباره رگ‌ها را مسدود کنیم... خیلی عجیب بود، انگار هیچ چیز به اراده‌ی ما نبود...

و دکتر منافی چشم‌هایش را روی هم می‌گذارد و آن روزها را اینگونه از پشت پرچین خاطرات ماندگارش بیرون می‌ریزد: "مردم بیرون بیمارستان صف کشیده بودند برای اهدای خون. رادیو هم اعلام کرده بود جراحت به قلب آقا رسیده، عده‌ای توی محوطه جلوی اورژانس ایستاده بودند و می‌گفتند می‌خواهیم "قلبمان" را بدهیم... با هلی‌کوپتر، آقا را رساندیم بیمارستان قلب. لوله تنفس داشتند و تا بیمارستان دو بار مونیتور وضعیت نبض، خط ممتد نشان داد... عمل جراحی 3 ساعت طول کشید و آقا به بخش "آی سی یو" منتقل شدند. شب برای چند لحظه به هوش آمدند...کاغذ خواستند تا چیزی بنویسند... کاغذ که دادیم با دست چپ و خیلی آرام و با دقت چند کلمه را به زحمت کنار هم چیدند:

- همراهان من چطورند؟

***

چند روز بعد که دیگر مطمئن شده بودیم، دست راست کاملا از کار افتاده است، از تلویزیون آمدند تا گزارش تهیه کنند، یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش بیایند، وقتی پرسیدند که حالتان چطور است؟ این پاسخ را گرفتند:

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خُمِّ می سلامت، شکند اگر سبویی

***

و حالا که 25 سال از آن روز تلخ گذشته، شاید شیرینی عیدی گروهک فرقان بیشتر خودش را نشان می‌دهد که به قول "خسروی وفا" هر وقت در حزب جلسه بود، آقا آخرین نفری بود که از حزب خارج می‌شد "و فردای آن روز هفتم تیر بود...

حالا شاید بهتر بشود فهمید چرا سال‌هاست ضربان قلب این مردم می‌گوید: "دست" خدا بر سر ماست... این دست، رنگ خدا را دیده و طعم بهشت را چشیده، سوغات یک سفر غیبی به آن سوی ابرهاست که پیش رهبر مانده تا به قول دکتر میلانی: "با دست موعود بیعت کند..."



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/4/5 :: ساعت 8:23 عصر )
<   <<   86   87   88   89   90   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 77
>> مجموع بازدیدها: 1547574
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [193]
داستان وحکایت [175]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [105]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [194]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب